اولین کتاب از زندگی شیرصحرا
«روشنتر از آبی» عنوان کتابی است که داستان زندگی، رزم و شهادت سرهنگ حسن آبشناسان را روایت میکند. این کتاب به کوشش فرزام شیرزادی گردآوری و تالیف شد و در سال 1381توسط انتشارات نشر شاهد به چاپ رسید. «روشنتر از آبی» در 11فصل و در160صفحه منتشر و برگزیده جشنواره دوسالانه کتاب دفاعمقدس شد. ناگفته نماند تا قبل از چاپ این اثر، کتابی از زندگینامه این شهید نوشته نشده بود و «روشنتر از آبی» نخستین رمان از زندگی سرلشکر آبشناسان بود.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
حسن آبشناسان درنگی کرد و پرسید: «کسی سؤالی ندارد؟»
از میان گروه ده دوازده نفری که جلوی او ایستاده بودند، هیچکس حرفی نزد. آبشناسان لبخندی زد و سر تکان داد و رفت به سمت چادرش؛ چادرش جلوتر از همه چادرها بود. چادر تک نفرهای که با فاصله چهارصد پانصد متر جلوتر از بقیه چادرها علم شده بود. خرمی رو کرد به نیکدل که چمباتمه زده بود کنار یکی از چادرها: «نیکدل، دیشب فرمانده آبشناسان بیدار بود. خودم با این دو تا چشم دیدم، من به حرفهایی که این استوارها و افسرها میزنند اعتقاد ندارم. یک چیزی تو دلم میگوید که او هم عین خودمان است، رفتارش یک طوری است که انگار نه انگار فرمانده است. فقط حیف که درجهاش را نمیدانم. خیلی کنجکاو شدهام بدانم درجهاش چیست!
خرمی و نیکدل راه افتادند سمت چادر آبشناسان. به نزدیکیهای چادر که رسیدند حسن آبشناسان از چادر آمد بیرون و سلام کرد.
نیکدل یکه خورده گفت: «سلام از ماست قربان»
خرمی پی حرف نیکدل را گرفت:«آمدهایم خدمتتان، اگر امکان داشته باشد، چند دقیقهای وقتتان را بگیریم.»
حسن آبشناسان گفت:«من در خدمتتان هستم بفرمایید تو.»
نیکدل پرسید:«خیلی ببخشید اجازه میدهید بپرسم درجه شما چی است؟»
آبشناسان گفت: «چه فرقی دارد؟ فرض کنید سرهنگ هستم، من هم یکی عین شما، درجه مهم نیست، ما آمدهایم اینجا که جلوی تجاوز عراقیها را بگیریم، حتی قصد گرفتن یک وجب از خاک آنها را هم نداریم.»