همه ما خاطرات متعددی از شهر محل زندگی خود یا شهرهایی که به آنها سفر کردهایم، داریم؛ خاطراتی که با شکل و ظاهر میدانها و خیابانهایی که محل گذر یا سکنای ما، گره خوردهاند.
روی صندلی پارک نشسته و همانطور که با تلفن همراهش حرف میزند با کلید آن را خطخطی میکند. آنقدر این کار را ادامه میدهد تا بخشی از چوب صندلی کنده شود .
اگر هویت شهری به درستی شکل نگیرد، در شهر خودمان احساس غربت میکنیم
خیابانها، کوچهها، میدانها، چهارراهها، مغازهها، پارکها، سینماها و هزار و یک اتفاق و ساختمان و تصویر دیگر... شهر من، شهر من است. شهر من حافظ خاطرههای دور و نزدیک من... شهر من جزئی از من است. شهر من، جزئی از موفقیت و شکست من است. همه شهرهای جهان با منظر و سیمای خود قضاوت میشوند و در نهایت با هویتی که برای خود دست و پا کردهاند در خاطرات باقیمیمانند. م0گر میشود کسی تصاوی0ر ساختمانهایقدی0می با سرستونهای دوریک و یونیک، بنای تاریخی کلوسئومو، حس و حال معماری رنسانس و باروک را ببیند