• چهار شنبه 7 آذر 1403
  • الأرْبِعَاء 25 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 27
سه شنبه 5 دی 1402
کد مطلب : 213488
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/g5N6Y
+
-

گفت‌وگو با مستند‌سازی که به اتهام قتل 2نفر دستگیر شده است

کاش از زندگی خودم فیلم بسازم

گزارش
کاش از زندگی خودم فیلم بسازم

الهه فراهانی- روزنامه‌نگار

اسمش حامد است و متهم است 6سال قبل به همراه 2 نفر از دوستانش، در جریان یک کل‌کل و درگیری، 2مرد جوان را در قم به ضرب گلوله به قتل رسانده است. او در همه این سال‌ها فراری بوده و حتی دادگاه به‌صورت غیابی وی را محاکمه و به قصاص محکوم کرده بود، تا اینکه چند روز پیش، در تهران دستگیر شد. می‌گوید مستندساز است و حتی سال‌ها پیش، قبل از اینکه پا به دنیای مجرمان بگذارد، چند فیلم کوتاه هم ساخته و برنامه‌های زیادی برای آینده‌اش داشته اما با دستان خود‌ آینده‌اش را به تباهی کشانده است. جنایتی که حامد و دوستانش مرتکب شدند در شهر قم اتفاق افتاد و پس از آن دوستانش دستگیر و در دادگاه به قصاص محکوم شدند. در همه این مدت‌ نیز، پرونده حامد باز و پلیس در تعقیبش بود تا اینکه یکشنبه گذشته، مخفیگاهش در تهران به محاصره مأموران درآمد و او دستگیر شد. این متهم حالا در گفت‌وگو با همشهری از جزئیات پرونده‌اش می‌گوید.

خودت را معرفی کن؟
حامد هستم و 38سال سن دارم.
به چه جرمی دستگیر شده‌ای؟
به جرم 2فقره قتل عمدی.
جنایت چه زمانی رخ داد؟
بیست و ششم بهمن سال 96در خیابان مهرآباد شهر قم. من نمی‌خواستم جان کسی را بگیرم. هدف من قدرت نمایی و ترساندن حمید و محسن(مقتولان) بود اما از بخت بد ما هر دو نفر جان باختند.
چه اتفاقی افتاد که دست به تیراندازی به‌سوی آنها زدی؟
من اصلا در دعوا نبودم. آن روز رفقایم به من زنگ زدند و گفتند بیا دعوا. قرار دعوا و درگیری را رفقایم با مقتولان گذاشته بودند اما می‌ترسیدند تنهایی بروند. می‌گفتند تو بیا که خیالمان راحت شود.
چرا اصرار داشتند تو بروی؟
چون من برای خودم کسی هستم؛ یک گنده لات معروف. همه از من حساب می‌بردند و دوست داشتند در دعواهای‌شان باشم و حمایت‌شان کنم. انگار یک جورایی حضورم قوت قلب آنها بود. من هم نتوانستم نه بگویم، گاز ماشینم را گرفتم و رفتم در محل قرار دعوا. در آن زمان برای انجام کاری از شهر قم خارج شده بودم که پس از تماس دوستانم فورا خودم را به خیابان مهرآباد قم رساندم.
بعد چه شد؟
 درگیری مسلحانه میان ما رخ داد. هر دو طرف اسلحه داشتیم؛‌کلت و کلاشنیکف. هردو به سمت هم تیراندازی می‌کردیم. همه اینها برای قدرت نمایی بود. ناگهان گلوله به آن دو نفر اصابت کرد. حتی یکی از دوستانم هم از ناحیه پا گلوله خورد.
اصلا چرا با آنها درگیر شده بودید؟
بر سر قدرت‌نمایی. ما رقیب بودیم. مدام با هم درگیری داشتیم و برای هم کری می‌خواندیم. آنها می‌خواستند ثابت کنند که قدرتشان بیشتر از ماست و ما می‌خواستیم ثابت کنیم که از آنها قوی‌تر هستیم. حتی کل‌کل‌هایمان به فضای مجازی هم کشیده شده بود. چند روز قبل از جنایت، با مقتولان درگیر شده بودیم و من با قمه گوش یکی از آنها را بریدم. بعد از آن در استوری‌هایشان مدام برای من کری می‌خواندند. تا اینکه آن روز با دوستانم درگیر شدند و من هم خودم را به آنجا رساندم.
در این 6سال کجا بودی؟
آواره و سرگردان بودم. شهر به شهر می‌چرخیدم. از این روستا به آن روستا می‌رفتم. گاهی در کوهستان می‌خوابیدم، ‌گاهی روی نیمکت یا دستشویی پارک ها.
چرا خودت را معرفی نکردی؟
چون از قصاص می‌ترسم.  بدم نمی‌آمد از ایران بروم اما خب پولش را نداشتم. 6سال که گذشت گفتم شاید آب‌ها از آسیاب افتاده اما اشتباه می‌کردم.
می‌دانستی غیابی به قصاص محکوم شده‌ای؟
شنیده بودم که دادگاه مرا به قصاص محکوم می‌کند اما فکر نمی‌کردم که جدی باشد.
همیشه اهل دعوا بودی؟
این اواخر که گنده لات شدم مدام دعوا می‌کردم.  شاید باور نکنید اما قبل از آن مستندساز بودم. حتی چند مستند و فیلم کوتاه ساخته‌ام. عاشق فیلم‌سازی‌ و کارگردانی هستم. دوره هایش را رفته‌ام و می‌خواستم فیلم بلند بسازم که در جشنواره‌های داخلی و خارجی شرکت کنم. دلم می‌خواست برای خودم مشهور شوم اما خب نشد.
چه شد که مستند‌ساز تبدیل به گنده لات و جنایتکار شد؟
دوستان ناباب. از وقتی با افراد خلافکار نشست و برخاست کردم زندگی‌ام دستخوش تغییرات بدی شد. واقعا دوست در زندگی انسان تأثیردارد. شب نشینی با دوستان ناباب و خلافکار در سفره خانه‌ها مرا از هدف‌های بزرگم دور کرد. به‌تدریج تبدیل شدم به یک فرد دعوایی و خلافکار. کسی که احساس قدرت می‌کرد و دوست داشت جوری زندگی کند که همه از او حساب ببرند. راستش را بخواهید یکی از آرزوهایم این است كه آخرین مستندم را بسازم. کاش از زندگی خودم فیلم بسازم؛ یک مستند. اگر اولیای دم رضایت بدهند و مرا ببخشند قطعا این فیلم را می‌سازم تا درس عبرتی شود برای خلافکاران دیگر. افرادی که مانند من احساس قدرت می‌کنند و خودشان را گنده لات می‌دانند، بدانند که ته خلاف همین است.یا کشته می‌شوی مانند وحید مرادی و گنده لات‌های دیگر یا تبدیل به قاتل می‌شوی مانند من و دوستانم. ته خلاف‌، مرگ است.
و اگر قصاص شوی؟
وصیتم این است که بعد از مرگم مستندم را بسازند تا افراد خلافکار درس عبرت بگیرند تا شاید با دیدن فیلم زندگی من دور خلاف را خط بکشند. مستی، قدرت نمایی با چاقو یا اسلحه، درگیری و گنده‌لاتی را کنار بگذارند و راه درستی را در پیش بگیرند.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید