• چهار شنبه 26 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 7 ذی القعده 1445
  • 2024 May 15
چهار شنبه 16 اسفند 1396
کد مطلب : 8915
+
-

عسس‌ها ، منتقدها، گوسپندها

    الحمدالله گوسپندها تکثیر شده‌اند و فقدان منقد و متفکر در ورزش، اظهر‌من‌الشمس است. بسیار حمد و بسیار ثنا بر شمایان که دیگر ملالی نیست و یکدستی کامل برقرار است.



یکدستی در تولید انبوه مخبرین خنثی و پروژه زردسازی اختیاری رسانه‌های ورزشی که در سکون کامل، به جشن و سرورهای موقتی می‌پردازند و با تیراژ‌های حداقلی، چندرغازی کاسب می‌شوند. الباقی نیز در سکر نوستالژی‌سازی و سبلریتی پروری غرقه‌اند. حالا دیگر مخبرین 500هزار‌تومانی جای خود را به دبیران 90هزارتومانی داده‌اند. مخبرین تولید انبوه خبرهای  ستایشگرانه که از روابط عمومی چی‌های فدراسیون‌های ورزشی می‌تیغند و در آرامش کامل زیست می‌کنند تا در قالب مشّاطه، چشم و ابروی عروس هزار داماد ورزش ایران را بزک کنند و دیگر کسی نیست که خطاب به سیاست‌گذاران ورزش ایران بگوید بالای چشم‌تان ابروست. یا استغفرالله، اسب آنها را یابو تلقی کند. حالا دیگر ظل السطان‌های ورزش هم خوش و خرم و کیفور بر میزهاشان- که از رویاهاشان بزرگتر است- حکومت می‌کنند و لابد شادمان‌اند از اینکه بر جنازه نویسندگان ورزشی مستقل، و پراکندگی متفکرین اش پایکوبی‌ها دارند. حالا دیگر شهر ورزش در امن و امان است و پروژه مبدل‌سازی هر مخبر به یک روابط عمومی چی ستایشگر، به پیروزی رسیده است. پس رواست اگر بگویی که اکنون اینجا همه چیز در آرامش کامل است و شهر امن و امان است و عسس‌ها در ماه عسل‌هایشان می‌لولند. بگذار منتقدین و متفکرین، لالمانی گرفته و به پستوی خانه خود خزیدن آغاز کنند تا مزاحم ظل السطان‌های ورزش نگردند. پس خدا را ثنا گویید از اینکه تک صدایی مطلق بر رسانه‌های ورزشی کشور حاکم است و در تاخت و تاز ژورنالیسم زرد بی‌آزار، و خفقان گرفتگی تک و توک صدای معترض به سیاست‌های ورزش، گیشه‌ها در خدمت سبلریتی‌ها باشند.

    سلبریتی‌ها را رها کن و به این بیاندیش که گهگداری اگر پچپچه‌هایی از خروجی جلسات هماهنگی روسای ورزش مملکت با دبیران رسانه‌های ورزش کشور به بیرون درز کند چگونه باید دوبامبی بر سر خود بکوبی. بکوبی و جیک نزنی که چرا دیالوگ‌ها کاملا یکطرفه‌اند و قلم دارها تسلیم مسّلم‌اند و دیگر غولی نمانده است که فریاد بکشد؟ الحمدالله اقتصاد مخبرین ورزش و شیتیل بگیران‌اش هم که قشنگ پویاست و دوستان بی‌درد فراغ بال، هرهر‌ها و کرکرهاشان به راه است. حالا دیگر خریداران«خبر»، خود فروشنده شده‌اند و الحمد خدای را که رسانه‌های ورزشی به خاک سیاه نشسته است. اگر ظل السطان‌ها این‌اند که ورزش را همچون نوزادی در آغوش گرفته‌اند و به آسمان پرت می‌کنند، پس مخبرش نیز باید همان باشد که شیتیل‌های 90هزارتومانی روابط عمومی چی‌ها را قورت بدهد و دم به دقیقه در ردیف کف زنان و تاییدکنندگان بزرگون باشد. بزرگونی که خوب یاد گرفته‌اند این را که اگر سکه‌ای و بُنی کف دست این دریوزگان بگذارند، غُرغُرشان قطع خواهد شود.

    مژدگانی‌ها بدهید که اینجا همه چیز بر وفق مراد است و شهر امن و امان است. حتی اگر به عنوان مثالی یا تمثیلی، از داستانی مثل کشتی و رسول خادمش حرف بزنی، خیل کریم شیره‌ای‌ها و ملیجک‌ها را ببین که تحت عنوان مخبر و دبیر خبر، چگونه پشت‌سر سیاست‌گذاران کلان ورزش، این‌پا و اون‌پا می‌کنند و برای تایید دربست نظریات آنها کّله تکان می‌دهند. شبه منتقدینی که اکنون خود در جامه عسس درآمده‌اند. عسس‌های حوزه ورزش. شیرین عقل و خنثی و ستایشگر پوچی‌ها. پس عود بیاورید و پرده به یکسو زنید که الحق باید این تک صدایی را به جشن و سرور نشست و تهی شدن این میدان از متفکرین را باید هلهله کرد .

    با این همه تنها امیدم این است که با وجود خنثی‌سازی رسانه‌های مکتوب و شفاهی، افکار عمومی هنوز راه خود را می‌رود و نان خود را می‌خورد و به این مخبرهای 90تومانی می‌خندد. دیکتاتوری خنثی‌سازی رسانه‌های ورزشی در این مملکت، قدمتی یکصدساله دارد اما حداقلش گلی به جمال دهه چهلی‌ها و دهه پنجاهی‌ها که بز اخفش بودن را برنمی‌تابیدند. نمی‌دانم قدیم‌ها آن سردبیر شجاع دل کیهان ورزشی وقتی بر علیه تیمسارهای ورزش مقاله می‌نوشت چگونه نصف شب- بعد از تحویل لیات‌ها به چاپخانه- راه شمال در پیش می‌گرفت که خود را برای یک هفته‌ای گم و گور کند و سرو‌صدا که خوابید برگردد. شاید برای فریاد آدم‌هایی چون او بود که شنبه‌ها دکه‌های روزنامه فروشی قیامت می‌شد. اکنون همان دکه‌ها خلوت و خالی ست و هیچ خبری از جلدهای تکان دهنده و معترض و آرمانگرا و متفکر نیست. دیگر نقد بُرش داری نسبت به سیاست‌های کلان حوزه ورزش به چشم نمی‌خورد. اکنون مخبرها فقط کلّه تکان می‌دهند و رئیس‌ها می‌تازند. هر چه که ظل السطان‌های ورزش بگویند گوسپندها تایید می‌کنند و هیچ صدایی از ته چاهی درنمی آید. نه نجوایی. نه پچپچه‌ای. نه تقابلی یا رأی و نظر مستقلی. حالا چه بخواهی رسول خادم را قربانی کنی یا زیر علم برخی دیگر سینه بزنی، داستان توفیری ندارد. گیرم عجالتا با یکسان‌سازی رسانه‌های ورزشی و پروژه خنثی‌سازی آنها، در خانه شیشه‌ای‌تان زندگی کنید و با شنیدن قربان صدقه «مخبربچه‌ها» دلشاد شوید. هرجا که باشید، هرچه که باشید اما نگاهی به ریزش چشمگیر مخاطبین رسانه‌های ورزشی نشان می‌دهد که ایمان به رسانه از دل‌ها گریخته است. از دل ها گریخته است. از دل‌ها گریخته است. با این گریختگی‌ها چه می‌کنید؟

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :