• پنج شنبه 6 دی 1403
  • الْخَمِيس 24 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 26
شنبه 17 آذر 1403
کد مطلب : 242411
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/wjQEg
+
-

همنوایی مادران

درباره بانوان 25 تا 65‌ساله‌ای که به موسیقی کرال مشغولند

زندگی
همنوایی مادران

سحر جعفریان‌عصر- ‌روزنامه نگار

آوای ریتمیک «دو... سی... لا... سُل... فا... می... ر... دو...» در هم‌سرایی بانوان کُریست فضای سالن آمفی‌تئاتر را پر می‌کند. سعید رضایت، رهبر این گروه 100نفره است که اعضای آن سن و سالی بین 25 تا 65 سال دارند؛ گروهی از بانوان که یا دانشجو و خانه‌دار و یا شاغل و بازنشسته‌اند و هرکدام‌شان با قصه‌های متفاوتی از زندگی از موفقیت‌های کوچک و بزرگ گرفته تا جدایی، بیماری و حتی مرگ عزیزان، هر هفته اینجا پای سن جمع می‌شوند. رضایت، ریتم الفبای موسیقی را تغییر می‌دهد و هنرجویان نیز در پی او ریتم را می‌گیرند؛ این همان توالی ضرباهنگ‌هایی ا‌ست که برخی‌شان در خلوت، درست زمانی که داشتند نمک و فلفل غذا را پیش از سرو می‌چشیدند یا رخت‌های شسته‌شده را از بندی در بالکن و پشت‌بام آویزان می‌کردند یا حتی آن‌وقت که آخرین قرص شبانه را می‌بلعیدند تا فردا با دردی کمتر در پا یا کمر سر کارشان حضور یابند و یا در جَلوت و دورهمی‌های خانوادگی و دوستانه، تمرین می‌کردند. پس با تمرکز و دقت می‌خوانند: «ای ایران... ای مرز پرگهر... ای خاکت سرچشمه هنر...» بانوان کُریست تهران از حدود سال1394 و از فرهنگسرای اندیشه فعالیت خود را آغاز کرده‌اند تا به امروز که در فرهنگسراهای ارسباران، ملل و ابن‌سینا، هم‌سرایان بیشتری نیز یافته‌اند.

از نفس‌های تک‌ضربی تا تنفس‌های شش‌ضربی
 نمایندگان هر گروه درصدد حضور و غیابند: «سارا خانوم؟»، «سعیده‌جون؟»، «مریم خانوم؟»، «نسترن خانوم؟» و بسیاری دیگر که «حاضر» پاسخ‌شان بود. «شهین‌جان، دفتر نُتم را آوردی؟»، «بفرما پسته... قبل کلاس می‌چسبه!»، «راستی، شقایق نیومد برای ثبت‌نام؟»، «مهری‌جون، قسط قرعه‌کشی این ‌ماه رو واریز کردی؟» صدای بلند رضایت از روی سن و پشت پیانویی به رنگ قهوه‌ای متالیک شنیده می‌شود: «خب... خب... چشم‌هاتون رو ببندید... و نفس‌هاتون رو روی نت پیانویی که می‌زنم، تنظیم کنید.» بی‌چون‌و‌چرا همه گوش به فرمانش می‌دهند تا نفس‌هاشان را به نتی که نواخته می‌شود، نظم دهند؛ نتی با ریتمی کشدار که دم و بازدم را به درازا می‌کشاند: «حالا 10نفس دو‌ضربی، سه‌ضربی، چهار و پنج و شش‌ضربی...». جالب اینکه در تمام مدت کلاس و درس موسیقی کرال، خبری از گوشی‌های تلفن همراه یا هر چیز دیگری که حواس را پرت کند، نیست.

وقتی که صداها گرم می‌شوند!
 تعدادی از بانوان که به سفارش دوست و آشنا شال و کلاه کرده‌اند و آمده‌اند تا شنیده‌هاشان را ببینند و بعد اقدام به ثبت‌نام کنند، در آخرین ردیف از صندلی‌های سالن نشسته‌اند. برخی‌شان سعی دارند همراه کلاس، نفس به نت دهند و برخی دیگرشان به سکوتی لذت‌بخش، کشانده شده‌اند. حالا وقت گرم‌کردن صداهایی ا‌ست که صاحبان‌شان یا خانه‌دارند یا شاغل و بازنشسته؛ از فشردن گونه‌ها و تولید صدا با دهان باز گرفته تا ریتم‌خوانی‌های مختلف با نشانه‌ها: «نَه‌نَه‌نَه... لَ لَ لَ... یا ممممم... مامِمی‌مو...» رضایت که دانش‌آموخته موسیقی ا‌ست و سال‌هاست در آموزشگاه‌ها و دانشگاه‌های گوناگون موسیقی تدریس می‌کند به نوای موسیقی پیانویش، ضرباهنگ‌هایی ساده تا پیچیده می‌دهد و هنرجوها نیز پی ضرباهنگ‌ها به آوا درمی‌آیند: «ای ایران‌ ای مرز پرگهر»، «های‌های رشیدخان سردار کل قوچان»، «من که فرزند این سرزمینم».

 

این خبر را به اشتراک بگذارید