جنایت؛ پایان اختلافات 2 طلافروش
اختلاف 2 طلافروش بر سر یک کیلو طلا با قتل یکی از آنها پایان یافت.
به گزارش همشهری، اوایل اردیبهشتماه امسال خانواده یک مرد طلافروش به دادسرای جنایی تهران رفتند تا گزارش ناپدیدشدن او را اعلام کنند. مرد طلافروش متولد سال 54 بود و در زمینه خرید و فروش طلا و بدلیجات فعالیت میکرد. به گفته خانوادهاش وی صبح یکی از روزهای اردیبهشت برای انجام کاری از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته بود. با ثبت درخواست آنها مأموران تحقیقات خود را برای پیدا کردن ردی از مرد ناپدید شده شروع کردند. بررسیها حکایت از این داشت که مرد طلافروش با مردی به نام حسین شریک بوده است و با هم در زمینه خرید و فروش طلا کار میکردند. آنطور که مشخص بود مرد ناپدید شده آخرین بار با شریکش حسین قرار داشته است. این یعنی احتمال داشت که او راز ناپدید شدن شریکش را بداند.
وقتی قاضی پرونده دستور تحقیق از شریک مرد طلافروش را صادر کرد، مأموران راهی محل زندگی او در حوالی امام حسین شدند اما وی خانه را تخلیه کرده بود. در چنین شرایطی شک مأموران به یقین تبدیل شد که حسین در ناپدید شدن شریکش نقش دارد. به این ترتیب کارآگاهان جستوجوی خود را برای شناسایی ردی از حسین آغاز کردند تا اینکه مخفیگاه وی در ملارد بهدست آمد. مأموران راهی آنجا شدند و او را دستگیر کردند. اگرچه او در بازجوییها اصرار داشت که از شریکش اطلاعی ندارد اما وقتی موبایل مرد ناپدید شده در خانهاش کشف شد چارهای جز بیان حقیقت را نداشت. وی در بازجوییها به قتل شریکش اقرار کرد و گفت: مدتها بود که با شریکم کار میکردم. طلا خرید و فروش میکردیم تا اینکه آخرین بار او پیش من آمد و یک ساک به من داد. خودش مدعی شد که یک کیلو طلا داخل ساک است و من آن را به مغازهدارهای مختلف فروختهام. پس از چند روز مغازهدارها زنگ زدند و گفتند طلاها قلابی بوده است.
برای همین عصبی شده بودم چون هم اعتبارم زیر سؤال رفته بود و هم اینکه شریکم فریبم داده بود. روز حادثه از او خواستم به خانه مجردیام که حوالی امام حسین بود بیاید تا در این خصوص صحبت کنیم. او وقتی رسید ماجرا را برایش گفتم اما زد زیرش و گفت همه طلاها اصل بوده و من دروغ میگویم. بر سر این موضوع جروبحثمان شد و زمانی که شریکم قصد داشت از خانه خارج شد یک میله آهنی برداشتم و ضرباتی به سرش زدم. وقتی به زمین افتاد تازه متوجه شدم که چه کار کردهام. باید هرطور شده جسد را از بین میبردم. به همین دلیل به قسمت موتورخانه رفتم و به اندازه 2 متر زمین را کندم. جسد شریکم را در گودالی که کنده بودم دفن کردم. حتی زمین را هم رنگ کردم تا اثری از جنایت باقی نماند. این متهم 35ساله ادامه داد: از آن شب به بعد دیگر خواب راحت نداشتم و تصمیم گرفتم از آنجا اثاثکشی کنم. چون مستأجر بودم توانستم به راحتی پولم را از صاحبخانه بگیرم و خانه را تخلیه کنم. با افشای معمای این جنایت، متهم با دستور قاضی ساسان غلامی، بازپرس جنایی تهران بازداشت شد.