در روزهای گذشته خروجی مدلها از این حکایت داشتند که در طول این هفته اوج بارشها به شکل تجمعی در مناطقی از استانهای مرتبط با کوههای زاگرس مرکزی رخ بدهد.
خانههای کهن روح زندگی دارند چراکه در گوشه و کنارشان حیات جریان داشته. خانههایی که نیاکان ما در آنها عاشقی کردهاند، گاه شریک درد و غم ساکنان و گاه نظارهگر شادمانیشان بودهاند، میراث ملموسی که میراث ناملموس ما در آن شکل گرفته و به حیات خود ادامه داده است.
اسفند سال گذشته بود که اتفاق خوبی برای هنر نقالی کشور رخ داد و با پیگیریهای مریم نظری در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، مرشد «سید مصطفی سعیدی» در بین 53 طرح و نام از استانهای مختلف توانست به عنوان گنجینه زنده بشری در فهرست حاملان میراث فرهنگی ناملموس نادره کاران ثبت ملی شود.
دلم برایت تنگ شده. میخواهم شکل دلم را برایت بکشم و بفرستم تا بدانی وقتی دلتپشهای تو را دارم، دلم چه شکلی میشود. میخواهم بدهم پیک موتوری برایت بیاورد.
خواننده حتماً قبول دارد که امروز همه به آن تخته یا ورق فلزی مستطیلی شکلی که خانهمان را از کوچه یا راهپله ساختمان یا اتاقی را از باقی خانه جدا میکند، میگویند «در».
در این شماره میخواهیم به آسیای میانه و پایتخت سرزمین کهن ازبکستان برویم. سرزمینی که داستانی دراز در دل خود دارد؛ چه سمرقند و بخارای معروف که فرهنگی غنی را در خود پرورده و چه تاشکند؛ پایتخت آن که به تنهایی گفتنیهای فراوانی دارد
چند نفر، که عموما میانسال بوده یا سن بالایی دارند، داخل زمین چمنی که دورتادورش را حفاظ کشیدهاند، درحال تمرکز برای انداختن توپی از روی چمن داخل منافذ مشخص شده دور زمین هستند.
برای من که یک بومی ام، رد شدن از در کوچک دروازه بزرگ موزه باستانشناسی و مردمشناسی خلیجفارس، یادآور خانههای اربابی بندر لنگه و بستک است در غرب استان هرمزگان. فکر میکنم قدم به خانه تاجری گذاشتهام که برای ورود کاروان شترها و اسبها همراه با کالاهای صادراتی و وارداتی بر پشتشان، دروازهای بزرگ به حیاط بیرونی خانه اش یا حیاط مرکزی آن گشوده میشود و برای مهمانانش، دری کوچک از دل همان دروازه میگشاید؛ همراه با روی گشاده و لبخند آشنا. وارد میشوم.
کمتر کسی است که در زندگی احساس شعف و شادی را تجربه نکرده باشد و چه به طور مستقیم و چه غیر مستقیم شادی را از اهداف خود در زندگی قرار نداده باشد. در حقیقت یکی از نیازهای بشر کاهش رنج و تجربه احساس شادی است.
خانههای کهن روح زندگی دارند چراکه در گوشه و کنارشان حیات جریان داشته. خانههایی که نیاکان ما در آنها عاشقی کردهاند، گاه شریک درد و غم ساکنان و گاه نظارهگر شادمانیشان بودهاند، میراث ملموسی که میراث ناملموس ما در آن شکل گرفته و به حیات خود ادامه داده است.
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .