حامد فوقانی-دبیر گروه شهری
1فرض کنید خدای ناکرده، بینایی خود را از دست دادهاید. یا دستکم با چشمبند، چشمهای خود را بستهاید و هیچچیزی را نمیتوانید ببینید. حالا در خانه خود، بهدنبال وسیلهای میگردید. با شناختی که از محیط دارید احتمالا با تلاش و جستوجو خواهید توانست به آن وسیله برسید. اگرچه شاید کمی در رسیدن به مقصد، دچار جراحتی جزئی شوید و آسیب ببینید. حالا محیط را وسیعتر کنید؛ در حد محله، بعدتر در حد حضور در محدودههایی از شهر که حتی ممکن است قبلا به آنجا نرفته باشید. کار بسیار سخت خواهد بود و ناشدنی. در چنین شرایطی احتمال آسیبدیدن افزایش مییابد و رسیدن به مقصد در حد زیادی ناممکن خواهد بود. در این وضعیت، پای جان در میان است. البته که انجام دادن کارها در شهر برای فردی که بهطور موقت قادر به دیدن نیست یا به تازگی بینایی خود را از دست داده، بسیار سخت است؛ بنابراین فردی که به طور مادرزادی یا طی سالیان طولانی روشندل لقب گرفته، بهخاطر تجربه و مهارتهایی که کسب کرده، با چالشهای کمتری برای حضور در شهر و انجام کارهای معمول شهروندی روبهور میشود، اما هیچگاه این چالشها به صفر نمیرسند؛ چالشهایی که بیتردید در شهرها و منطقههایی که مناسبسازی نشدهاند، خودنمایی بیشتری میکنند.
2 23مهرماه (15اکتبر) روز جهانی عصای سفید بود و طی هفته جاری، وعدهها، صحبتها و برنامههایی راجع به جامعه روشندلان و نابینایان بیان و برگزار میشود، اما اینکه به چه میزان از وعدهها جامه عمل پوشانده خواهد شد، جای سؤال است؟ با این حال، آنچه مشخصا نمود دارد اینکه کلانشهرهای ایران و از میانشان تهران، برای نابینایان، شهر دسترسپذیری نیستند. اگرچه طی سالهای اخیر تلاش شده تا با اقداماتی نظیر استفاده از حروف بریل و سیستمهای صوتی، به بخشی از نیازهای روشندلان در شهرها پاسخ داده شود، اما تنها الزامات یکشهر دسترسپذیر اینها نیست. شهر دسترسپذیر، شهری است که در آن همه اقشار جامعه، اعم از افراد عادی، کمتوانان، معلولان، جانبازان، روشندلان، ناشنوایان، سالمندان و کسانی که بهطور موقت با محدودیتهایی روبهرو شدهاند، (مثل خانمهای باردار یا فردی که دچار شکستگی استخوان شده است) بتوانند به راحتی، خدمات شهری را دریافت کنند. بهعبارت دقیقتر اینکه بهرهمندی از خدمات شهری، یک توانمندی برای افراد بهحساب نمیآید بلکه طراحیهای شهری بهگونهای باید تواناییهایی لازم را بهوجود آورند.
3 در علم روانشناسی و پزشکی، «دو سر کور» یکروش پژوهشی- تحقیقی معروف است. در این روش، مثلا محقق و فرد تحت تحقیق، هر دو در آزمونهای مدنظر برای تأثیر یک دارو، نمیدانند چهکسی داروی واقعی دریافت میکند و چهکسی دارونما؛ حکایت انتظارات روشندلان است. انگار که مسئولان و مدیران در دورههای مختلف مدیریتی، قادر به دیدن و درک موضوعات موردنظر این قشر نبودهاند. بسنده کردن به مواردی کوچک و اجرای تنها برخی از موارد لازم، سبب شده تا اکنون کلانشهرهای کشور برای نابینایان دسترسپذیر نباشند. علت چیست؟ نخست به این برمیگردد که بسیاری از مدیران عالی، میانی و عملیاتی، مفهوم دسترسپذیری را تنها در مناسبسازی خلاصه کرده بودند. درصورتی که دسترسپذیر، گسترهای وسیعتر از مناسبسازی دارد. علاوه بر آنکه یک روشندل برای تردد در شهر نباید با موانع فیزیکی بدون هشدار و علامت، پستی و بلندیهای خطرناک، ختم عجیب یکپیادهرو به مسیرهای تردد خودرویی و... روبهرو شود، باید از مزیتهایی مثل هشدارهای صوتی و موزائیکهای برجسته و پولکی یا تابلوهای دارای حروف بریل برخوردار باشد و بتواند پاسخ مناسبی درباره نیازهای تفریحی، مذهبی، سلامتی، فرهنگی و خدماتی خود بگیرد؛ بهطور نمونه در شهرهای توسعهیافته دنیا، هتلداران در همکاری با شهرداریها توانستهاند ضمن ارائه خدماتی متناسب با نابینایان، درون هتل، مسیرها و محیطهای ویژه را در اطراف هتل پدید آورند که گردشگری ایمن و جذاب، آنها را فراهم میکند. استفاده از عنصر بو در بوستانها، عنصر موسیقی در محیطهای فرهنگی و عنصر صوت در جاذبههای تاریخی و میراث فرهنگی، بخشی از این کارهاست.
4 چه چیزی لازم است؟ 2مورد اساسی برای آنکه به خوبی نیازهای روشندلان در شهر مدنظر قرار گیرد، لازم است. اول آنکه مدیریت واحد شهری تحقق یابد تا نهادهای مسئول در این زمینه بتوانند در تعامل با یکدیگر خدمات شایستهای را ارائه کنند. دوم هم اینکه پیوستهای اجتماعی خاص معلولان و نابینایان در همه پروژههای عمرانی، شهرسازی، حملونقلی، فرهنگی - اجتماعی و خدمات شهری باید لحاظ شود. اینگونه از یکپروژه بزرگراهی و مترویی گرفته تا احداث یا توسعه بوستانی محلی، همگی دارای الزامات مربوط به این قشر خواهند بود و هیچکدام بدون رعایت آن الزامات به بهرهبرداری نخواهند رسید.
جامه عمل به انتظارات جامعه روشندلان
در همینه زمینه :