گزارش همشهری از بیمارستان صحرایی کرونا در تهران؛ 40روز بعد
نقاهتگاه درخواب
محمد صادق خسروی علیا ـ خبرنگار
هزارتختِ خالی سرباز وظیفه را محاصره کرده. تنها درمیان سولهای بیانتها روی صندلی نشسته و یکی از آن هزار« آیهالکرسی» ی که روی هر بالش گذاشته شده را بهدست گرفته و زیر لب نجوا میکند. یک جفت کبوترچاهی بال میزنند؛ زیر سقف بلند بیمارستان صحرایی لانه کردهاند. صدای بالهایشان در سوله 5هزارمتری میپیچد.
پشت درهای 3دژبانی فقط سکوت است. نسیم آرامی در بیدهای مجنون تاب میخورد و توفان در دور دستهاست؛ اما چشمان یونیفرم پوشان بیدار است. روزها، هفتهها و حالا بیش از یکماه از چهارم فروردین سپری شده است. آن روز پر التهابی که با سرعت یک بیمارستان صحرایی در نمایشگاه بینالمللی تهران برپا شد تا پناهگاهی باشد برای فوج فوج مردمی که طعمه ویروس کرونا میشوند.
بیشتر از نیم قرن گذشته است؛ یعنی سال 1348.آن سال نخستین نمایشگاه بینالمللی ایران در محدودهای مدرن در منطقه شمالی تهران که آن روزها پارک وی مینامیدندش، برگزار شد و تهران بهعنوان یکی از مراکز نمایشگاهی جهان به همه مردم دنیا معرفی شد. از آن زمان تا به امروز تمام 85هکتار مساحت این نمایشگاه شاهد چنین روزهای طولانی از سکوت نبوده است.
این روزها درخیابانهای خلوت آن، فقط رازقیها با گلبرگ اقاقیا و یاسهای سفید پرسه میزنند. تنها آنها هستند که اجازه دارند به هر نقطهای که دلشان میخواهد سفر کنند و سرک بکشند.
تعطیلی همهگیر و مطلق است. هیچکدام از میلیونها نفری که تا به حال مشتری مجموعههای مختلف نمایشگاهی بودند، نمیتوانند از گیتهای نگهبانی آن عبور کنند. قرنطینه در تار و پود این وسعت آشنا و بیانتها رخنه کرده. گهگاهی سکوت با هو هوی باد همنوا میشود و دلهره رعبانگیزی در رگ و جانت تزریق میکند. انگار نمایشگاه در تسخیر ارواح معترضی است که تا آخرین قطره سکوت و خاموشی خود را در اعماق وجود بیدهای لرزان چکاندهاند.
نگهبانهای این شهر دراندشت بیعابر، پشت پنجره کانکسها، خودشان هستند و وحشت کرونا. ماسک روی صورتشان نشسته و نگاه دقیقشان محیط را واکاوی میکند. آنها با چشم هایشان هم میشنوند، هم میبینند و هم حرف میزنند. بیدارتر از بیداری، هشیارتر از هشیاری. در ضلع شمال غربی نمایشگاه چشم نگهبانان هشیارتر و عبور از گیتها دشوارتر است. این نقطه حساس است. دژبان دارد. نظامیها از آن حراست میکنند. ورود و خروج سخت کنترل میشود. هر کسی اجازه ورود ندارد. سربازان بیسیم بهدست، با چهره درهم و جدی ورودیها را کنترل میکنند. روی سردر ورودی با حروف درشت نوشتهاند:«نقاهتگاه 2هزار تختخوابی ارتش.» بر پا شده برای مراقبت از بیماران کرونایی. برای روزهای اضطرار.
خواب آشفته
بیرون از اینجا ویروس کووید19در کوچهپسکوچههای شهر هنوز جولان میدهد. خواب آشفته کرونا تهران را رها نمیکند. کابوسی که از روزهای اول اسفند سال پیش شروع شد و بعد سرایت کرد به همه شهرها. تازه پای این بیماری به کشور باز شده بود و هیچکس نمیدانست چطور میخواهد با مردم ایران رفتار کند. فردا مبهم و تار بود. عدد 14که هنوز هم ترسناک است آن روزها هولناکتر بود. چون ویروس کرونا بعد از 14روز میزبان را از حضورش باخبر میکرد. چیزی نگذشت که کابوسها عالمگیر شد و همه دنیا زیر ذره بین یک موجود میکروسکوپی رفت.
روزهای پر حرف و حدیث. 98در حال جان کندن بود و سال پرحادثه در حال رفتن. شایعه شده بود تهران و کلانشهرها قرنطینه میشوند، آخر الزمان میشود، نانواها و بقالها یا میمیرند و یا از قرنطینه جم نمیخورند. نان، نرخِ جان میشود. سربازان در پادگانها از بین میروند و پزشکان در بیمارستانها.
در نهایت کسی نیست آب دست دیگری بدهد. سال در حالی تمام شد که نخستین روز عید شایعه شده بود کرونا در شمال کشور کشتار دستهجمعی به راه انداخته طوریکه بهزودی در پیاده روهای مشرف به بیمارستانها هم مبتلایان بستری میشوند.
در فضای مجازی کرونا را با آنفلوآنزای اسپانیایی هم تراز و گاهی بدتر از آن معرفی میکردند. همان آنفلوآنزای مرگباری که از 1919دنیاگیر شد و تا یک سال بعد 500میلیون نفر را در همه دنیا دچار کرد. این عدد معادل یک سوم جمعیت جهان در آن زمان بود. 17تا 50میلیون نفر قربانی گرفت؛معادل کشتههای جنگ جهانی اول.
در چنین فضایی خبر رسید که سازمانهای نظامی پای کار میآیند؛ یکی از آنها ارتش.
« روند بیماری در پایان اسفندماه بسیار نگرانکننده بود. ما موظف هستیم در زمان بحران برآوردها و پیشبینیهای لازم را درنظر بگیریم. برای آمادهباش در مقابل بحران کرونا هم ظرف یک هفته یعنی از اواخر اسفند تا اوایل فروردین علاوه بر مجتمع بیمارستانی تهران در تمام کشور صدها بیمارستان موقت با 11هزار تخت در سراسر کشور برپا شد. زیر ساختها با این پیش فرض پایهریزی شد که از همه امکانات آن بهزودی استفاده خواهد شد. فکر میکردیم همه این تختها پر میشود.»
اینها را سرهنگِ پزشک حبیب صدر میگوید. جانشین اداره بهداشت امداد و نجات نیروی زمینی ارتش و رئیس این مجموعه بیمارستانی.
برپایی نقاهتگاه در بحبوحه نگرانیها کلید خورد؛ ظرف 48ساعت از 8صبح چهارم فروردین تا 8صبح روز ششم. 2هزار تخت آوردند، در ضلع شمال غربی نمایشگاه بینالمللی تهران و بیمارستان صحرایی آماده شد.
حالا نمایشگاه بینالمللی تهران و سولههایش، بیش از یکماه است که بیمارستان و نقاهتگاهاند، یکی از صدها نقاهتگاه کرونا:«درهر شهری بسته به نوع امکاناتش بیمارستان موقت برپا کردیم. برخی شهرها سالنهای ورزشیشان تبدیل به بیمارستان شد، برخی هتلها و مهانسرای دولتی و در چند شهر بیمارستان صحرایی در چادر برپا شدهاند.»
بیمارستان موقت ارتش در تهران، در سه سوله بر پا شده، یک سوله هزار تختخوابی ودو سوله 500تختخوابی که یکی از آنها متعلق به بخش زنان است. در چهارگوشه سولهها، اتاقک CPR، نمازخانه، تریاژ(ایستگاه پرستاری) و اتاق تماشای تلویزیون قرار دارد. کادرپزشکی ارتش با کاورهای سفید در میان تختهای خالی قدم میزنند.
دالانهای زندگی
بیمارستان ساکت است. بوی زندگی میدهد.در میان تختهای خالی خبری از بوی سرد و هراسانگیز محلولهای ضدعفونیکننده نیست. فضا آرامشی از جنس گرمای یک خیال آسوده در میان بورانی مخوف دارد.
حتی سرهنگ صدر که رئیس مجموعه این بیمارستان 2هزار تخت خوابی است، تصورش را نمیکرد که اینجا آنقدر سوت و کور باشد که چرت پرندهها زیر شیروانیها پاره نشود: «بیماری طوری پیشروی میکرد که ما علاوه بر این 2هزار تختخواب سالن بزرگ دیگری را که مشرف به این سولههاست درنظر گرفتیم و تجهیزات برای هزار تختخواب دیگر آماده هم کردیم. تصورم میکردم در همان روزهای ابتدایی سال با موجی از بیماران مواجه شویم. این بیمارستانها بهعنوان نقاهتگاه برای مواقع ضرورت درنظر گرفته شدهاند. یعنی وقتی ظرفیت بیمارستانهای اصلی پر شود.»
بخشهای بستری این نقاهتگاه طوری ساخته شده که یک ورودی و سه خروجی دارد. در ورودی سالنها گیت پیشرفتهای گذاشتهاند که علاوه بر ضدعفونی، تب افراد را هم میسنجد. دستگاهها همه خاموش هستند.
یکی از خروجیها به دالانی منتهی میشود با هوای گرم و دمکرده و بعد میرسد به بیمارستان صحرایی ارتش با سازهای چادری از جنس برزنت.
