ما علاقهای به شنیدن مکالمه افراد با تلفنهمراه نداریم اما بعضی افراد طوری با تلفنهمراه صحبت میکنند که انگار قرار است گروهی در کنفرانس گفتوگوی آنها شرکت کرده و نظر بدهند!
سال93 بود که خبرگزاریهای داخلی و خارجی خبری از آیندهای 10تا 15ساله دادند که طی آن قطارهایی به متروهای جهان میآیند که راننده ندارند و طراحی آنها نیز تغییراتی خواهد داشت. هنوز آن 10سال کامل طی نشده که مسافران لندن سوار این قطارها شدند.
مکانهای خاص، همواره فرصتی خاص بودهاند. این فرصت میتواند صرف فرهنگسازی، اطلاعرسانی، همرسانی یک فعالیت و... باشد. یکی از این مکانهای خاص، ایستگاههای مترو است.
از قدیم گفتهاند که عجله کار شیطان است. اما پای مترو که وسط میآید، همه ما انگار عجله داریم. زیاد هم عجیب نیست، راهروهای تنگ مترو، آدم را کلافه میکند، قطارها چند ثانیهای بیشتر منتظر نمیمانند.
ما آدمهای کتابخوانی نیستیم. یک سر این کتابهراسی! به مسئله فرهنگسازی و سر دیگر آن، به عدمتلاش مسئولان برای تصحیح این فرهنگ اشتباه متصل است. شاید یکی از راهکارهای تصحیح این فرهنگ، امکان معاشرت آسان و سریع با کتاب باشد؛ به این معنی که فرصتی فراهم شود تا افراد در مسیر زندگی روزانه خود، کتاب و کتابخانه را دیده و بتوانند به آسانی به آن دسترسی پیدا کنند.
روی صندلی ایستگاه متروی اکباتان نشسته و منتظر آمدن قطار بودم. ناگهان صدای پسری جوان که با تلفن صحبت میکرد، حواسم را پرت کرد: «آبجی من رو زندونی میکنن!» نگاهش کردم و ترسی در چهرهاش دیدم.
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .