• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
شنبه 25 فروردین 1403
کد مطلب : 222161
+
-

روز بزرگداشت عطار نیشابوری؛ بزرگ‌ترین معلم عرفان فارسی

دیدار با سیمرغ

فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری یک فرق اساسی با بقیه شاعران، حکیمان و عارفان ما دارد. عطار هیچ کتابی ننوشته، هیچ شعری نگفته، هیچ کاری نکرده، مگر اینکه هدفش از آن کتاب و شعر و کار، آموزش مفاهیم عرفانی به عموم مردم باشد.
معمولا شاعران برای دل خودشان شعر می‌گویند؛ حرفه‌ای‌ترهایشان برای مدح یک رئیس، شعر از خودشان می‌سرایند، عاشق‌پیشه‌ها برای به‌دست‌آوردن دل محبوب یا از غم هجر او سوز و گداز می‌کنند، عارف‌مسلک‌ها برای انتقال رمز و رازهای عرفان به باقی عارف‌ها به شعر رو‌می‌آورند و... .
تنها 3نفر هستند - از قدما- که برای مردم عادی، برای همین من و شما شعر گفته‌اند؛ سنایی، عطار و مولانا. اما از بین همین 3معلم بزرگ هم فقط عطار است که اغلب کارهایش تعلیم صوفیانه برای مردم عادی است.
عطار هیچ‌وقت هیچ سلطانی را مدح نکرده (سنایی آن اول‌ها شاعر دربار بود)، چندان شعر عاشقانه و پرسوز و گداز نگفته (مولانا تمام دیوان شمس را برای شمس تبریزی گفته) و هیچ شعر سخت و دشوارخوانی ندارد (بسیاری از غزلیات مولانا با بخش‌هایی از «حدیقه» سنایی برای عموم قابل فهم نیستند).
عطار فقط یک معلم بوده و تا آخر عمر هم معلم باقی مانده است. او را در حمله مغول به قتل رسانده‌اند  و آنطور که نقل کرده‌اند، حتی در لحظه آخر هم دست از آموزش نکشیده و به سرباز مغولی که می‌خواسته او را به طمع خونبهایی که اهالی شهر برای رهایی شیخشان می‌آورند نکشد، یاد داده که ارزش انسان از هر قیمتی بالاتر است‌ اگر انسانیت داشته باشد‌ و از یک توبره کاه کمتر است اگر انسانیت در کار نباشد.
«گویند که مغولی می‌خواست شیخ را به قتل رساند، یکی گفت: «این پیر را مکش که خونبهای او هزار درهم بدهم.» مغول خواست که ترک قتل شیخ نماید. شیخ گفت: «مفروش که بهتر از این خواهندم خریدن.» شخص دیگری گفت: «این پیر را مکش که به خونبهای او یک توبره کاه می‌دهم.» شیخ گفت: «بفروش که به از این نمی‌ارزم. «و شیخ شربت شهادت نوشید.» (تذکره‌الشعرا-دولتشاه سمرقندی)

 

این خبر را به اشتراک بگذارید