هر دولتی برای آغاز فعالیت خود شعاری را انتخاب کرده و بر مبنای آن سیاستها و برنامههایی را که در سر دارد، پیگیری میکند. در این میان به نظر میرسد برخی دولتها بعد از رسیدن به کرسی قدرت و ریاست، عملا شعارهایی را که در دوره انتخابات و کسب رای از مردم دنبال می کردند به فراموشی سپرده و با تکرار این رویه اثرات مخربی را در جامعه بر جای میگذارند. درباره شعارزدگی در سیاستها و اهداف و نیز تاثیر منفی آن بر اعتماد عمومی با محسن جلواتی، عضو هیأترئیسه دیدهبان شفافیت گفتوگو کردهایم.
یکی از چالشهایی که در سیاست با آن روبهرو هستیم، مسئله انجام رفتارها و اجرای سیاستهای نمایشگونه در منظر افکار عمومی است. اجرای چنین سیاستها و رفتارهایی با علم به آسیبزا بودن آن برای اعتبار سیاستمداران همچنان مشاهده میشود؟
اینکه چرا سیاستمداران دست به رفتارهای نمایشگونه یا سردادن شعارهایی میزنند که میدانند قادر به انجام یا تحقق آن نیستند را باید از چند منظر بررسی کرد؛ نخست اینکه برخی مدیران هستند که نیت آنان شعارزدگی یا نشان دادن نمایش خدمت به مردم نیست، اما این دسته از افراد و مدیران به دلیل ضعف در برنامهریزیها و نبود برخی زیرساختها و امکانات قادر به محقق کردن اهدافی که برای آن برنامهریزی کردهاند، نمیشوند. دسته دیگری نیز هستند که با نیت قبلی و با هدف سرپوش گذاشتن بر کاستیها و ضعفهایی که دارند دست به شعار دادن و اجرای نمایشی برخی امور میزنند که در نهایت راه به جایی نمی برند و در مجموع، رفتارهایی که این دو گروه دارند منجر به بروز آسیبهایی در جامعه میشود که برخی اعتقاد دارند این آسیبها با گذشت زمان برطرف نشده و میتواند چالشهای دیگری را برای نظامی که چنین مدیرانی را در دل خود دارد، ایجاد کند.
این آسیبهایی که از آن یاد کردید بیشتر در کجا نمود پیدا میکند؟
یکی از این آسیبها را میتوان در اجرای نیمهتمام دهها و بلکه صدها طرح و پروژه نیمهتمام دید؛ پروژههایی که با وعدههای بسیار و برای گرهگشایی از مردم نیازمند استفاده از آنها آغاز و اجرا شده است، اما به دلیل همان رویه نمایشی در نشان دادن ادعای «خدمتگزار مردم بودن» بعد از کلنگزنی و بهرهبرداری تبلیغاتی از آنها، نیمهتمام رها شده است؛ آسیبی که سبب رسوب هزاران میلیارد تومان اعتبار در این طرحها و از بین رفتن سرمایهها شده است. از آن مهمتر وارد شدن خدشه به اعتماد مردم در مقابل وعدههای مسئولان و اقدامات آنان است. رفتارهای نمایشی در عمل و رفتار مسئولان سبب میشود، همراهی مردم با مسئولان برای اجرای سیاستها و برنامههای کلان در اداره کشور به حداقل برسد و شهروندان اعتمادی به آنچه مسئولان میگویند نداشته باشند. این بیاعتمادی سبب افزایش فاصله مردم از دولتها شده و اداره کشور را با اختلال روبهرو میکند.
