اعضای پویش مجازی «خیریه یارندی» برای کودکان آجرپزی لباس نو و عروسک بردند
لبخند نوروزی بچههای شمسآباد
حسن حسنزاده
منطقه 18
دستهای پینه بسته بچهها، مادران و مردان پیر و جوانی که پای کورههای آجرپزی برای تأمین معیشت خانواده عرق میریزند، در انتظار دستان مهربان و چشمهای خستهشان به در است که کسی بیاید و پیامآور شادی عید باشد برایشان. آخر، کورههای آجرپزی زمستانها تعطیل است و شب سال نو هر سال که درست از پس همین روزهای سرد بیکاری از راه میرسد، با حسرت کفش و لباس نو برای کودکان کورهنشین همراه است. اما گروه «خیّران یارندی» با کمک هم عیدانهای برای بچههای کار کورههای آجرپزی تهیه کردهاند تا آنها چند قدم مانده به لحظه تحویل سال نو، زودتر از تمام مردم شهر نوروز را درک کنند.
روزهای پایانی سال، جنبوجوش خاصی به جان شهر افتاده. در بازارهای کوچک و بزرگ، دیگر جایی برای سوزن انداختن نیست. در این میان بچهها مشتریان ثابت فروشگاهها هستند. با شوق و ذوق فراوان برای خرید کفش و لباس نو، ساعتها همراه والدین از این مغازه به آن فروشگاه میروند تا سال جدید را با تنپوشهای تازه، شروع کنند. اما این تکاپو برای بچههای «یارندی» از نوع دیگری است؛ جوانهای خیّری که چندی پیش با راهاندازی یک گروه تلگرامی تصمیم گرفتند با کمک هم برخی اقلام ضروری و مواد غذایی ساکنان کوره آجرپزی را تأمین کنند، شبعید هم آنها را از یاد نبردهاند.
این بار آنها به فکر کفش و لباس نو شبعید بچههای کوره آجرپزی شمس آباد بودهاند. امروز هم قرار است مثل تمام جمعههای آخر ماه 2 سال اخیر، با خودروهای شخصی خودشان اقلام خریداری شده را میان بچههای کورههای آجرپزی توزیع کنند. «مجیدفاضلی» سرپرست و مسئول گروه در مسیر رسیدن به کورههای شمسآباد میگوید: «هر ماه برای بیش از 130 خانوار در این محدوده بستههای غذایی شامل روغن، پنیر، حبوبات و... تهیه میکنیم. این بار اما میخواهیم فقط برای بچهها کار کنیم. آنها هم حق دارند مثل همه کودکان شهر لذت پوشیدن لباس نو و سرگرم شدن با اسباببازیها و عروسکهای رنگارنگ را در تعطیلات نوروز درک کنند. این عروسکها و لباسهای نو عیدی بچههای گروه ما به آنهاست.»
جمعههای عاشقی
کورههای آجرپزی سر به فلک کشیده را از چند خیابان و محله مانده به شمسآباد چهاردانگه نشان میکنیم. جادهای باریک که رفتوآمد موتورسیکلتها حتی برای لحظهای در آنبند نمیآید، ما را به نزدیکی کورهها میرساند. هر بخش مسکونی از این منطقه را به نام یکی از کورهها نامگذاری کردهاند؛ کوره سرهنگ، کوره نادر، کوره عرب و... در نزدیکی هر کوره خانههایی ساخته شده که از کمترین امکانات رفاهی و بهداشتی بیبهره است و خانوادههای پرجمعیت در اتاقهای به هم چسبیده و بدون پنجره زندگی میکنند.
گاهی تنها یک شیر آب تصفیه شده برای 20 یا 30 خانوار وجود دارد که زندگی را برای ساکنان این کورهها سختتر هم کرده است. جنبوجوش و اضطراب خوشایند روزهای پایانی سال اما راهش را از میان کورهها و بناهای مخروبه زمینهای اطراف به این نقطه از شهر هم باز کرده و در چهره کودکان محله، شوق نشستن پای هفتسین و قدم گذاشتن در یک سال پرماجرای دیگر دیده میشود. پیش از رسیدن به مقصد، فاضلی از نحوه جمعآوری کمکها در گروه مجازیشان میگوید: «روز نخست این گروه تلگرامی را با بچههای محله راهاندازی کردیم و روز به روز به تعداد افرادی که در این کار خیر مشارکت میکنند، اضافه شده است.
اکنون علاوه بر جوانهای محله بیش از 60 نفر از دوستان و بستگانمان در دیگر نقاط کشور و حتی دوستانی که برای زندگی و تحصیل به خارج از کشور رفتهاند در گروه مجازی ما عضو هستند. دانشجویان، کارمندان، کاسبان و اقشار مختلفی که عضو گروه هستند ماهانه مبلغی را در حد توان اهدا میکنند تا بتوانیم جمعه آخر هر ماه برای اهالی شمسآباد آذوقه تهیه کنیم. من و تعدادی از اعضای گروه هم به نمایندگی از آنها اقلام مورد نیاز را تهیه و توزیع میکنیم. میخواهیم در آینده نزدیک با جذب خیّران بیشتر، کار تعمیرات و ساختوساز جزئی منازل و امکانات بهداشتی این منطقه را هم پیگیری کنیم.»
