یک سکه در دو جیب
«یک سکه در دو جیب» تجربهای در مسیـر شاعرانگیهای تلخ و غمبار و گاه مضحک و رعبآور است. این مجموعه داستان، حاصل درنگ علیاصغر شیرزادی بر مناسبات انسانی است؛ حکایتی از تلاشهای از پیش باطلشده برای رهایی از سوءتفاهمها و تنگناها؛ تنگنای موقعیتهایی که شأن زندگی بشری را به شدت فرو کاستهاند. یک نقش و دو نقش، تاریکتر از آبی، روز کوتاه خاکستری، اندوه، خروس و یک سکه در دو جیب عنوان 6 داستان این مجموعه 128 صفحهایاند.
یک سکه در دو جیب البته پیش از انتشار در نشر گویا (1398) چاپ نخستاش سال 1384 با شمارگان 2هزار نسخه از سوی نشر افق منتشر شده بود. پنجمین داستان این مجموعه با عنوان خروس چنین شروع میشود: «صدا که بلند شد، رفتیم به ایوان و زیر سفالهای کج سقف ایستادیم.
گردن کشیدیم و در چهار تاق شده حیاط را نگاه کردیم. توی سرمای کولیکش تنگ پسین، دو تا عمله بومی مهندس مسیو مظفر را از جیپ زرد شرکت پایین کشیده بودند و داشتند میآوردندش. خرکشان و تلوتلوخوران، از باریکهی راه میان بیدها، روی لایه برفی که تازه نشسته بود انگار همدیگر را هل میدادند و زیر جلکی میخندیدند و حرفهایی میزدند که پشت بخار دهانهاشان گیر میکرد و محو میشد.» یک سکه در دو جیب را به تازگی نشر گویا با بهای 22هزار تومان منتشر کرده است.