محل ملاقات ما با «عباس جمشیدیفر» لوکیشن سریال «خوشنام» بود؛ یک خانه قدیمی حیاطدار با یک حوض خوشگل وسط حیاطش در محله کهنسال خیام. گفتو گوی ما با او در این حال و هوا شروع شد و به مرور خاطراتش از محله نظامآباد و رفقای خونگرمش رسید. او از روزگاری گفت که شب و روزش با تئاتر گره خورده بود و سر چهارراهها مردم را به تماشای نمایشهای طنزآمیز خیابانی دعوت میکرد در حالی که پول بلیت اتوبوس شرکت واحد هم نداشت تا به خانه برگردد. جمشیدیفر با سریال «روزگار خوش حبیب آقا» دیده شد و پس از بازی در چند مجموعه دیگر، در سریال زخمکاری با ایفای نقش یک وکیل، خوش درخشید. او برای رسیدن به این جایگاه خون دلها خورده است.
9 ساله بود که با هنر کاریکاتور مواجه شد. دوستدار آثار شرکت نام آشنای «والت دیزنی» و انیمیشنهایی مانند «پلنگ صورتی» و «تام و جری» است. او از اوایل جوانی با کشیدن کاریکاتور و تصویر کارتونهای تأثیرگذار در حوزه اجتماعی و شهری شهرت یافت. «سلمان طاهری» کارتونیست و کارگردان هنری که سالها تجربه سکونت در محله شهران در پنجمین تکه از پایتخت را دارد در یکی از روزهای سرد پاییزی پذیرای ما در دفتر محل کارش شد. با او درباره «هنر شهری» و اثرگذاری کارتون بر معضلات و مسائل محلهها به گفتوگو نشستهایم.
از اول قرار نبود معلم شود. حتی به آموزگاری فکر هم نکرده بود. اگر با همان دست فرمان قبل جلو میرفت و دروس حوزه را ادامه میداد شاید الان در هیبت یک روحانی در قم مشغول فعالیت دیگری بود.