نخستین تبریک سال نو
در بدو ورود به شمسآباد «علی آقا» یکی از نوجوانهای ساکن مناطق اطراف که اطلاعات خوبی از خانوادههای نیازمند این منطقه دارد به گروه ما میپیوندد تا با کمک او کار توزیع اقلام خریداری شده میان خانوادهها را آغاز کنیم. او از چند روز پیش فهرستی از تمام کودکان این محدوده تهیه کرده تا لباسهای دخترانه و پسرانه مناسب آنها تهیه شود. مقصد اول گروه، کوره سرهنگ است، همینکه به ورودی کوره سرهنگ میرسیم، دختر خردسالی با دیدن خودروهای آشنای خیّران جوان، با خوشحالی از دور دست تکان میدهد و به سمت خودروها میدود. او دیگر همه اعضای گروه را میشناسد.
آخر، این جوانهای باغیرت وعده کردهاند هر ماه با کمک هم برای اهالی نیازمند این منطقه ارمغانی به همراه داشته باشند. دخترک با لحن کودکانهاش به یکی از جوانهای گروه میگوید: «برای مسعود شیر خشک آوردید؟» موضوع را که جویا میشویم، «محمد فاضلی» از دیگر اعضای گروه میگوید: «ماه قبل که به اینجا آمدیم و مشغول توزیع بستههای مواد غذایی بودیم این دختر خردسال جلو آمد و گفت: برادر کوچکم شیر خشک ندارد.
همانجا به او قول دادیم برایشان شیرخشک تهیه کنیم.» امروز اما ماجرای دیگری دارد. هم عروسک هست، هم لباس نو و هم شیر خشکی که قوت جان برادر خردسالش شود. مجید فاضلی، مسئول گروه خیّران یارندی صندوق یکی از خودروها را باز میکند، عروسک صورت زیبایی را از میان عروسکها جدا میکند و همراه با لباس نو به دخترک معصوم کوره سرهنگی میدهد. هنوز چند روزی به تحویل سال نو باقی مانده اما تبریک زودهنگام دخترک نخستین لبخند را به لب تمام اعضای گروه مینشاند.
به خاطر لبخند رفیق
کمی آنسوتر از ردیف خانههای کوره سرهنگ، به کوره نادر میرسیم. جوانهای گروه، فهرستی از خانوادههای نیازمند تهیه کرده و چند نفری از آنها بستههای مواد غذایی را که از چند روز قبل خریدهاند و توسط خود آنها بستهبندی شده است میان سرپرستان خانوار توزیع میکنند. بعضی از اعضای گروه هم مسئولیت توزیع لباس نو، عروسکهای رنگارنگ و اسباببازیهای کادوپیچ شده را میان کودکان برعهده دارند.
هنوز چند قدمی مانده تا به بچههای بازیگوش کوره نادر که حسابی سرگرم بازی فوتبال روی زمین سفت و سخت کوره نادرهستند برسیم. مهدی حاجپور، یکی دیگر ازعضای گروه میگوید: «دوست دارم این کودکان هم مثل دیگر بچههای همسن و سالشان فقط کودک باشند و روزشان با بازی کردن شب شود. اما از وقتی شنیدهام آنها هم مجبورند همراه پدر و مادرشان در این کورهها کار کنند دلم میخواهد هرکاری میتوانم برای شادیشان انجام دهم.»
یکی از بچهها که لباس ستاره معروف فوتبال را به تن کرده، تا نگاهش به اعضای گروه میافتد دست از بازی برمیدارد و به سمت ما میدود. با لبخند دلنشینی که تمام صورتش را پوشانده میگوید: «عمو عیدی برای ما آوردی؟!» بچهها کفش و لباس نو شبعیدشان را میگیرند اما انگار کار کردن در گرمای کورههای آجرپزی از آنها یک مرد تمامعیار ساخته. با اینکه آرزوی دل کوچکشان در این شبهای آخر سال شاید همین یک جفت کفش و چند دست لباس نو باشد، اما آنها کفش و لباسها را به هم تعارف میکنند تا رفیقشان شبعید، لباس دلخواهش را به تن کند.
آفتاب که به تدریج پشت کورهها غروب میکند، اعضای گروه آخرین لباسها و عروسکها را میان بچهها تقسیم کردهاند. وقت رفتن که میرسد، مجید فاضلی میگوید: «همین دست تکان دادنهای بچهها برای ما و شنیدن تبریک سال نو از زبان آنها بهترین عیدی است که امروز ما از آنها گرفتیم.»