نومادرانی هم هستند که جمع ملاقاتکنندگانشان به همسر و فرزند نخستشان، کوچک و محدود مانده؛ مانند طیبه که شکم دومش را دوقلو زاییده و حالا غلام (همسرش) با فکری گرفتار از خرج و برج و پارسا (پسرش) پای تختش ایستادهاند و پرستاری که میگوید:«دوقلو داشتن مژدگانی میخواهد. مژدگانیاش را هم شیرینیفروشی آن طرف خیابان دارد. نشانیاش را از موتوریهای روبهروی بیمارستان بپرسی، میگویند. نمیشود که اینطور دهان خشک بالای سر زائو بایستی.»
دغدغه کودک
در همینه زمینه :