اشراق کلاسیک یک فیلمساز
نگاهی به «دیدهبان» ساخته ابراهیم حاتمیکیا
علی عمادی- روزنامه نگار
«دیدهبان» ابراهیم حاتمیکیا نه محصول حضور یک فیلمساز در بطن جنگ که حاصل اشراق او از پدیدهای است که میتوان به آن اطلاق «دفاعمقدس» داشت. این فیلم تداوم سینمایی مسیری است که سالها در «روایت فتح» مستندسازی شده بود. در مستندهای روایت فتح دوربین و روایت بیش از آنکه درپی ثبت حادثه یا حتی حماسه باشند، بهدنبال شکار حالات و درونیات آدمهایی معمولیاند که حالا در لباس خاکی، تمامقد پیشروی یک دشمن متجاوز، علم مقاومت برداشتهاند. دیدهبان نیز با کمترین ادعا سعی داشته چنین حرکتی را در سینمای داستانی ادامه دهد؛ برای همین است که میزانسنها بیش از آنکه سینمایی باشند، واقعگرایانه قاببندی شدهاند؛ خبری از فوگاز و انفجارهای خوشرنگ و لعاب نیست و در عوض شلیکها و خمپارهها و موشکهای آرپیجی، در واقعیترین شکل خود، مرگبارند. «عارفی»، دیدهبانی است که فیلم چندساعت پایانی زندگی او را در حالتهای گوناگون، با کمترین شعار و گلدرشتی قاب میگیرد. کلام و گفتار فیلم تقریبا در پیشبرد قصه، بهخصوص نماهایی که عارفی را دنبال میکند چندان اهمیت ندارند و بهجای آن تصاویر و گاهی صداهای پسزمینه و موسیقی است که درونیات کاراکتر را میکاود و پیش چشم مخاطب میگذارد.
قصه غمبار دیدهبان، داستانی از عینیت عمدهای است که در طول 8سال جنگ تحمیلی بهوقوع پیوست؛ در این فیلم خبری از حملههای بزرگ و عملیاتهای پیچیده نیست. آنسو دشمنی است مسلح و پرنفر که صرفا سایه و شمایلی از آن در لانگشات دیده میشود و اینسو تعدادی رزمنده که با کمترین امکانات جنگی ولی با اتکا به قدرت ایمان سعی دارند مانع پیشروی آنها شوند. پیشران قصه، بهجز چند صحنه کوتاه درگیری، کشف و شهودی است که عارفی را به نقطهای میرساند که خود را بهدست تقدیر میسپارد. بر همین اساس است که حرکت شجاعانه عارفی در انتهای فیلم نه یک «انتحار» که بهزعم سختگیرترین مخاطبان هم، یک «ایثار» محسوب میشود.
بعید بهنظر میرسد که حتی خود حاتمیکیا امروز بتواند یکبار دیگر دیدهبان را بسازد. این فیلم به همان نسبتی که نگاه عارفانه به مرگ دارد، محصول اشراق فیلمسازی محسوب میشود، که بهتازگی لباس خاکیاش را تکانده است. در این زمانه حتی امثال حاتمیکیا نیز ورای بیان واقعیتهای جنگی که با این نگاه دفاع مقدس محسوب میشد، بر موضوعاتی متمرکز شدهاند که مانند عارفیها، جایی در آن ندارند. امروزه فیلمهایی مثل دیدهبان از هر منظری که بنگریم، «کلاسیک» بهحساب میآیند و خب دوره کلاسیکها انگار بدجوری سپری شده است...