تهران چطور چهارشنبه آخر سال را جشن می گرفت؟
چهارشنبه سوری به صرف علف پلو
مرضیه موسوی
ظهورترقه و آتشبازی در چهارشنبهسوریهای تهران به دوره ناصرالدین شاه برمیگردد. این کار سوغات فرانسویها بود.ترقهفروشی هم از کاسبیهایی است که از همین دوره در تهران شکل گرفت. چهارشنبهسوری آداب و رسوم خاص خود را در تهران داشته و مقدماتی مثل تازه کردن آب حوض و حوضخانه و بزک کردن و آراسته بودن در روز چهارشنبهسوری داشته است. «جعفر شهری» در کتاب «طهران قدیم» میگوید که تا این دوره (اواخر دهه 50) از آداب و رسوم چهارشنبهسوری در تهران تنها سوزاندن بته و پریدن از روی آتش همچنان زنده است.
2روز پیش از رسیدن چهارشنبهسوری اهالی تهران آب حوضچهها را خالی میکردند. شهری در جلد چهارم از کتاب طهران قدیم میگوید: «قبل از خالی کردن آب حوضچهها، زنها همه ظروف و لباسها را در آب حوض میشستند و رویبند پهن میکردند و به نیت اتصال خانواده از بغل به همشان گره میزدند. کمی سرکه و زغال به آب حوض ریخته. آن را به نیت بیرون ریختن سیاهی و ترشی و چرک دلی از خانواده به جوی کوچه میریختند.» هرکدام از اهالی خانه حبه قند یا نباتها را در حوض و حوضچه میانداختند و آب تازه در حوض روان میشد و تا زمان در رفتن توپ سال نو و آمدن عمو نوروز حق دست زدن به آن را نداشتند.
بتههای خشک شده از بیابانهای اطراف وارد تهران و برای شب چهارشنبهسوری از چند روز قبل بتههای مورد نیاز، پشت دروازههای شهر تهران انبار میشد. این بتهها سوخت تمام نانواییها و حلواییها هم بود و اکثر پرندگان هم همین بتهها را میخوردند. شهری میگوید: «بتههای اضافه بر مصرف روز از روزهای قبل در بیرون از دروازهها انبار شده و نگهبان برای حفاظتشان از حریق و مثل آن میگماردند. از بعدازظهر روز چهارشنبهسوری به شهر حمل شده سر سهراهها و چهارراهها، گذرها و کوچهها مانند تل انبار شده عرضه خریداران میگردید.» اهالی تهران در دهههای 20 و 30 برای خرید بوته مورد نیاز شب چهارشنبهسوری یک شاهی پول میپرداختند و با آن حجمی از بته را خریداری میکردند که بتوان با آن 7کپه آتش درست کرد.
شوخیهای چهارشنبهسوری
هنگام زوال آفتاب و سر رسیدن غروب وقت بته افروزی در درازی کوچهها بود. تعداد کپههای آتش باید فرد میبود.
داخل حیاط یا در کوچهها هرکسی 3، 5یا 7 کپه آتش درست میکرد و اهالی خانه پشت هم قطار میشدند و از روی آتش میپریدند و با هر جهش این شعر را میخواندند. شب چهارشنبهسوری مردم تهران فقط بته خشک شده آتش میزدند و نه چیز دیگری. پریدن از روی آتش که تمام میشد وقت فالگوش ایستادن بود.
شهری میگوید: «بعد از غروب این روز، در پس درهای خانهها و سر پیچ کوچهها و بالای بامها و خفای گذرگاههای کم تردد، به گوش فال ایستاده، استراق سمع رهگذران میکردند و اول رهگذری که از آنها گذشته چیزی بر زبان آورده کلماتشان تفأل آینده آنها میگردید.» قاشقزنی رسم دیگر شبهای چهارشنبهسوری بود که چند ساعتی از شب گذشته آغاز میشد. زنها و دخترها چادر به سر میکردند و با پیالهای مسی و قاشقی چوبی که صدای بم لطیفی هم داشت پشت در خانهها میرفتند و روی پیاله میکوبیدند و منتظر میشدند تا صاحبخانهها چیزی در پیالههای آنها قرار دهند. این هم برای خود تفألی بود و افراد با تعبیر اشیایی که در پیالههای خود میدیدند خودشان را کامروا در نیت یا ناکام میانگاشتند.
آداب و رسوم چهارشنبهسوری برای برخی از تهرانیها جدی گرفته میشد و با اعتقادات آنها گره خورده بود و برای برخی دیگر بیش از هر چیز جنبه شادی و سرگرمی داشت. به همین دلیل در بین اهالی شهر مرسوم بود که شب چهارشنبهسوری برخی با صدای بلند در کوچهها راه میرفتند و از زندگی و نشاط و خوشبختی حرف میزدند تا فال کسانی که فالگوش ایستادهاند خوش بیاید. برعکس افرادی هم بودند که برای سرگرمی و خنده، هنگام راه رفتن در معابر با صدای بلند از مرگ و شوربختی حرف میزدند تا با شنونده شوخی کنند یا در پیالههای مسی سیاهی و شوری میریختند تا با قاشق زنها شوخی و مزاح کنند. شام شب چهارشنبهسوری ماهی دودی و سبزی پلو که شهری از آن بهعنوان «علف پلو» یاد میکند و مینویسد: «در چنین شبی بود که ندیده بدیدهها و تازه به دوران رسیدهها جهت خودنمایی اینکه سبزی تازه به کار بردهاند آشغالهایش را با کله ماهیهایشان کنار در
خانههایشان میریختند.»