برخی نگاه بدبینانهای به سفرهای استانی دولت دارند و آن را رفتاری توام با شعارزدگی میدانند. نظرتان در این باره چیست؟
یکی از مسائلی که در کشور باید برای آن روشنگری انجام شود این است که مدیری که سر کار میآید، حوزه مسئولیت او تنها در حیطه اتاق کار یا ساختمان محل مدیریتش نیست. مدیران باید بدانند دایره و وسعت کارشان وسعتی به جغرافیای کشور دارد و نباید خود را در اتاق و محل کار خود محصور کنند؛ از این رو، سر زدن میدانی به مجموعههای تحت امر دولت اقدام ارزشمندی است که میتواند مصوباتی برای گرهگشایی از کار مردم داشته باشد؛ برای همین بازدیدهای میدانی و سرزده را نباید اقدامی در راستای نمایش دادن یا شعارزدگی ارزیابی کرد. گرچه چنین بازدیدهایی اگر توام با عمل به وعدهها نباشد در زمره رفتارهای نمایشی و شعاری به شمار خواهد رفت و به این دلیل ضرورت دارد مصوباتی که در طول بازدیدها به تصویب میرسد، قاطعانه اجرا شود؛ چراکه اجرای آن منجر به امیدآفرینی در جامعه میشود.
همانطور که اشاره کردید، عمل به وعدهها و مصوبات منجر به افزایش امید در مردم میشود، اما گاهی ممکن است مصوبهای رنگ اجرا به خود نگیرد. چگونه باید مردم را متوجه این موضوع کرد که مصوبه یا اقدامی که وعده آن داده شده است، شعار نبوده و مشکلات پیشبینی نشده مانع تحقق آن شده است؟
تنها نسخهای که دراینباره میتواند موثر باشد، صداقت مسئولان با مردم است. مسئولان باید صادقانه به مردم بگویند چه کاری را میتوانند انجام دهند و چه مدت زمان برای اجرای آن نیاز دارند. اگر میبینند قادر به انجام کاری نیستند، با صراحت به مردم موانع پیشرو را اعلام کرده و بگویند چرا قادر نیستند این موانع را برطرف کنند. تنها راهی که میتوان اتهام نمایشی بودن یک اقدام را از بین برد، همین موضوع است؛ گرچه باید قبل از اجرای هر برنامه یا طرحی به شکل دقیق کار کارشناسی درباره آن طرح انجام شود تا مشکلات غیرمترقبه قادر به توقف آن نشود و مردم ببینند وعده داده شده بدون مشکل اجرا شده است. اگر فرهنگ صداقت با مردم در میان مسئولان نهادینه شود و آنان توضیح دادن به مردم را یک اصل برای خود بدانند، شهروندان جامعه توضیح مسئولان را میپذیرند و با آن همدلی میکنند.
در برخی موارد شاهد هستیم دولتها، مدیران و سازمانها برای اینکه خود را موفق جلوه دهند، دست به آمارسازی زده و تلاش میکنند افکار عمومی و دستگاههای نظارتی را با استفاده از این روش اقناع کنند. آیا این روشها میتواند به ایجاد اعتماد در مردم کمک کند؟
جعل آمار و آمارسازی ممکن است در کوتاه مدت بتواند بخشی از اهدافی را که آمارسازان دنبال میکنند، تامین کند، اما در بلندمدت آمارهای واقعی خود را نشان داده و عملا آمارسازان رسوا خواهند شد. آمارسازی در جایی که موضوع به معیشت و مسائل روزمره مردم ارتباط دارد به شدت به اعتماد مردم آسیب وارد میکنند و منجر به دوری آنان از مسئولان میشود. کسی حق ندارد در این حوزه آمار غلط به مردم دهد؛ چراکه زندگی مردم با این آمارها عجین شده است. اگر این رویه ادامه پیدا کند، مردم مسئولان را بدون تفکیک از یکدیگر افرادی غیرصادق میدانند و حاضر به شنیدن حرفهای آنان حتی اگر صادقانه نیز باشد، نیستند. کاهش دیالوگ میان مردم و مسئولان نیز چالش دیگری است که میتواند به ارتباط میان دولت و ملت صدمه وارد کند.
صداقت و روشنگری بسترساز مدیریت اعتمادزا
مسئولان باید صادقانه به مردم بگویند چه کاری را میتوانند انجام دهند و چه مدت زمان برای اجرای آن نیاز دارند
در همینه زمینه :