باز بانگی از نیستان میرسد
همکاران قدیمی و شاگردان استاد از عرض ارادت و علاقهشان به ایشان میگویند
الناز عباسیان
استاد محمدرضا شجریان طی سالها فعالیت هنریشان در عرصه موسیقی، شاگردان بنام و برجستهای را آموزش داده و اینک هر یک در دنیای آواز و موسیقی از چهرههای شاخصی محسوب میشوند. به گواه این شاگردانی که اکنون خود استادی در این حوزهاند، منش اخلاقی و فعالیت حرفهای او موجب شده تا شاگردان و همکارانش چنین شیفته منش و هنر او شده و با علاقه بیشتری در موسیقی آوازی قدم بردارد. اینک همکاران و شاگران استاد برای عرض ارادت به استاد آواز ایران دست به قلم شده و چنین برای او نوشتهاند. در ادامه بخشهایی از دلنوشتهها، خاطرات و پیامهای این بزرگان موسیقی و آواز ایران را میخوانید.
اکبر گلپایگانی معروف به گلپا، خواننده پیشکسوت
اختلاف و دلخوری بین ما نیست
در ابتدای سخن برای آقای شجریان آرزوی شفا و سلامتی دارم. ایشان هنرمند هستند و از سوی مخاطبان شایسته احتراماند. ما بزرگان زیادی چون آقایان ایرج خواجه امیری، جمال وفایی، بنان، محمودی خوانساری، عبدالوهاب شهیدی و... در موسیقی آوازی ایران داریم. همه با هم دوست و رفیقاند. آقای شجریان که رفیق عزیز خود ماست و از قدیم با ما کار میکرده و همکار ما بوده است. او خواننده بسیار خوبی است. به این هنرمندان باید اهمیت داد و برایشان ارج و قرب قائل شد. ممکن است مردم تصور کنند بین ما خوانندگان اختلاف است. من اصلا اختلاف و دلخوری را دوست ندارم. بنده هیچ اختلافی با هیچ هنرمندی نداشتم ولی متأسفانه عدهای در میان ما هستند که دورند و خبر ندارند و فقط میخواهند خودشان را مطرح کنند. میآیند چیزهایی مینویسند، حرفهایی میزنند که سوءتفاهم ایجاد میکند. هنرمند با کسی اختلاف ندارند و همه را دوست دارد. البته ممکن است سلیقهها در اجرای کار متفاوت باشد که این امری طبیعی است و هر کسی راه و طریق خود را دارد؛ یک نفر در زمینه خوانندگی دوست دارد در آغاز کار تحریر اجرا کند و دیگری مایل است همزمان با خوانش شعر تحریر ارائه دهد. خوب است همه سلیقهها در وادی هنر حضور داشته باشند و وقتی آزادی کامل به مخاطبان داده شود، خودشان هنری را که مایل به شنیدنش هستند، انتخاب میکنند. باید در تمام شاخههای فکری و و بهویژه هنر آزادی فراهم باشد. وقتی آزادی باشد دیگر جای بحث نیست که چرا تنوع در حوزه ارائه کار هنر وجود دارد؛ اتفاقا وجود همین تنوعهاست که دنیا را زیبا میکند. اما ممکن است گاهی این آزادی و فراغ بال برای همه هنرمندان فراهم نباشد و مجال و فرصتی به عدهای داده نشود. متأسفانه برخی آب را گل میکنند و میخواهند از آب گلآلود ماهی بگیرند که کار بسیار اشتباهی است. تمام این خوانندهها را مثل برادرم دوست دارم. امیدوارم خداوند بیماری آقای شجریان را شفا بدهد و زودتر خوب شود. او یک هنرمند است. هنرمند پاک و پاکیزه است، هنرمند اگر خدایی نکرده به کسی توهین کند بهخودش توهین