وقتی عشق به والیبال ترسناک میشود
لیلی خرسند- ارومیه| شور و هیجان از ساعتها قبل شهر را گرفته. از همان ظهر روز اول. مرد زردآلوهای سبز و زردی را که روی گاری دستیاش چیده، تبلیغ میکند و به مردانی که توتون بساط کردهاند، میگوید: «والیبال را ببریم شب اینجا قیامت میشود.» اینجا منظورش میدانی است که به بازار قدیمی ارومیه وصل میشود؛ به جایی که دیوارهای خاکخورده شهر و مردانی که از والیبال خاطره دارند، از یدالله کارگرپیشه، از محمود محب، عزیز پرتوی و دیگر قدیمیهای شهر. در شلوغی ظهر جمعه ارومیه، چیزی جز والیبال نمیشنوی، انگار شهر چیزی جز والیبال ندارد. ابراهیم از سرکار مرخصی گرفته تا به بازی برسد. بازیکن فوتبال است اما: «والیبال در خون همه ما ارومیهاست حتی اگر بازیکن فوتبال باشیم.» اگر طرفدار ورزش نباشی یا اگر هوادار پروپاقرص فوتبال باشی، تعجب میکنی که چرا عدهای باید این همه عشق تماشای والیبال داشته باشند و به قولی دیوانه والیبال باشند، عدهای برای رفتن به سالن به هر دری بزنند یا در 5سینما و چند پارک مردم دور هم جمع شوند تا بازی ایران و کانادا را با هم تماشا کنند. ابراهیم میگوید: «ما فقط از تماشای بازی لذت نمیبریم، ما فنی والیبال میبینیم.»
برای الهام صابری از والیبالیستهای قدیم اصفهان که بهواسطه ازدواج ساکن ارومیه شده، عجیب نیست که چرا ارومیها این همه عشق به والیبال دارند. خود او هم البته دستکمی از اهالی شهر ندارد. با دو بچه یکی 6ساله و یکی یکساله به سالن آمده: «اینها هم عاشق والیبال شدهاند. خاک این سرزمین همه را عاشق والیبال میکند.» الهام برای نخستینبار است که به سالن آمده: «کانادا را که بردیم احساس قدرت کردم و اشک در چشمانم حلقه زد.»
بازی تمام شده، ایران کانادا را در نخستین بازی هفته دوم لیگ ملتهای والیبال برده و در شهر هیاهویی بهپاست. شب ارومیه مثل بعدازظهر 8آذر76 است؛ همان روزی که فوتبال بعد از 2دهه به جامجهانی صعود کرد؛ پارکها، خیابانها و حتی کوچهها پر از جمعیت است و ماشینها راه را بند آوردهاند. عدهای از این جشن دور ماندهاند، آنها در ورزشگاه ماندهاند و منتظر بازیکنان تیم ملی هستند، تا دم اتوبوس بدرقهشان میکنند و از پشت شیشهها با آنها سلفی میگیرند. عدهای هم در هتل منتظرشان هستند. هیجان بیش از حد آنها اما کار دست بازیکنان میدهد. آخر شب خبر میرسد بازیکنان زیر دستوپای تماشاگران مصدوم شدهاند. امیر خوشخبر، سرپرست تیم، اتفاقات دم هتل را تعریف میکند: «جمعیت زیاد بود، اجازه نمیدادم بازیکنان پیاده شوند، سربازان نیروی انتظامی گفتند تونل میزنند اما تعدادشان کم بود و خودشان هم زیر دستوپا ماندند. همه هیجانی بودند و از روی دوست داشتن زیاد به طرف بازیکنان هجوم آوردند. یکی گردن سعید معروف را کشید، پای او هم به پله گیر کرد و زمین خورد. خدا به سعید رحم کرد. یک مشت به چشم فرهاد قائمی زدند، نگران بودیم که کشکک زانوی مرتضی شریفی مشکل پیدا نکند. زانوی او لگد خورده بود.» بازیکنان با بدنهای کوفته و لهشده بالاخره به اتاقهایشان رسیدند اما استرس، مسئولان تیم را گرفته؛ استرس اینکه اگر در این فشار جمعیت بازیکنی مصدوم میشد چه کار باید میکردند یا از آن بدتر، اگر صدمهای به بازیکنان کانادا که چند لحظه قبل از ایران وارد هتل شده بودند، میرسید، چه مجازاتی در انتظار والیبال ایران بود؟
بهنظر نمیرسد مسئولان شهر از این هیجانات کنترلنشده، خیلی ناراحت باشند. شاید تصور میکنند این اندازه از ابراز علاقه به والیبال همه را تحتتأثیر قرار خواهد داد. با وجود این برخی از نزدیکان به تیم ملی کمی نگران شدهاند. آنها معتقدند بازیکنان تیمهای مهمان و حتی ملیپوشان ایران هم پیش از هر چیزی باید در ایران احساس آرامش کنند.
انتقاد به میزبان
روز اول خیلیها به میزبانی ارومیه ایراد گرفتند. یکی از ایرادات اصلی این است که نزدیک به 700آیدیکارت صادر شده تا این افراد بتوانند بدون هیچ مشکلی وارد سالن شوند. گفته میشود حتی برای شریک تجاری بازیکن سابق این شهر در تیم ملی هم آیدیکارت صادر شده. آیدی این شریک بهعنوان نیروی رسانه ملی صادر شده و در مقابل تعجب دوستانش که: «مگر تو تلویزیون کار میکنی»، گفته: «نه این را الکی زدهاند.» اصفر افتخاری، سرلیدر ارومیه هم از این موضوع شاکی است: «مسئولان این شهر صادق نیستند. ترسی از زدن این حرف ندارم. فقط به دوستان و فامیل خودشان بلیت و آیدیکارت دادهاند. همه با کت و شلوار مینشینند در سالن و تماشاگر واقعی بیرون در میماند.» افتخاری شاکی است که چرا به خود او بلیتی ندادهاند: «من بچه که بودم پول نداشتم، دم در میایستادم تا یک بزرگتر دست من را بگیرد و داخل سالن ببرد. در لیگ به من صدتا بلیت میدهند، من هم آنها را به سربازان و کسانی که پشت در میمانند، میدهم. چند روز قبل گفتند چند تا بلیت به تو میدهیم اما یک بلیت هم ندادند.» سالن غدیر 6هزار نفر گنجایش دارد، احتمالا کمی کمتر از سالن بهاصطلاح 12هزار نفری ورزشگاه آزادی تهران که البته همه میدانند شش هفتهزار صندلی بیشتر ندارد. برخی از طرفداران والیبال در ارومیه آرزو دارند روزی ورزشگاه بزرگتری در این شهر ساخته شود تا بتوانند ثابت کنند که اینجا هم مانند لهستان، والیبال میتواند چنددههزار عاشق را به سالن بکشاند.