ارادت خاندان قاجار به بقعهای در دل بازار
موضوع: امامزاده سیدناصرالدین ع
ویژگی: بقعهای قدیمی با گورستانی تاریخی
***
قدیمیترین بقعه تاریخی محله سنگلج، امامزاده سیدناصرالدین(ع) است که به لفظ عامیانه مردم به آن امامزاده سیدنصرالدین میگویند.
امامزاده سیدناصرالدین(ع) بقعهای هشتضلعی متعلق به قرن نهم هجری است. کتیبههایی بر دیوار این بقعه نصب شده است که طبق آن در سالهای آخر سلطنت ناصرالدینشاه قاجار به دستور همسرش منیرالسلطنه، مادر کامرانمیرزا، این بقعه مرمت شد و توسعه یافت. منیرالسلطنه زن مذهبی دربار بود که بسیاری از مراسم مذهبی و روضهخوانی دربار را بعد از مرگ مهدعلیا برعهده گرفت. او روضههای خانگی برگزار میکرد و علاوهبر زنان دربار، همسران سفرا را هم دعوت میکرد. برای زیارت امامزادههای تهران همیشه پیشقدم بود و برای مرمت و رسیدگی به این بناهای مذهبی از هیچچیز دریغ نمیکرد. بعد از مرگ برادرش ابراهیمخان که از رجال معروف و ثروتمند دربار بود چون فرزندی نداشت همه اموالش به منیرالسلطنه و کامرانمیرزا رسید. منیرالسلطنه هم بسیاری از این اموال را وقف کرد. وقفنامه ۳۹صفحهای این بانوی دربار یکی از باارزشترین وقفنامههای تاریخ تهران است.
حمیدرضا نارنجینژاد، عضو هیأتمدیره انجمن سنگلج، میگوید: «این بقعه منسوب به ناصرالدین از فرزندان امام زینالعابدین است. یک کتیبه چوبی قدیمی بر بالای ضریح جدید قرار دارد که مشخصات بانی ضریح و سازنده را رویآن چنین نوشته شده است: «حاجی میرزا تقی تهرانی، بانی ساخت ضریح و استاد قطبالدین سیف طرشتی این ضریح را ساخت. البته دیگر از ضریح قدیمی چیزی باقی نمانده است. این امامزاده صحن وسیع کاشیکاری و یک درخت بزرگ متبرک داشت که متأسفانه در طرح احداث خیابان خیام از بین رفت.» منیرالسلطنه همسر ناصرالدینشاه که بخش عظیمی از مرمت و توسعه این امامزاده از موقوفات اوست در کنار امامزاده، مدرسهای به نام خودش دایر میکند.» نارنجینژاد درباره قبرستان قدیمی این امامزاده میگوید: «این قبرستان یکی از گورستانهای تاریخی تهران محسوب میشود. نکته قابل تأمل این است که در این قبرستان بهدلیل ارادت قاجار به امامزاده سیدناصرالدین(ع) شاهزادهها و رجال درباری متعددی مدفونند. در ضلع غربی قبرستان بقعه سیدناصرالدین، قبر مردی صوفیمسلک وجود دارد که به نام شیخ چغندر معروف است. گویی شغلش راهزنی بوده و در شبی که قصد دزدی از درویشی را داشت، درویش رو به او میکند و میگوید: «تو را برای این کار نیافریدهاند. دزد میپرسد: پس برای چه آفریدهاند؟ درویش میگوید: با من همراه شو تا بفهمی. از آن پس دزد توبه میکند و به شیخ چغندر معروف میشود.»