سیستمهای تهویه بخش خاموش است و 4نفر از کادرهای درمانی ارتش با لباسهای ایزوله مقابل در ورودی نشستهاند. ادامه این دالان به بخش مراقبتهای ویژه(ICU) و اتاق عمل جراحی میرسد. بخش مراقبتهای ویژه 30تختخوابی است و دو اتاق عمل با تجهیزات کامل دارد. کادر درمانی سردی و گرمی چشیدهاند و تجربه حضور در اغلب بحرانها مانند سیل، زلزله و... را دارند. صدر در اینباره میگوید:« بسیاری از نیروهای پایور و حتی وظیفه ما در جریان کرونا داوطلب شدهاند تا به مردم کمکرسانی کنند. در یکی از پادگانها که هزار سرباز در حال آموزش هستند طوماری داوطلبی پرکردهاند تا به کشور خدمت کنند.»
خروجی دوم نقاهتگاه دالانی است که به سرویسهای بهداشتی و حمام ختم میشود تمام این خروجیها مسقف است و طوری ساخته شده که هیچ بیماری با محیط اطراف ارتباط نداشته باشد. خروجی سوم، مسیر سلامتی است که در انتهای بیمارستان است. چند دستگاه خودروی ون مقابل این در به خط شدهاند تا بیماران بهبود یافته را به خانههایشان انتقال دهند.
تا الان که بیشتر از یکماه میگذرد هیچ بیماری نه از در ورودی این بیمارستان بزرگ وارد شده و نه از در خروجی خارج. در بزرگترین نقاهتگاه موقت ارتش بعد از یکماه 2هزار تختخواب دست نخورده و خالی است. ملحفههای سفید تختها میدرخشند و چراغ رختشوی خانه هنوز روشن نشده است.
سربازان سفیدپوش
کپسولهای اکسیژن مثل سربازان سفیدپوش، خبردار اطراف سالن ایستادهاند. همه امکانات ریز و درشت بیمارستانی به چشم میخورد؛ از تجهیزات احیای قلب و چادرهای اکسیژن گرفته تا پایههای سرم، لباسهای ایزوله و پاپوشهای بستهبندی شده. با اینکه بیماری در اینجا بستری نیست اما در تریاژها دستکم 3پزشک و پرستار بهصورت آمادهباش حضور دارند. سرباز وطن هر چند از کشیک تختهای خالی کم حوصله شده اما آرزو میکند هیچوقت این تختها بهکار گرفته نشوند و همینطور که برپا شدند، دست نخورده جمعآوری شوند: «آرزوم اینه که هر چه زودتر تختهای بیمارستان هم خالی شه و این بلا از سر همه مردم دنیا دور شه...» مهدی، سرباز وظیفه است. میان هزار تخت خالی نشسته و آیه کرسی میخواند: «... مَن ذَا الَّذِی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یعْلَمُ...».
(... کیست که شفاعت کند نزد او جز به فرمانش...)
گوشه محوطه نقاهتگاه ارتش 10دستگاه آمبولانس، آماده باش هستند.
صدر در مورد خالی بودن نقاهتگاه میگوید:«یکی از دلایل آن کاهش میزان ابتلاست و دیگری خودمراقبتی مردم است. خیلی از بیماران خود را در خانه قرنطینه میکنند.» در چهل روز گذشته تختهای بیمارستان 2هزار تختخوابی ارتش تنها یک روز پر بوده: بیست و نهم فروردین روز ملی ارتش. در این روز 1500نفر از پایوران ارتش تختهای خالی را پرکردند. آمده بودند برای اهدای خون.
صدر میگوید:«داوطلبان واقعی تعدادشان خیلی بیشتر از این آمار بود اما بیش از یک روز نمیتوانستیم نقاهتگاه را به اهدای خون اختصاص دهیم چون پیشبینی میکردیم بهزودی بیماران کرونایی از راه خواهند رسید. خوشبختانه در شرایطی هستیم که آمار ابتلا کاهنده است هر چند در تهران چند روز بعد از تعطیلات کمی آمارها بالا رفت اما مردم کمک کردند.»
به گفته صدر از 11هزار تخت نقاهتگاههای ارتش تنها 30تخت آن هم در چند استان شمالی پر شده است. هر چند که کسی نمیداند تاکی نقاهتگاهها همچنان خالی خواهند بود؛ یک روز، یک هفته یا چندماه دیگر.
صدر در مورد آمار ابتلای نیروهای ارتشی به ویروس کرونا هم میگوید:« پادگانها را شیفتبندی کردیم و تمام نکات ایزوله رعایت میشود. در پادگانها آمار ابتلا نزدیک به صفر است. تنها تعداد اندکی از نیروهای ارتشی که در خط مقدم خدمت به مردم بودند به کرونا مبتلا شدهاند.»
بیرون از بیمارستانی که موقتی است، در زبالهدانیها پلاکاردهایی از جشنها، همایشها و نمایشگاههای مختلف در انزوا ماندهاند. نشانی از روزهای روشن سولهها. سولههایی که پرندههایش، هیچوقت به این سکوت طولانی چنین عادت نداشتند.