کرده و وحشت کرده از جایگاه دیگری که به او توهین کرده است. بزرگانی که نام بردم همه همدیگر را دوست دارند و در این حوزه کاری با هم همکارند. بهویژه آقای شجریان که با بنده دوست، رفیق و همکار قدیمی بودند. هر زمان هم همدیگر را دیدهایم احوالپرسی گرم کرده و به یکدیگر احترام گذاشتهایم. از همه دوستان خاطرات زیادی دارم و هر شب دور هم بودیم از آقای شجریان هم خاطرات زیادی دارم. عکسهای زیادی با هم داریم. آقای شجریان در این حوزه بسیار زحمت کشیدهاند و برای این مملکت و مردم کار کرده است. باید به هنر اینگونه افراد تعظیم کرد. نباید چیزهایی بگویند که در شأن یک هنرمند نیست. وقتی هنرمندی زحمت کشیده چرا باید از او بد بگوییم مگر اینکه خودش کمبود داشته باشد و بخواهد با این کار به اهداف خودش برسد. باز هم تأکید میکنم که هر کسی راه و طریق خود را دارد، هر کسی مکتبی دارد و هر کسی راهی را در زندگی انتخاب میکند. برای نمونه برادر من گلریز که خیلی هم دوستش دارم مسیر و سبک خاصی را دنبال میکند که من دنبال نمیکنم. شاید اختلاف سلیقه داشته باشیم اما نباید از هم بد بگوییم هر کسی مسیر خودش را دنبال میکند. هر کسی میخواهد به هنرمندی ظلم کرده و توهین کند من حاضرم که این توهین و ظلم را به من کند اما به هنرمندان نکند. هنرمندان توقعشان بالا نیست و چیزی نمیخواهند. اینها همه عاشقاند و روحیه لطیفی دارند. ممکن است سالها فقط برای یک قطعه کار کند که شما بیایی و بشنوی و کیف کنی همین. باید این هنرمندان را قدردانست. در پایان ضمن آرزوی مجدد سلامتی برای دوست عزیزم آقای شجریان تأکید میکنم که به جای دامن زدن به اختلافات واهی و پیش کشیدن حرفهای بیاساس و پایه، دست جوانانها و افراد بااستعداد در این زمینه را بگیریم کمک کنیم تا بیش از پیش استعدادهایشان شکوفا شود. کسی که در موسیقی کار کرده و سالها زحمت کشیده یک وظیفه مهمی هم دارد و آن این است که به جوانترها یاد دهد. زیرا باید کسی باشد به این جوانان مسیر و روش کار نشان دهد.
لوریس چکناواریان، آهنگساز و رهبر ارکستر
استاد بیبدیل موسیقی سنتی
از بیماری استاد آواز ایران بسیار تأسف میخورم و از صمیم قلب آرزوی سلامت برای این بزرگمرد موسیقی و آواز ایران دارم. از آنجایی که رشته کاری ما با هم متفاوت بود و من در زمینه موسیقی کلاسیک و ایشان در حوزه موسیقی سنتی فعال بودند افتخار همکاری نزدیک با ایشان را نداشتم. اما با ایشان و خانوادهشان آشنایی نزدیک دارم و احترام خاصی برای استاد قائل هستم. بیشک استاد محمدرضا شجریان هنرمند بزرگ این مرزم و بوم است. سالهاست که قطعات موسیقی زیادی از ایشان را شنیده و لذت بردم. صدای ایشان را خیلی دوست دارم. اما از آنجایی که اسم قطعات موسیقی ایشان را خوب نمیدانم، نمیتوانم دقیقتر درباره آنها صحبت کنم. در پایان باز هم از اینکه عزیز هنرمندان در بستری بیماری است و رنج میکشد، بسیار متاثر و ناراحتم و آرزوی سلامت برای ایشان دارم.
داریوش پیرنیاکان، نوازنده
شجریان عصاره آواز ایرانی است
بهعنوان کسی که بیش از 30سال در ارتباط نزدیک با محمدرضا شجریان بودهام، بارها این نکته را گفتهام که شجریان یک انسان چندوجهی است و نمیتوان فقط روی یک بعد از ویژگیهای او تمرکز کرد. این یعنی نمیتوانیم فقط درباره آواز او حرف بزنیم. هرچند اگر بخواهم درباره آواز او حرفی بزنم، باید بگویم آواز او، عصاره تمامی آواز ایرانی است. من خیلی در موسیقی آوازی دوران قاجار تحقیق و تفحص کردهام. آواز و کارهای افرادی مانند اقبال سلطان، طاهرزاده، ظلی، دماوندی و سیداحمدخان را بررسی کردهام. اما وقتی به شجریان میرسی، شجریان همه اینهاست. در 200سال آینده هم شجریانی بهوجود نخواهد آمد. چیزهایی از او روی صحنه دیدهام که باورنکردنی است. من هیچ آوازی را با شجریان هیچ وقت تمرین نکردم. در تصنیفها بله بهصورت گروهی این کار را میکردیم اما در آواز هرگز. صداقت او با مردم حتی در آوازش هم مستتر است. درباره موسیقی او و ابعاد تکنیکی آثارش، میتوان ساعتها بهصورت تخصصی صحبت کرد. اما نمونه بودن آواز او در همه آثارش مشخص است. تا سال 1380اوج پختگی و آوازخوانی شجریان است. یعنی تا حدود 60سالگی کارهایش نقص ندارد. اما اگر بخواهم درباره ویژگیهای اخلاقی این شخصیت صحبت کنم، باید بگویم او هرگز در ارتباط با مردم دروغ نگفته و همیشه با آنها روراست بوده است. من بیش از 300شب در کنسرتهای مختلف در سراسر دنیا با شجریان همراه بودهام. کمتر کسی در زندگیام دیدهام که اینطور کامل باشد. شجریان حدود 15سال از من بزرگتر است اما هر جا با هم بودیم همیشه اصرار داشت که من اول بروم. در مسافرتها کوچکترین حرکتی نمیکند که شما ناراحت شوید. غذایی غیراز غذای شما نمیخورد که حالا چون من شجریان هستم باید جور دیگری باشم. در جریان کنسرتها ماهها زیر یک سقف با او زندگی کردهام. او در تمام کنسرتها با حوصله، خوشرویی و خوشاخلاقی مثالزدنیای با مردم روبهرو میشد. خاطرم هست در یکی از کنسرتها، یکی از طرفدارانش دقایقی طولانی دست شجریان را گرفته و بالا نگه داشته بود، اما او اعتراضی نمیکرد. در نهایت این من بودم که گفتم «دست استاد را رها کنید، خواب رفت!». در سالهای طولانی همراهی و همکاری با شجریان، چیزهای زیادی از او یاد گرفتم. مردمداری، مغرور نبودن در کار و طلبه بودن برای یادگیری. او همیشه در پی یادگیری و بهتر شدن بوده است. بردباری او مثالزدنی است. در عین حال تیزهوشی عجیبی در کار دارد و نکتهسنجی ویژگی پررنگ اوست. به هر حال هرگز نمیتوان به شخصیتی مانند شجریان، تنها از یک جنبه توجه کرد، او انسانی چندوجهی است و در زمینههای مختلف، حرفی برای گفتن دارد. پیش از اولینبار که برای بیماری از ایران خارج شد، دیداری با هم در خانه موسیقی داشتیم، عکسی هم به یادگار با هم گرفتیم. درباره بیماریاش از او پرسیدم، گفت خوبم! روحیهاش خوب بود، میگفت برای درمان میرود و بعد هم در ارمنستان کنسرتی خواهد داشت. تا زمانی که امکان صحبت کردن داشت، با او در ارتباط بودهام و بعد دیگر نتوانستم با او حرف بزنم.
حسام الدین سراج، خواننده
بیا و دوباره حنجره ما باش
در این روزهای پرتلاطم شنیدن خبر تشدید بیماری استاد محمدرضا شجریان بیش از پیش اندوهگینمان کرده و هر کسی بهگونهای برای سلامت ایشان دعا میکند. چند شب گذشته دوستداران استاد مقابل بیمارستانی که ایشان در آن بستری بودند جمع شده و همه اشکریزان میخواندند: مرغ سحر ناله کن/ داغ مرا تازهتر کن... گویی به استاد میگفتند بیا و دوباره حنجره ما باش و بیعدالتیها را فریاد کن. وقتی با سوز و گداز آواز «دست طبیعت گل عمر مرا مچین... » را سر میدادند گویی از درگاه خداوند برای او شفا طلب میکردند. این نشان از این دارد که استاد تا چه اندازه مردمی و منادی حقیقت بود. در اصل هنرمند همیشه باید در جبهه مردم و منادی حقیقت باشد؛ زیرا هنر، بازی نیست. هنر، رسالت است و استاد شجریان همیشه به این رسالت وفادار بوده است. برای من که افتخار بزرگی چون شاگردی ایشان را دارم درک این حقیقت از منش اخلاقی او کار سادهای بود. استاد شجریان، سلوک هنری-معنوی خاصی دارد و همین امر سبب علاقه اهل دل به اوست. کلاسهای ایشان بهنحوی بود که ما بیش از آنکه درس آواز یاد بگیریم درس اخلاق میگرفتیم. ایشان به همه هنرجویان بدون استثنا احترام میگذاشت. با ادب کامل و رعایت حریمها چیزهایی که بچهها دوست داشتند را مراعات میکرد. استاد دروس مورد نظر خود را با مهربانی به بچهها میآموخت. بهنظر من استاد شجریان یک استثنا در موسیقی ایران است. بدین جهت که حلقه اتصالی بین آواز قدیمی و سنتی ایران و آواز ایرانی در دوره معاصر است. ایشان تمامی زمینههای آوازی را که در قدیم معمول بوده کارکرده و بعد آن را مجتهدانه همراه با نوآوری و متناسب با فضای اجتماعی روز تطبیق داده است. آثارشان هم به جهت ردیف، انتخاب شعر، جنس صدا، ملودی کلام، تلفیق و... دلنشین و متعادل است درعین حال مسائل اجتماعی را هم درنظر گرفتهاند. نمونه آن آثاری چون «از خون جوانان وطن لاله دمیده» «ایران، ای سرای امید»، «مرغ سحر»، «همراه شو عزیز» و... که حرف دل مردم بوده و مورد استقبال قرار گرفت. به عقیده من استاد شجریان بهعنوان استاد آوازایرانی مانند میراث فرهنگی- هنری و ملی ما محسوب میشوند و هر کدام از استادان دیگر در زمینه آواز، خوشنویسی، آهنگسازی و... نیز هنرشان جزئی ازمیراث ملی ما است. آثار این بزرگان را هرچه بیشتر ببینیم و بشنویم سبب رشد فکری ما بوده و علاوه برآن هنر و فرهنگ کشورمان نیز ارتقا پیدا میکند. استاد شجریان همیشه با مردم و برای مردم فعالیت کرده و امروز هم مردم در پاسخ به این همبستگی به او عشق میورزند. برای ایشان از حضرت آفریدگار سلامت و آرامش طلب میکنم. از همان شروع کار نوازندگی به موسیقی آوازی هم بسیار علاقه داشتم. آن زمان استاد شجریان با اسم مستعار سیاوش بیدگانی فعالیت میکردند و بعد از آن با نام محمدرضا شجریان آثارشان منتشر شد. کارهای استاد و انتخاب راه هنری ایشان به چند دلیل برایم مورد اهمیت بود، نخست انتخاب شعر، که بسیار حساب شده و دقیق بود و دوم ارائه آواز بود که هم انطباق بر ردیف داشت و هم متناسب با مضمون شعر بود. ایشان را وقتی در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی با هنرمند نازنین مرحوم عطا جنگوک درحال ضبط تصنیف «میهن ای میهن» بودند، ملاقات کردم و همانجا از ایشان خواستم تا صدای مرا بشنوند و افتخار آواز قطعاتی را به من بدهند. چند روز بعد تماس گرفتند و مرا به خانهشان دعوت کردند. مشتاقانه با سازم به خانه استاد رفتم و تعدادی از آن قطعات را نواختم و خواندم. همان روز پس از لطف و تشویق به من گفتند تو صدای خوبی داری و میتوانی آواز را شروع کنی و بعد، آرام آرام کارهایت را بخوان. بعد از این دیدار من توفیق شاگردی در کلاس آواز استاد را پیدا کردم و در رادیو شاگرد آواز ایشان بودم.
سالار عقیلی، خواننده
شجریان را عاشقانه دوست دارم
گفتن از استادی چون محمدرضا شجریان، کاری بس دشوار است. از روزی که تصمیم گرفتم آواز بخوانم، عاشق صدا و شخصیت ایشان بودم. هنوز هم استاد شجریان را عاشقانه دوست دارم و بارها گفتهام این بزرگمرد موسیقی ایران را میپرستم. باید تا زمانی که جواهرانی مانند محمدرضا شجریان نفس میکشند، قدرشان را بدانیم، پیش از آنکه دیر شود و تنها افسوس و حسرت برایمان باقی بماند. بهشخصه بسیار خرسندم در دورهای زندگی میکنم که محمدرضا شجریان در آن زیست میکند، نسلهای آینده به ما غبطه خواهند خورد چرا که ما فرصت داشتیم ایشان را از نزدیک ببینیم و در کنسرتهایشان، نفس به نفس از آواز اعجاب انگیزشان بهره ببریم. اگر مردم میدانستند استاد شجریان با موسیقی و آواز این مرز و بوم چه کرده است، بیشک مجسمه اش را از طلا میساختند و وسط بزرگترین میدان شهر نصب جایی شبیه میدان آزادی میکردند.