گوشهای از مصائب غواصان کربلای4 به روایت مستند«خاطرات ما»
مقاومتی ماندگار
شهره کیانوشراد- روزنامهنگار
مستند «خاطرات ما» روایتی از مرور خاطرات 3رزمنده غواص آزاده از عملیات کربلای4 و اسارتشان در اردوگاه تکریت11است؛ اردوگاهی که به نام اردوگاه مرگ معروف بود. «ابوالفضلی»، «شکوهی» و «دانشپور» راویان این مستند از غواصان و بازماندگان گردان نوح و یاسین لشکر امامرضا(ع) هستند که در عملیات کربلای4پس از مقاومت در برابر نیروهای بعثی و کشتن چند فرمانده از آنها به اسارت دشمن درآمدند. آنها در این مستند از شب عملیات و شهادت همرزمانشان میگویند که مظلومانه به شهادت رسیدند. این مستند از محصولات سازمان هنری رسانهای اوج است و تهیهکنندگی و کارگردانی آن را اصغر بختیاری برعهده داشته است. گوشههایی از روایت این سه آزاده که در این مستند نقل شده است را میخوانید.
قبل از عملیات کربلای ۴ لشکر ۲۱ امام رضا(ع) 2گردان ویژه و خطشکن به نامهای نوح و یاسین تاسیس کرد و داوطلبان بسیجی با عضویت در این گردانها برای آموزش غواصی شرکت کردند تا برای شرکت در عملیات آبی و خاکی آموزشهای لازم را ببینند. آموزش در آبهای کارون آغاز شد؛ آموزشی سخت و نفسگیر با لباسهای غواصی، کولههای سنگین و در هوای سرد دیماه. آنها روزی 2بار از محل مقر شهید شاکری تا پل مارد که مسافتی 10کیلومتری داشت را برخلاف جهت آب فین میزدند.
لو رفتن عملیات
ابوالفضلی، از غواصان آزاده آن شب را چنین توصیف میکند: «غواصان غروب شبی که قرار بود عملیات کربلای 4انجام شود را با روحیهای عالی پشت سرگذاشتند. همگی غسل شهادت کردند و جیرههای غذایی خود را تحویل گرفتند. برخی هم که همیشه و در همه حال روحیه شوخطبعی داشتند به جیره همدیگر به اصلاح رزمی«تک» میزدند». 3دی سال۱۳۶۵ عملیات کربلای4با رمز «محمد رسولالله(ص)» شروع شد. قبل از عملیات زمزمههایی میان تعدادی از رزمندگان مبنی بر لو رفتن عملیات شنیده میشد. غواصان و خطشکنان توجهی به این شایعات نداشتند و فارغ از این مسائل فقط به درست انجام دادن وظیفهای فکر میکردند که بر عهده داشتند. دانشپور میگوید: «گروهان به 2دسته ۲۵تایی تقسیم شد؛ گروه اول گردان تیپ ۲۱ امامرضا(ع) وارد آب شدند.گرههایی با فاصله به طنابی بزرگ زدیم تا با دست خود آن را بگیریم و بهصورت ستونی حرکت کنیم». دشمن گاهی خمپارهای میزد اما سکوت و تاریکی شب، غواصان را برای حملهای سخت بر دشمن مصمم میکرد که ناگهان هواپیمایی بالای سر غواصان ظاهر شد. منور شلیک شده ۲۰ دقیقه منطقه را مثل روز روشن کرد و عاشورایی برپا شد. رگبار دشمن بیامان بر سر غواصان باریدن گرفت. غواصان یکییکی به شهادت رسیدند و طناب از دستشان رها میشد. دانشپور درباره آن شب عملیات در این مستند میگوید: «12نفر وارد جزیره شدیم ولی به اندازه یک گروهان کار کردیم. سنگرها را تسخیر کردیم، تعداد زیادی عراقی تلف شدند. با هر آنچه نارنجک داشتیم سنگرها را پاکسازی کردیم حتی از مهمات عراقیها هم استفاده کردیم. حتی چند فرمانده ارشدشان کشته شدند».
شروع اسارت در زندان الرشید
هلیکوپتر عراقیها بالای سر غواصانی که در حال دفاع و پاکسازی سنگرهای دشمن بودند آمد. ابوالفضلی تعریف میکند: «زمانی که از سنگر بیرون آمدم، خود را در محاصره عراقیها دیدم. شروع به رگبار کردم و به محض اینکه فشنگهایم تمام شد، همه سمت من هجوم آوردند. چنان با لگد بهصورتم زدند که ۴ دندانم شکست. ۵ سرنیزه به سمت چپ بدنم خورد و تمام سمت چپ بدن را فلج کرد. ما را به پادگانی منتقل کردند. 5روز ما را در اتاقی بدون آب و نان نگه داشتند. حتی اجازه دستشویی رفتن هم نمیدادند. با لباس غواصی تمام بدنمان آبله زده بود».
شکوهی در ادامه میگوید: «ما را بهعنوان سند پیروزی در بصره چرخاندند و بعدازظهر به زندان الرشید بردند. 50نفر در یک اتاق 3در 4به سر میبردیم. جا برای خوابیدن نبود، مجبور میشدیم نوبتی سرپا بایستیم تا دیگری استراحت کند. بهصورت گروهی ما را به حیاط میبردند و شروع به زدن میکردند.» بعثیها، زندان الرشید را بدون اطلاع از صلیبسرخ و کاملا محرمانه نگهداشته بودند و به همین دلیل شکنجه و حتی به شهادت رساندن اسرا برای آنها هیچ عواقبی نداشت. داستان اسارت غواصان غیور از اینجا آغاز شد. بعد از 2ماه بازجویی و شکنجه، همه را به اردوگاهی مخفی به نام تکریت۱۱ یا اردوگاه مرگ منتقل کردند؛ اردوگاهی که سربازان بعثی بدون هیچ واهمهای هرچه دلشان میخواست انجام میدادند. نام غواصان کربلای۴ این اردوگاه، تا روز آزادی هرگز بهصورت رسمی بهعنوان اسیر جنگی ثبت نشد، به همین دلیل هیچکدام از خانوادهها منتظر بازگشت عزیزان خود نبودند.