نذر پدر

یکی دیگر از مشتری ها جوان خوش‌پوشی ا‌ست که پره‌های بینی‌اش را به‌هم فشار می‌دهد تا بویناکی جایگاه عرضه دام زنده عباس که نشانی‌اش را شب گذشته از یکی از سایت‌های اینترنتی برداشته بود، آزارش ندهد: «باسکول‌تون دقیقه؟» عباس او را پیش‌تر دعوت می‌کند: «بیا از نزدیک خودت ببین!» اما گویی وسواس دارد که دعوت عباس را اجابت نمی‌کند: «5گوسفند سالم می‌خوام. نذر پدرمه که بعد از حاجی شدنش هر سال خیرات نیازمندان می‌کنه. اگه بخرم و ببرم، می‌تونم تا پس‌فردا که عید قربونه توی پارکینگ نگه‌شون دارم؟» عباس می گوید: «بذار صادقانه بهت بگم براجان؛ گوسفند از من می‌خری حدود 15میلیون تومن و بعد بارش می‌زنی و می‌بری یه جا دیگه. همین بار زدن و جابه‌جاییش باعث می‌شه 4،3کیلو وزن از دست بده و شما ضرر کنی!»