سکانسهای ماندگار
بزن به کوچه
زندهباد... خسرو سینایی 1359
سعید مروتی| روزنامهنگار:
میان انبوه فیلمهای انقلابی که در فاصله سالهای 58 تا اوایل دهه 60 ساخته شدهاند،«زندهباد...» جایگاهی ویژه دارد. خسرو سینایی، زندهباد را کمی پس از پیروزی انقلاب کارگردانی کرد. اگر فیلمهای انقلابی ساخته شده در آن مقطع را بررسی کنیم جز «خونبارش» (امیر قویدل 1358) به هیچ اثر قابل اعتنایی که در آن به انقلاب ایران پرداخته شده باشد، برخورد نمیکنیم. فیلمهای انقلابی پرفروش آن دوران، اغلب فیلمفارسیهای فرصتطلبانهای بودند که سازندگانشان در بحران مشروعیت، آنها را با شتاب جلوی دوربین بردند تا با شرایط انقلابی به وجود آمده، به شکلی ریاکارانه همراهی نشان دهند. «فریاد مجاهد» یکی از نمونههای مثالزدنی این جریان است که نشان میدهد بخشی از بدنه سینمای فارسی چگونه با کمترین میزان اطلاع از آنچه به انقلاب سال 57 منجر شد، فیلم انقلابی میساخت. در این آشفتهبازار،خسرو سینایی با سابقه سالها مستندسازی و ساخت فیلمهای کوتاه داستانی، زندهباد... را کارگردانی کرد. در آن سالها و در مقابل فیلمهای عوامانهای چون فریاد مجاهد و پرواز به سوی مینو، برخی از گروههای سیاسی چپ هم آثاری درباره انقلاب ساختند که تفاوتشان با فیلمهای جریان مقابل تنها در ماهیت شعارهایشان بود. خسرو سینایی اما به عنوان فیلمسازی روشنفکر، در فیلم زندهباد... جانب هیچ جریان روز سیاسی را نمیگیرد و این یکی از دلایلی است که فیلمش پس از گذشت نزدیک به 4 دهه همچنان دیدنی به نظر میرسد. در حالی که اغلب فیلمهای انقلابی سالهای 58 تا 62 دچار ضعف تکنیکی هستند، فیلم زندهباد... پرداخت سینمایی قابل قبولی دارد. فیلمی که شخصیت روشنفکر بریده از مردم و بیاعتماد به انقلاب (با بازی مهدی هاشمی) را خوب از کار درآورده و پیوستنش در انتهای ماجرا به جریان انقلاب هم گرچه قدری شتابزده است اما با توجه به زمان ساخت فیلم،این ضعف هم خیلی به چشم نمیآید.
سکانس برگزیده: محمود که روشنفکری مأیوس است،حتی در روزهایی که جریان انقلاب تودهای شده و آحاد مردم را به خود درگیر کرده هم امیدی به ثمرنشستن خیزش اجتماعی- سیاسی ملت ندارد. در یکی از روزهای انقلاب، محمود به طور اتفاقی جوانی انقلابی را به خانهاش راه میدهد. آنچه قرار است سینایی روایت کند، تأثیر این جوان انقلابی بر روشنفکر بریده از مردم و انقلاب است. به همین دلیل بخش قابل توجهی از زندهباد... به گفتوگوی میان این 2 اختصاص دارد. گفتوگوهایی که در آن گریزی از شعار نیست و هر طرف میکوشد با حرفهایش دیگری را مجاب کند. آنچه در انتهای فیلم شاهدش هستیم پیوستن محمود به انقلاب است. سکانسی که در آن محمود به کوچه میزند و مقابل گلوله میایستد، توسط سینایی به مثابه پیوستن جریان روشنفکر مأیوس و مشکوک به هر خط و جریان سیاسی، به انقلاب 57 است. در فیلمهای روشنفکرانه انقلابی آن سالها، معمولا فیلمساز به تبلیغ خط سیاسی آشکاری میپرداخت ولی سینایی در زندهباد.... این کار را نکرده و همین، باعث شده فیلمش با اینکه تا حدودی با فضای چپزده جریان روشنفکری همراهی نشان میدهد، در نهایت به آوازهگری رسمی سازمانها و جریانهای آن دوران نپردازد. زندهباد... فیلمی است درباره پیوستن فردی غیرانقلابی به انقلاب و بهترین فصلش هم سکانس آمدن محمود (مهدی هاشمی) به کوچه است که با توجه به سابقه طولانی سینایی در مستندسازی، فضای واقعگرای قابل قبولی دارد و دوربین فیلمساز به خوبی التهاب حاکم بر فضا را به نمایش میگذارد.