• چهار شنبه 27 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 10 محرم 1446
  • 2024 Jul 17
شنبه 24 اسفند 1398
کد مطلب : 97164
+
-

برای یک هاچ‌بک نوک‌مدادی ٧٧

حکایت آن اُتول

حکایت آن اُتول


حمیدرضا محمدی، روزنامه‌نگار/ نوک‌مدادی بود، مدل١٣٧٧. یک هاچ‌بک تمام‌عیار کره‌ای، که هنوز همه‌چیزش فابریک بود. وقتی خریدمش دست یک پیرمرد شصت‌وچند ساله بود و سندش دست‌اول؛ یعنی در همه آن 18 سال دست خودش بود و تقریبا چیزی از ماشین تغییر نکرده بود. بینوا دلش نبود رخشش را بفروشد اما می‌گفت پسرم می‌گوید این لکنته کسر‌ شأن ماست و بفروشیمش! راستش من هم بیشتر از  4میلیون نداشتم که بخرمش. با کلمه‌ کلمه روزنامه‌نگاری توانسته بودم پولش را جمع کنم. اما 4 تومان دیگر کم داشتم. یکی از رفقا حاضر شد شریکم شود. همه می‌گفتند آخر شراکت اگر خوب بود که خدا شریک می‌داشت؛ آن هم ماشین که دیگر نوبر است. اما من عزمم را جزم کرده بودم. خانه‌ صاحب ماشین، یوسف‌آباد بود و وقتی ماشین را که جلوی خانه پارک بود، دیدم دلم رفت. رفتیم دوری زدیم و عاشق‌ترش شدم. خلاصه آن هاچ‌بک که کم از قرقی نداشت و همه جای شهر انگار برایش جای پارک محفوظ است، 2 سالی همراه و همیارم ماند و یک تصادف سنگین را هم تجربه کرد. تا آنقدر به خرج افتاد که دادمش رفت اما هنوز هم دوستش دارم آن ۶۵ ط ٣١٩- ایران ٩٩ خاطره‌انگیز را. فکر کنم نصف ارزشش را پایش دادم تا سر حال بماند اما آن دو سال به من و رفیقم چسبید. من هم فروختمش به یک جوان شمالی و اُتولم رفت اما حسرت یک رشت رفتن با آن هم به دلم ماند...

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :