چرا رضا معروفی فیلم «حکم» ، متفاوتترین نقشآفرینی انتظامی است؟
شمایلشکنی جاهطلبانه استاد
سعید مروتی
خاطره اولین تصویر در ذهن ثبت شده عزتالله انتظامی در نمایش فیلم «گاو» داریوش مهرجویی(1348)در ابتدای پیروزی انقلاب آنقدر گنگ و مبهم است که نمیشود به حسابش آورد. تماشای مشحسن در تلویزیون 14 اینچ سیاه و سفید توشیبا خیلی نمیتوانست در ذهن بچهای چهار ساله بماند. اولین معارفه جدی نسل من با انتظامی به «اجارهنشینها»ی داریوش مهرجویی (1365) برمیگردد. قبل از آن و در فیلمهایی مثل «کمالالملک» علی حاتمی(1362) و «خانه عنکبوت» علیرضا داودنژاد( 1363) با استاد آشنا شده بودیم؛همانطور که با دیگر استادان هم نسلش؛کشاورز، رشیدی، نصیریان و مشایخی. اتفاق جادویی با حضوری خیرهکننده در نقش عباسآقا سوپرگوشت رخ داد. پختهترین اجرای انتظامی از کاراکتر دلال که با «آقایهالو» داریوش مهرجویی(1349) آغاز شده بود و با «دایره مینا»ی داریوش مهرجویی (1353) ادامه یافته و در نقطهای درست به اوجش رسیده بود. بعد از آن حضور استاد برای ما متر و معیاری برای جدی گرفتن هر فیلمی بود. حتی اگر آن فیلم اثر ناموفقی مثل«بازیچه» تورج منصوری(1372)از کار درمیآمد باز هم چیزی عوض نمیشد؛ از بس که انتظامی را با درخششهای پیدرپیاش بهخاطر میآوردیم نه معدود انتخابهای غلطش. با انتظامی درخشان دهههای 60 و 70 که حالا «آقای بازیگر» نامیده میشد به دهه 80 آمدیم؛دورهای که استاد پا به سن گذاشته و کمکارتر شده بود و با همان سیاست همیشگی مراقبت از خویشتن، نقشهایش را انتخاب میکرد (و کمتر چهرهای را در سینمای ایران میتوان سراغ گرفت که بهخوبی او از خودش مراقبت کرده باشد). کیفیت ممتاز استاد را در «خانهای روی آب» بهمن فرمانآرا (1380)، «گاو خونی» بهروز افخمی (1382) و «مینای شهر خاموش» امیر شهاب رضویان ( 1386)میشد تماشا کرد و حظ برد از این همه توانایی از بازیگری تمام نشدنی. در همه این فیلمها همان انتظامی شیرین و دوستداشتنی را میدیدیم که تکرارش هم دلنشین بود و اجرایش چون همیشه استادانه.
اما آخرین برگ برنده استاد، از نقشی به کل متفاوت از همه نقشآفرینیهایش آمد؛ از جاهطلبی غبطهبرانگیزی که باعث شد انتظامی در 80 سالگی، رضا معروفی فیلم حکم مسعود کیمیایی 1383 شود؛ با تن دادن به حذف آگاهانه همه آنچه در 4دهه اندوخته بود و حالا کیمیایی میخواست با کنارگذاشتن آنها انتظامی متفاوتی خلق شود. انعطاف و توانایی خیرهکننده آقای بازیگر، در خلق کاراکتر رضا معروفی در فیلم چندلحنی حکم، با ترکیبی از هجو و ستایش و ارجاع به گذشته و خلق دنیایی تازه، مفهومی پستمدرن را بههمراه آورد.
پاییز 83 در متل قو و در اولین روزی که انتظامی مقابل دوربین کیمیایی رفت، این بخت را داشتم که ساعتی با استاد هنگام گریمشدن همکلام شوم. در شرایطی که بازیگران جوان فیلم در فاصله گرفتن 2پلان مشغول بگو و بخند بودند، دیدم که انتظامی با آن سابقه درخشان چه اضطرابی داشت برای جانبخشیدن به رضا معروفی. عصر همان روز بهرام رادان نکته حیرتانگیری گفت؛ اینکه استاد نه تنها دیالوگهای خودش که کل دیالوگهای بازیگران مقابلش در فیلمنامه را حفظ کرده.
عکس معروفی از پشت صحنه حکم هست که کیمیایی ایستاده و دست به شانههای انتظامی دارد. این عکس بعد از فیلمبرداری اولین پلان بازی انتظامی در حکم گرفته شده؛ جایی که بغض به استاد امان بازی نمیداد که انتظامی خوب میدانست برای خلق گنگستر پیر تهرونی تن به چه خطری داده و با پذیرش حذف داشتههایش چگونه جاهطلبانه به استقبال متفاوتترین نقشآفرینیاش رفته است. همه آنها که با انتظامی آشنایی داشتند میدانستند که مسئله آبرو چقدر برایش اهمیت داشت؛آبرو و اعتباری که در طول نیمقرن به گنجینهای تبدیل شده بود و حفظش برای آقای بازیگر آنقدر مهم بود که هیچ نقشی را بهسادگی قبول نکند. حالا او در 80 سالگی اسلحه بهدست قهرمان فیلم کیمیایی شده بود. تنها چیزی که در رضا معروفی فیلم حکم از پرسونای انتظامی باقی مانده لهجه تهرونیاش است و در لحظاتی محدود طنز درخشانش؛ مثل سکانس مواجهه با حد میثاق (خسرو شکیبایی) در مقابل رستوران. کیمیایی و انتظامی همزمان با هم به شهرت و اعتبار در سینما رسیدند. از سال 48 و اکران «قیصر» و «گاو» سالها گذشت تا با هم در یک قاب قرار گرفتند؛ همکاریای که گرچه دیر شکل گرفت اما به دستاوردی درخشان منجر شد؛ به یک شمایلشکنی جاهطلبانه که نتیجهاش خلق گنگستر پیر و تنهایی بود که به شکلی متقاعدکننده هم اسلحه میکشید و هم از صادق هدایت نقل قول مستقیم میکرد.
تنها چیزی که در رضا معروفی فیلم حکم از پرسونای انتظامی باقی مانده لهجه تهرونیاش است. کیمیایی و انتظامی همزمان با هم به شهرت و اعتبار در سینما رسیدند اما سالها گذشت تا با هم در یک قاب قرار گرفتند؛ همکاریای که گرچه دیر شکل گرفت اما به دستاوردی درخشان منجر شد؛ به یک شمایلشکنی جاهطلبانه که نتیجهاش خلق گنگستر پیر و تنهایی بود که به شکلی متقاعدکننده هم اسلحه میکشید و هم از صادق هدایت نقل قول مستقیم میکرد