تغییر چهره سارق برای فرار از دست پلیس
دزد کیفقاپ وقتی فهمید که تحت تعقیب پلیس قرار گرفته، با عمل زیبایی تغییر چهره داد اما زیرکی قاضی پرونده باعث شد که دستش رو شود.
به گزارش همشهری، از چندماه قبل مأموران پلیس در جریان کیفقاپیهای سریالی در مناطق شمالی تهران قرار گرفتند و تحقیقات برای شناسایی سارقان آغاز شد. بیشتر شکایتها در کلانتری101 تجریش مطرح شده بود و به گفته مالباختهها دزدان 2نفر بودند که سوار بر موتور کیف آنها را قاپیده و فرار کرده بودند. یکی از مالباختهها که تاجر بود، به مأموران گفت: ساعت 7صبح از خانهام در شمال تهران خارج شدم و به بانک رفتم. پس از انجام کارهای بانکی تصمیم گرفتم به صرافی بروم و مقداری دلار بخرم. وقتی به سمت ماشینم میرفتم ناگهان 2موتورسوار به سمتم هجوم آوردند و در یک چشم برهمزدن کیفم را قاپیدند. راکب کلاه کاسکت به سر داشت اما ترکنشین نه. آنها کیفم را که داخلش حدود 20میلیون تومان پول نقد بههمراه اسناد و مدارک خانه و شرکتم بود، سرقت کردند.
شروع تحقیقات
هیچ ردی از متهمان نبود، چراکه سرقتهای آنها در محلهایی انجام شده بود که دوربین مداربسته نداشت. از سوی دیگر، دزدان آنقدر حرفهای و سریع عمل کرده بودند که مالباختگان فرصت نکرده بودند شماره پلاک موتور را یادداشت کنند. با وجود این، تحقیقات و اقدامات اطلاعاتی از سوی کارآگاهان برای شناسایی کیفقاپان ادامه یافت و مالباختگانی که موفق شده بودند چهره یکی از سارقان را ببینند، با حضور در اداره آگاهی به چهرهنگاری وی پرداختند اما تیم تحقیق در این شاخه هم به بنبست رسید؛ چراکه بهنظر میرسید این فرد سابقهدار نبوده و تازهکار است.
سرنخ مهم
درحالیکه بررسیها ادامه داشت، آخرین سرقت از سوی این دو کیفقاپ در چهاردهم آبانماه انجام شد. داخل کیف آخرین مالباخته 11میلیون تومان پول نقد به همراه اسناد و مدارک ملکی بود. با این حال، یکی از ساختمانها در نزدیکی محل سرقت دوربین مداربسته داشت که ظاهرا از دید دزدان پنهان مانده بود. تصاویر دوربین بازبینی شد و در آن پلاک موتوری که دزدان سوار بر آن شده و دست به کیفقاپی میزدند، شناسایی شد. در گام بعدی مالک موتور که جوانی به نام سعید بود، شناسایی و دستگیر شد.
زیرکی قاضی
سعید میگفت در سرقتها نقشی ندارد و موتور را برای چند روز به یکی از دوستانش به نام مهدی امانت داده بود. او شماره تلفن دوستش را در اختیار پلیس قرار داد تا اینکه مأموران موفق شدند وی را دستگیر کنند. مهدی در بازداشتگاه مدعی شد بیگناه است و تا حالا پایش به کلانتری باز نشده است. از طرفی میگفت که معده درد شدیدی دارد و اگر در بازداشت بماند، ممکن است جانش را از دست بدهد. وی وقتی برای تحقیق پیش روی قاضی میثم حسینپور، دادیار شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت قرار گرفت، گفت که بیماری شدیدی دارد و بیگناه دستگیر شده است. قاضی نیز به بررسی تصاویری پرداخت که از یکی از کیفقاپان بهدست آمده بود. تصویر سارق کیفقاپ شبیه مهدی نبود. مهدی ریش داشت و رنگ ابروها و حالت صورتش با تصویری که از سارق بهدست آمده بود، تفاوت زیادی داشت اما قاضی برای کشف حقیقت نقشهای کشید. او به بهانه اینکه میخواهد مهدی را با قرار وثیقه آزاد کند، از همسر وی خواست برای سپردن وثیقه به دادسرا بیاید و چند عکس از شوهرش بیاورد. وقتی زن جوان عکسهای ماههای گذشته شوهرش را به قاضی نشان داد، راز مهدی فاش و مشخص شد که او همان سارق ترکنشین است. عکسهای قبل او کاملا شبیه تصویر بهدست آمده از سارق بود و بهنظر میرسید که مهدی در زمانی که فراری بوده و خبر داشته که پلیس در تعقیب اوست، اقدام به عمل زیبایی ازجمله بوتاکس، پروتز و... کرده تا چهرهاش را تغییر دهد. با کشف این حقیقت، متهم دستگیر شده که تا پیش از این نقش بازی میکرد و مدعی بود که سارق نیست، راز سرقتهای سریالیاش را فاش کرد. او در بازجوییها به سرقت از دستکم 60نفر اعتراف کرد و تحقیقات برای دستگیری همدستش ادامه دارد.
دوستم اغفالم کرد!
متهم مدعی است که هرگز قصد سرقت نداشته اما دوستش او را اغفال کرده و وی نیز بهدلیل مشکلات مالی تصمیم به سرقت گرفته است.
چطور دوستت تو را اغفال کرد؟
من در پیک موتوری کار میکردم و درآمد خوبی نداشتم. از سوی دیگر، فرزندم تازه به دنیا آمده و هزینههای زندگیمان بیشتر شده بود. درآمد من کفاف مخارج زندگی را نمیداد. چند هفته قبل از سرقت بود که به قهوهخانه رفته بودم. در آنجا یکی از دوستان قدیمیام را دیدم. برایش از مشکلات زندگی گفتم و او که تازه از زندان آزاد شده بود، پیشنهاد سرقت داد. اوایل نپذیرفتم اما آنقدر در گوشم خواند تا اغفال شدم و به تصور پولدارشدن، تصمیم به سرقت گرفتم.
همدستت سابقه سرقت دارد؟
او 2سال به اتهام سرقت و مالخری در زندان بود و روزی که او را در قهوهخانه دیدم و پیشنهاد سرقت داد، تازه 2هفته بود که از زندان آزاد شده بود.
بعد از همان دیدار سرقتهایتان شروع شد؟
دقیقا چند روز بعد از دیدار در قهوهخانه سرقتها را شروع کردیم و حدود 3ماه سرقت کردیم.
در این مدت چقدر پول به جیب زدید؟
حدود 60فقره کیفقاپی انجام دادیم و هرچه پول درمیآوردم، خرج زندگی میشد، چون وقتی فرزندم به دنیا آمد ناچار شدم پول قرض بگیرم که با بخشی از پولهایی که بهدست آوردم، بدهیهایم را دادم.
از شگرد سرقتهایتان بگو؟
همدستم سهیل از چند روز قبل کوچه و خیابانهایی را که خلوت بود، شناسایی میکرد. بعد مطمئن میشد که در آن محدوده دوربین مداربسته وجود نداشته باشد. همه جوانب را بررسی میکرد و بعد برای سرقت دست بهکار میشدیم. او کاملا حرفهای بود و بیگدار به آب نمیزد. سهیل کلاه کاسکت میگذاشت. من هم گاهی کلاه به سرم میگذاشتم و با شناسایی طعمه تعقیبش میکردیم. سپس در فرصتی مناسب کیف او را میقاپیدیم. پولهایی را که داخل کیف بود، بین خودمان تقسیم میکردیم و اسناد و مدارک را میفروختیم.
اسناد را به چهکسی میفروختید؟
به خلافکارها. من خبر ندارم و سهیل آنها را میشناخت. اسناد و مدارک ملکها را به آنها میفروخت و بین 500هزارتومان تا 2میلیون تومان پول میگرفت. میگفت آنها با اسناد ملکی خلاف میکنند و مدارک به دردشان میخورد.
چه شد که تصمیم به تغییر چهره گرفتی؟
از وقتی فهمیدم پلیس شماره پلاک موتور را بهدست آورده و در تعقیب ماست، تصمیم به تغییر چهره گرفتم. گریم کردم و ریش گذاشتم و عمل زیبایی هم کردم. همسرم از همه این اتفاقات بیخبر بود و به او گفتم از چهرهام خسته شدهام و برای همین تغییر چهره دادهام. حالا پیش او هم آبرویم رفته است. از کاری که کردهام بهشدت پشیمانم.