کتاب «ماموریت در خرمشهر» ازجمله کتابهای خواندنی دوران جنگ است که این بار راوی آن یکی از فرماندهان ارتش عراق است. سرهنگ فلاح اللامی در خاطرات خود پرده از جنایات و اسرار ارتش بعثی برداشته و درباره غارتهای وحشیانه و اشغال خرمشهر خاطراتی را بازگو میکند.
روی سنگ مزارش نوشته شده است: «مادر یک شهر». عنوان زیبایی است. در 3کلمه آن دنیایی حرف نهفته است. سرنوشت بانویی را روایت میکند که در خرمشهر حماسهها کرد. زنی شجاع و نترس که داستان زندگیاش بیشتر به افسانه میماند.
سالها از شهادت او میگذرد. از سال61 تا الان هر بار که سوم خرداد شده و یاد و خاطره حماسه فتح آن عنوان میشود بیاختیار مردم به یاد فرمانده جوانی میافتند که برای نجات شهرش از چنگال دشمن بعثی شجاعانه جنگید و حتی یک لحظه هم ناامید نشد.
کتاب «پوتینهای مریم» به قلم فریبا طالشپور خاطرات یک بانوی خرمشهری به نام مریم امجدی را روایت میکند؛ بانویی که دوران نوجوانیاش همزمان با جنگ عراق علیه ایران شده و شاهد اتفاقات تلخی است که در کتاب بازگو میکند.