
زنانی که نانآور خانهاند
زنان روستایی شادگان محصولاتی را که خود تولید مىکنند، به شهر میآورند و میفروشند

ثریا آلناصر| شادگان- خبرنگار:
دستفروشی زنان در شهرهای خوزستان حکایت دیگری دارد. آنها محصولاتی را میفروشند که بیشتر آنها را خودشان تولید مىکنند. از سبزی و بامیه و فراوردههاى لبنى گرفته تا مرغ و تخممرغ محلی و ماهی و پرنده و خرما. برخى از زنان شادگانی هم نان زرد مىفروشند؛ محصول محلى شادگان.
این که زنان خوزستانی، محصولات خود را در معابر شهر بساط میکنند و میفروشند و مردها در مزرعه میمانند و کار میکنند، سنت قدیمى شهرهاى جنوب استان است. زنان خوزستانی کار را عار نمیدانند و برای کامل شدن زنجیره اقتصاد خانواده، اینگونه به همسران خود کمک میکنند. زنهاى زیادى از کله سحر، روستاهاى خود را به مقصد شهر ترک مىکنند. آنها اجناس خود را روى آسفالت خیابانها بساط مىکنند و در گرمای هوا بدون هیچ سایبانى مىنشینند و منتظر مشتری میمانند.
ظهر که آفتاب به قلب آسمان مى رسد و گرماى سوزان غیرقابلتحمل مىشود، باقیمانده کالاهایشان را به حراج مى گذارند تا مجبور نشوند آنها را به خانه برگردانند؛ خانههایى که اغلب در روستاها هستند و کیلومترها با شهر فاصله دارند. غیر از فاصله طولانی شهر تا روستا، احتمال فاسد شدن محصولشان هم هست، پس آن را به حراج میگذارند و خلاص.بعضی از زنان بعدازظهرها متاع دیگرى را براى فروش رو میکنند و برخی از آنها نیز فردا با محصول دیگری به شهر میآیند.
شط فلاحیه؛ محل داد و ستد
رودخانه فلاحیه که اینجا «شط فلاحیه» خوانده مىشود، از وسط شهر شادگان مىگذرد و دو طرف آن، حد فاصل پل اصلى و پل «حالوب»، محل داد و ستد انواع محصولات کشاورزى و دامى است که در روستاهاى این شهرستان تولید مىشوند.
در گذشته اینجا محل توقف قایقهایى بود که این محصولات را از روستاها به شهر جابهجا مىکردند. امروز اما این جابهجایى با خودرو، سهچرخه و موتورسیکلت انجام مىشود، چون شط فلاحیه دیگر آبی ندارد...
مردى میانسال، زنى را روبهروى بازار طلافروشى در ساحل فلاحیه از موتور پیاده مىکند. درحالیکه زن با پهن کردن پتویی کهنه جای نشستن خود را آماده مىکند، مرد تشتى پر از ماهى تازه جلوى او مىگذارد.
مرد میانسال مقدارى سیبزمینى و پیاز و گوجه از دستفروشان میخرد و پس از جا دادن آنها در خورجین موتورش بازار را ترک مى کند.
زن در حالی که مگسها را با دست از تشت ماهىها دور مىکند، با صدای بلند، قیمت آنها را اعلام مىکند. چند سوال میپرسم، اما او حاضر به مصاحبه نمىشود.
فروش پرنده
«ام عوید» درحالیکه زنبیلى بر سر دارد، نزدیک مىشود و در چند قدمى زن ماهىفروش، دقیقا جلوى مغازه اى که مرغ زنده مى-فروشد، مىنشیند. در زنبیلش «برهان» دارد؛ پرندهای که بومی تالاب شادگان است و در خانههای روستاییان هم دیده میشود و شکار آن نیز مجاز است.یکى از مشتریان مىگوید: ام عوید سالهاست که شکارهای شوهرش را در بازار «علافه» مىفروشد. در بازار علافه که از پل حالوب آغاز مىشود و به حمام قدیم شهر منتهى مىشود، علاوه بر عرضه ماهى و پرنده و مرغ محلى، برنج و حبوبات هم به فروش مىرسد.
زنان شیرفروش
دو زن جوان در نزدیکى شط فلاحیه شیر مىفروشند. آنها شیر را را با ترازوهاى قدیمى مىکشند و به دست مشتری میدهند. سنگهاى ترازو قلوهسنگهایى هستند که فقط خود آنها وزنشان را مىدانند. زنان شیرفروش با دیدن دوربین عکاس، خیلی جدی و با تحکم میگویند که از آنها عکس نگیریم.
موادغذایى ارزان و تازه
دستفروشان ساحل رودخانه فلاحیه که اکثر آنها را زنان تشکیل مى دهند، خیابان را براى بساط خود انتخاب کرده اند، به طوری که تردد خودرو در این خیابانها گاه غیرممکن میشود. مشتریان هم از این وضع راضى هستند و گلایه خاصی ندارند.
«حمید» در حالی که سوار موتورش است، چند کیلو بامیه مىخرد. او مى گوید: ما مجبور نیستیم وسایل نقلیه خود را جایى پارک کنیم. این طورى بهتر است. زود خرید می کنیم و می رویم.
یکى دیگر از مشتریان که در حال چانه زدن سر قیمت مرغمحلى است، مىگوید: اجناس این خانمها تازه است. از خیلی مغازهها هم ارزانتر میفروشند ولی باز جای چانه زدن دارد.
نظم دادن به دستفروشان
یکی از مأموران اجرائیات شهردارى را میبینیم که که در حال نظم بخشیدن به دستفروشان است. او مىگوید: شهردارى چند بار براى این دستفروشان جا درست کرده است، ولى آنها حاضر نیستند جابهجا شوند.این مامور با اشاره به سوله اى که به آن میگوید «بازار ماهىفروشان» ادامه مى دهد: ما دستفروشها را به داخل بازار هدایت مىکنیم ولى بعد از مدتى دوباره به خیابان مى آیند و بساط پهن مى کنند.
او مىگوید: آنها فکر مىکنند اگر در داخل بازار کار کنند، شهردارى از آنها هزینه مى گیرد.