رکاب زنی در 24 استان
دوچرخهسوار اهل آستارا در دور جدید سفرش به 24استان در حمایت از کودکان سرطانی رکاب میزند و نهال دوستی میکارد
راحله عبدالحسینی- روزنامهنگار
درست همین امروز که شما دارید این مطلب را میخوانید، پانزدهمین سفر دور ایران برای «کرامت عزیززاده» آغاز میشود؛ سفری با دوچرخه به 24استان کشور. مبدأ هم از آستاراست؛ شهری که در آن زندگی میکند.
عزیززاده، عضو فدراسیون دوچرخهسواری است، اما شناختهشدنش بهدلیل ورزش نیست. او 21سال است که رکاب میزند تا نه فقط سفیر صلح و دوستی در شهرها و روستاهای کشور باشد، بلکه از این طریق پیام خودش درباره حمایت از کودکان بیسرپرست، خلیج همیشه فارس ایران، آبزیان دریای خزر، حفظ محیطزیست، یوزپلنگ ایرانی، اهدای خون و مدافعان سلامت و نجات دریاچه ارومیه را به هموطنانش برساند. عزیززاده با همین دوچرخه به کشورهای اروپایی، آسیایی و آمریکای مرکزی نیز سفر کردهاست.
او در همه سفرها نهال میکارد و معتقد است نجات زمین با کاشت نهال ممکن میشود. شعار او در این سفر «برای گوشدادن به صدای پرندگان درخت بکاریم، قفس نسازیم» شدهاست. با او که در این سفر حامی کودکان سرطانی شدهاست و درختکاری را از گیلان آغاز کرده، گفتوگو کردهایم.
روز پنجشنبه برای آغاز پانزدهمین سفر دور ایران با دوچرخه از آستارا خارج میشوید. گویا هفته پیش کار را با نهالکاری از مدارس آستارا شروع کردهاید؟
با دوچرخه راهی 4مدرسه شدم و نهال مرکبات کاشتم؛ مدارسی از مقاطع ابتدایی و متوسطه که هم دخترانه بود و هم پسرانه. نهال زیتون و مرکبات را بیشتر از همه نهالها دوست دارم. تابهحال هم حدود 700نهال زیتون در روستاهایی از کشورهای اروپایی کاشتهام. هدف من همیشه از سفرهایی که با دوچرخه داشتهام، حمایت از محیطزیست و درختکاری بوده است. اینبار حمایت از کودکان سرطانی را در برنامه دارم و به نیت آنها رکاب میزنم.
دانشآموزان وقتی میبینند فردی با دوچرخه وارد حیاط مدرسه میشود و نهال میکارد، چه واکنشی دارند؟
خودشان داوطلب شده بودند و کنار من به کاشت درخت کمک کردند و مسئولیت آبیاری و محافظت از درخت را برعهده گرفتند. در همین زمان هم از اهمیت درخت و محیطزیست برایشان گفتم. اهمیت به حفظ محیطزیست باید از مدارس برای بچهها فرهنگسازی شود و از ابتدا در کنار کتاب ریاضی و فارسی، کتاب محیطزیست هم داشته باشند.
در این سفر به درختکاری در گوشه و کنار گیلان تأکید دارید، چرا؟
در این سفر قصد دارم در گوشه و کنار گیلان درختکاری کنم تا گیلان همیشه سرسبز را ببینم. باید به جای همه درختانی که بریده یا قطع شدهاند، درخت بکاریم. وقتی اواخر شهریور امسال در آستارا سیل آمد، من در سفر بودم. مدام اخبار شهرم را رصد میکردم. آستارا شهری زیباست که بهنظر من ساختوساز غیرقانونی علت اصلی سیل بود و باعث تخریب شد. شهرسازی باید اصولی باشد. روزگاری اطراف کمربندی آستارا پر از زمین کشاورزی و شالیزاری بود. کمکم زمینها به انبارهای صنعتی و تجاری فروخته و حاشیه شهر پر از ساختمان شد. در نخستین سفرهایم در ایران وقتی آلودگی رودخانهها، دریاها و جنگلها را دیدم، بهقدری ناراحت شدم که تصمیم گرفتم یکی از اهداف همیشگیام محیطزیست باشد. شعار من در این سفر هم این است: «برای گوشدادن به صدای پرندگان درخت بکاریم، قفس نسازیم.»
نهالها را چطور تهیه میکنید؟
معمولا اداره جنگلبانی استانها نهال در اختیار من میگذارد. گاهی مردم داوطلب میشوند و برای کاشت نهال هزینه میکنند. بعضی از نهالها را خودم میخرم و بعضی را شهرداریها، منابع طبیعی یا محیطزیست در اختیارم میگذارند. راستش را بخواهید مسئولان ادارهها زیاد برای این موضوع وقت ندارند. من هم از نامهنگاری برای تهیه نهال و این مسائل خسته شدهام. همیشه همراه با دوچرخه خودم که در سفرها میتوانم حدود 30کیلوگرم بار داشته باشم، آبپاش و بیلچه و یک نهال دارم. تصمیم دارم اینقدر نهال بکارم تا سرسبزی همه جای ایران را فرا بگیرد، مخصوصا در گیلان.
در این 2دهه که رکاب میزنید در ایران حدود 43هزار نهال و در کشورهای خارجی 2200نهال کاشتهاید. درباره کاشت درخت که دغدغه اصلی شما هم هست، طرح کاشت یک میلیارد نهال در کشور هم در دست اجراست.
چقدر از شنیدن اجرای این طرح خوشحال شدم. معتقدم ما مردم مجریان اصلی این طرح در شهرها و روستاها هستیم و باید دست بهدست هم بدهیم تا این طرح اجرا شود. پیش از این طرحی را ارائه دادم هر کودکی که به دنیا میآید، با صدور شناسنامه، یک نهال هم به نامش کاشته شود. هر ازدواجی که صورت میگیرد با صدور عقدنامه، یک درخت هم کاشته شود. اگر فرهنگسازی در این حوزه انجام شود، دیگر نیازی نیست که دولت طرحی را اجرا کند.
روز پنجشنبه 4 آبانماه سفرتان را آغاز میکنید و قرار است به 24استان سفر کنید و شب عید به آستارا برگردید. نقشه سفرتان چگونه است؟
بعد از گیلان راهی مازندران میشوم. خراسان شمالی، خراسانرضوی، خراسان جنوبی، سمنان، تهران، یزد، کرمان، هرمزگان، اصفهان، شیراز، بوشهر، خوزستان، ایلام، لرستان، مرکزی، کرمانشاه، کردستان، آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و اردبیل. این سفر با همکاری وزارت ورزش، آموزش و پرورش و منابع طبیعی و جنگلداری انجام میشود.
تقریبا 5ماه دور از خانواده؟
راستش اگر حمایت همسر، دختر و پسرم نبود، من نمیتوانستم به این کار ادامه بدهم. این را هم بگویم که نوه هم دارم. دلتنگ خانواده میشوم اما به نیت هدف بزرگتری رکاب میزنم که در این سفر حامی کودکان سرطانی هستم.
زادگاهتان اردبیل است ولی در صحبتهایتان خودتان را اهل آستارا و گیلان میدانید.
در روستای بسیار زیبای «ننهکران»، بالای گردنه حیران به دنیا آمدهام؛ روستایی در استان اردبیل. 17ساله بودم که با خانواده به قائمشهر و چندی بعد بهخاطر کار پدرم که کارمند شیلات بود، به آستارا نقل مکان کردیم. در آستارا ازدواج کردم و الان که 53ساله هستم، خودم را اهل این شهر میدانم. آستارا شهر گردشگری بسیار زیبایی است.
رکابزدن دور ایران، شما را به نقاط دیدنی بسیاری بردهاست. چه تجربهای برایتان داشته؟
انصافا مردم مهربان و مهماننوازی داریم. به جرأت میگویم همه جای ایران سرای من است. سختی زیادی در سفرها کشیدم. در باد و باران ماندم، در طول مسیر گرسنگی و تشنگی و بیپولی کشیدم، اما در هیچ شهر و روستایی احساس غربت نکردم و خاطرات زیادی دارم. دیدن زایندهرود و دریاچه ارومیه که بیآب است، تلخترین خاطره من شده. یادم هست سال۸۶ کنار رودخانه زایندهرود، بهقدری آب زیاد بود که ترسیدم نکند آب من و دوچرخهام را با خود ببرد.
موضوعی هست که به خاطره مشترک بین سفرهایتان تبدیل شده باشد؟
بله. به من میگویند تو پول پارو میکنی که بیخیال کار و زندگی و خانواده با دوچرخه از این شهر به آن شهر میروی و درخت میکاری و بنر صلح و دوستی یا حمایت از کودکان و محیطزیست را با خود داری. درحالیکه من در شهر خودم یک رستوران دارم. از وقتی هم به کشورهای خارجی سفر کردم، یارانهام هم قطع شد، اما من به هدف بزرگتر خودم که کاشت نهال صلح و دوستی در 5قاره جهان است، فکر میکنم.
به هر شهری که سفر میکنم، حتما به یکی از مراکز نگهداری کودکان بیسرپرست میروم و چند ساعتی یا شاید یک روز کنار آنها باشم و با هم بگو بخند داریم.
مکث
وسیله نقلیه سبز
همانطور که صفحات روزنامه را ورق میزد، چشمش به انجمن حمایت از کودکان بیسرپرست افتاد و تصمیم گرفت قدمی بردارد، اما توان مالی چندانی نداشت. به دوچرخه گوشه حیاط نگاهی انداخت و موضوع رکابزدن در حمایت از بچههای بیسرپرست را با مسئولان انجمن در میان گذاشت. از همینجا بود که سال1381 نقطه عطفی در زندگی «کرامت عزیززاده» شد و حالا دوچرخهسواری را با اهداف مختلفی انجام میدهد. عزیززاده آرزو دارد رکابزدن و دوچرخهسواری در سبک زندگی همه ما وارد شود و میگوید: «دوچرخه نه سروصدا دارد و نه آلودگی. بهترین ورزش هم هست. همین دوچرخهسواری باعث شد من تا الان که 53سال دارم، هرگز هیچ قرص و دارویی نخوردهام.»