همهپرسی در فلسطین
علی مهدیان؛ استاد حوزه و دانشگاه
همهپرسی همان کاری است که در فلسطین انجام نشد و اسرائیل ساخته شد. چرا جمعیت یک کشور نباید درباره آینده کشورشان اظهارنظر کنند؟ بهترین حمله به کل تناقضات تمدن غرب همین یک کلمه است. مردم فلسطین حق انتخابشان چه شد؟ تامس هابز را از قبر بیرون بکشید بپرسید، لویاتان با انتخاب مردم ساخته میشود یا زور؟ جان لاک را صدا بزنید او توضیح دهد کدام قانون طبیعت، کدام جامعه مدنی، کدام حق انتخاب برای مردم فلسطین رسمیت دارد؟ ژانژاک روسو زبان باز کند و توضیح دهد با کدام قرارداد اجتماعی و کدام اراده عمومی اسرائیل شکل گرفت؟ کانت بگوید بر پایه چه اصل اخلاقی جهانشمول میتوان غاصبانه کشور ساخت؟ دروغ میگویند سرتاپای تمدنشان دروغ است. همهچیز حول یک کلمه دور میزند: «استکبار».
استکبار غیر از تکبر است. تکبر برتریجویی نسبت به دیگران است، استکبار برتریجویی نسبت به حق. خود را جای حق نشاندن. هزارویک استدلال معرفتی و اخلاقی و حقوقی به طرحهای پشتیبانیکننده استکبار میکنید. خیلی هم خوب اما یک نقض بزرگ به نام فلسطین هست که رسوایی تمدن غرب را بر ملا میکند. بسمالله بیایید با هر ایده و نظریه مدرنی که بلدید توضیح دهید چرا مردم فلسطین نباید خودشان برای کشور و سرزمینشان تصمیم بگیرند. همهپرسی در فلسطین حمله به کل منطق و گارد پر از نفاق استکبار است. یک حمله روشن، درست، غیرقابل انکار.
مردان الهی عادت ندارند به گارد انفعال و ضعف. موحد چون از نقطه توحید با همه اندیشههای بشری سخن میگوید از همان آغاز گاردش حمله است. حملهای همهجانبه و بنیانبرافکن. امام خمینی(ره) روزی که انقلاب را شروع کرد غایتش برافراختن پرچم توحید بود بر تمام قلل کرامت انسانی. او راس استکبار را هدف گرفته بود، محو اسرائیل هم حتی هدف میانی انقلابش بود، حذف شاهنشاهی که قدم اول بود. لذا گرفتن لانه جاسوسی را انقلابی بالاتر از انقلاب اول میدانست چون همه مردم فهمیده بودند راس و ریشه قصه، محمدرضا نیست بلکه شیطان بزرگ است. انقلاب دهها سال است برای محو اسرائیل و بعد از محو اسرائیل و بلکه حذف اساس استکبار برنامه دارد. او خوب میدانست کجا را بزند و چه کند که تمدن غرب بر ملا شود. راه این است که همه بفهمند. راه این است که مردم برخیزند. برای همین امام(ره) گفت راه صدور انقلاب حاکم کردن حقیقی مردم در کشورهای مختلف دنیا است. باید منطقه به سمت جمهوریهای متحد اسلامی پیش برود. روش انقلاب او نیز خیزش مردمی بود، مدیریت جنگ کردنش هم با مردم بود با بسیج مستضعفین، برای همین انتفاضه مهم بود. برای همین مسلح کردن مردم فلسطین مهم بود. برای همین هستههای مقاومت در کل منطقه مهم بودند. برای همین بهار اسلامی در کل منطقه مهم بود. راه شکستن تمدن مادی غرب و همه اذناب و ایادیاش همین یک جمله است؛ مردم مومن برخیزند.
اسرائیل اصلا در منطقه هست که جلوی این منطقه قیامخیز را بگیرد، منطقه وحدتخیز، منطقه اسلامی. در اینجا استکبار صرفا با حاکمان دستنشانده به هدفش نمیرسید، نیاز به یک هویت بیگانه بود، یک دولت از جنس هویت استکباری غرب در منطقه. یک امر اعتباری که چگونه موجودیت مییافت؟ با پذیرش دیگر موجودیتها یعنی حاکمان که عمدهشان تحتتأثیر شیطان بزرگ بودند و اقناع افکارعمومی به مظلومیت صهیونیستها با افسانه هولوکاست و چه و چه. اینها بیایند جای یک ملت دیگر. به همین راحتی. راه محو این سرطان چه بود؟ هژمونیاش را بگیرید. کارکردش در منطقه از دست برود. بهنحوی که این موجودیت برای استکبار فقط هزینه داشته باشد و نه فایده. دورتادورش هم کمربندی از جنس مقاومت شکل دهید تا دولت غصبی در آن احساس ناامنی کنند. حالا هویت جعلی اسرائیل که تشکیل شده از مقدسین احمق جنگطلب و رفاهطلبهای سکولار عیاش به جان هم بیفتند یا فرار کنند. این مسیر محو اسرائیل است اما اینها کافی نیست باید یک سخن روشن بگوییم که مردم دنیا بفهمند و بشنوند، سخنی که البته حیثیت غرب را هم میبرد و آن اینکه مردم فلسطین خودشان انتخاب کنند. چرا همهپرسی برگزار نشود برای سرزمینشان؟
این ایده اساسا پذیرشاش یعنی محو اسرائیل. عمل به آن نیز یعنی رسمیتیافتن محو اسرائیل در دنیا. جریان مقاومت برای آدمکشی نمیجنگد بلکه برای محو یک جعل و اعتبار دروغین میرزمد. برای اقامه آزادی، حق انتخاب. مالکیت بر سرزمین خود.
حالا انتفاضه و مقاومت یک ضلع مهم دیگر پیدا میکند و آن ضلع نرمافزاری است. او نهتنها در زمین قدرتنمایی میکند بلکه بازوی نرمافزاری و منطقی روشن برای این اقدام خود نیز خواهد یافت. استدلال هجومی و غیرقابل خدشه. شبیه استدلال ابراهیم که بتها را نه در خارج فقط بلکه در ذهن و دل مردم شکست.