• چهار شنبه 24 اردیبهشت 1404
  • الأرْبِعَاء 16 ذی القعده 1446
  • 2025 May 14
چهار شنبه 24 اردیبهشت 1404
کد مطلب : 255180
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/3lBLx
+
-

فداکاری امدادگر اورژانس برای نجات دختر 6ساله

فداکاری امدادگر اورژانس برای نجات دختر 6ساله

‌‌‌دختر 6ساله‌ای در کانال پرآب افتاده و جریان آب، او را با خودش می‌برد. با این حال بخت با او یار بود که پرسنل اورژانس خوزستان در آخرین لحظات وارد ماجرا شدند و در عملیاتی سخت و نفسگیر توانستند او را از مرگ حتمی نجات دهند.
به گزارش همشهری، این حادثه حدود ساعت 15:20بعدازظهر شنبه 21اردیبهشت‌ماه، در جاده اهواز - خرمشهر رخ داد.
آن روز پرسنل اورژانس پایگاه امیرکبیر اهواز متوجه صدای جیغ و فریادهایی شدند که از نزدیکی کانال آبی در آن حوالی به گوش می‌رسید. همزمان 2خودرو با سرعت وارد محوطه اورژانس شدند و مردی از یکی از خودروها پیاده شد و سراسیمه خودش را به پرسنل اورژانس رساند و گفت که دختر 6ساله‌اش درون کانال آب افتاده و ردی از او نیست. این خبر آغاز عملیات امداد و نجاتی سخت و نفسگیر بود که با پایانی شیرین همراه شد.

آغاز جست‌وجو
میثم زرگری‌مقدم، یکی از پرسنل فوریت‌‌های پزشکی پایگاه امیرکبیر اهواز است که در عملیات نجات دختربچه 6ساله حضور داشت. او در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید: آن روز با همکارم در دفتر پایگاه بودیم که ناگهان صدای جیغ و فریاد شنیدیم. کلمات آنقدر نامفهوم بود که در ابتدا متوجه نشدیم چه اتفاقی افتاده، اما مطمئن شدیم که اتفاق بدی رخ داده است. به‌سوی حیاط دویدیم و در این لحظه 2ماشین وارد حیاط شدند و مرد جوانی از یکی از خودروها پیاده شد و گفت که دخترش در حال غرق شدن است.
دختر 6ساله او که فاطمه نام داشت، در نزدیکی کانال آبی که به رودخانه کارون می‌رسید، در حال بازی بود که پایش سر خورده و داخل آب افتاده و پس از آن ناپدید شده بود.
او ادامه می‌دهد: کانالی که حادثه در آن اتفاق افتاده بود، کمتر از 500متر تا پایگاه اورژانس فاصله دارد؛ کانالی پرآب که به رودخانه کارون منتهی می‌شود و با توجه به این شرایط هر لحظه احتمال غرق شدن دختربچه وجود داشت.‌وی می‌افزاید: من و همکارم به سرعت خودمان را به کانال رساندیم. من برای لحظه‌ای از دور دخترک را ‌دیدم که در آب بالا و پایین می‌رود. وقتی به کانال رسیدم در ابتدا نتوانستم وارد آب شوم. آب جریان داشت و عمقش به 4متر می‎رسید. من شنا را در حد مبتدی و در استخر تجربه کرده بودم، اما در این عمق و در این جریان نمی‌دانستم می‌توانم کاری از پیش ببرم یا نه.
زرگری‌مقدم ادامه می‌دهد: آنجا نه غواص بود و نه قایقی که بتواند کمک‌مان کند. هیچ وسیله‌ای هم نبود تا بتوانم برای نجات کودک از آن استفاده کنم. با این اوصاف نتوانستم صبر کنم. به همکارم به نام خالد گفتم تو مواظب باش تا کسی وارد آب نشود. خودم هم به داخل آب پریدم و در آب گل‌آلود کانال شناکنان به سمت کودک رفتم.

لحظات نفسگیر
امدادگر اورژانس همه تلاشش را می‌کرد که جریان آب، او را منحرف نکند و هر طوری شده خودش را به دختربچه برساند. او ادامه می‌دهد: خواست خدا بود که توانستم در آن آب گل‌آلود دختربچه را ببینم و خودم را به او برسانم. کودک تقریبا بیهوش شده بود؛ او را با یک دست بغل کردم تا سرش را خارج از آب نگه دارم. بعد به هر سختی‌ای که بود، دختربچه را به کنار آب آوردم.

نجات معجزه‌آسا
امدادگر فداکار می‌گوید: کودک بی‌هوش و آب زیادی خورده بود. جای هیچ درنگی نبود. با کمک همکارم مانور احیا را آغاز کردیم. دقایق در حال سپری شدن بود، اما کودک همچنان بدون حرکت با چشمان بسته خوابیده بود. مادر کودک گریه و زیر لب دعا می‌کرد. واقعا لحظات نفسگیری بود، در همه مدتی که در حال احیا بودم از خدا می‌خواستم که به کودک زندگی دوباره بدهد. حدود 5تا 10دقیقه همه تلاش خودمان را کردیم تا اینکه ناگهان دختربچه به‌ هوش آمد و شروع کرد به گریه کردن. اگر تنها چند ثانیه دیرتر ما به کودک رسیده بودیم، لحظات طلایی برای احیای او را از دست می‌دادیم و جانش را از دست می‌داد، اما خواست خدا بود که او به هوش آمد.
زرگری‌مقدم می‌گوید: ما دستان خدا روی زمین هستیم و این اتفاق نیز معجزه و خواست خدا بود که آن دختربچه نجات پیدا کند. همکارم نیز در این عملیات کمک زیادی کرد؛ چراکه اگر یکی از اعضا برای نجات دختربچه وارد آب می‌شد، کار ما سخت‌تر می‌شد.
او می‌گوید: در این فصل به‌دلیل گرم شدن هوا، مردم برای تفریح و ماهیگیری به کنار رودخانه‌ها می‌روند که باید مراقب خود و فرزندانشان باشند که مبادا دچار حادثه شوند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید