ناگهان همه دنیا تاریک شد، انگار کسی کلیدی را زده باشد و در این تاریکی فقط یک نقطه روشن بماند، یک شگفتی نو رسیده، یک جزیره نورانی که مقدر بود تمام زندگیاش در آن خلاصه شود.
چیکار دارند میکنند با این شهر. دلم میخواست با لودر میزدم زیرش و همهچیز رو خراب میکردم و از نو دوباره میساختم. اینها رو همه یه دور خراب کردند و دوباره ساختند تا این شده.
رئیس مرکز روابطعمومی و اطلاعرسانی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و سخنگوی سازمان غذا و دارو برای چندمینبار و این دفعه شدیدتر از قبل، به مردم و منتقدان عملکرد وزارت بهداشت، توهین کرده است.
دیدن همسایهای که سر کوچه کیسه زبالهاش را از خودروی در حال حرکتش بیرون میاندازد برای ما صحنه غریبی نیست، جالب است بدانید این همسایهها اگر به فضا هم بروند همین کار را میکنند.
اتوبوس خبرنگارها پس از اتوبوس دانشجوها و شاید خدایی ناکرده پیش از اتوبوس صنف دیگری واژگون شد. خبرنگارها بهعنوان آینهای که همیشه خبرها را انعکاس داده بودند، این بار خودشان خبرساز شدند. تکرار حادثه، تکرار تراژدی، تکرار کاستیهای تصمیمگیری مسئولان و سرانجام تکرار گلایههایی که بهطور حتم در آینده نیز بارها و بارها شاهد آن خواهیم بود.
بهرام شاهمحمدلو را خیلیها با اسم «آقای حکایتی» میشناسند. چه با «اتلو» روی صحنه تئاتر برود، چه موقعی که در سریال «گرگها» و نقش «بنیزید» مختارنامه نقشآفرینی کند، باز هم همه او را به نام آقای حکایتی به یاد میآوریم.
«ببند در اون کمد رو». این جمله تکراری را بسیاری از ما در لحظات طلایی خنکشدن و نقشهکشیدن برای حمله به یکی از خوراکیهای یخچال شنیدهایم. آن لحظه دلپذیر غور در خنکای طبقههای یخچال وقتی با کشف یک خوراکی خوشمزه و باب دل همراه میشود
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .