• دو شنبه 31 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 12 ذی القعده 1445
  • 2024 May 20
یکشنبه 3 بهمن 1400
کد مطلب : 151581
+
-

راهنمایی برای شناسایی فیلم‌هایی که نباید دید

اکران‌پُرکن‌ها؛ جاتَنگ‌کن‌ها

گزارش یک
اکران‌پُرکن‌ها؛ جاتَنگ‌کن‌ها

ندا زندی - روزنامه‌نگار

فرقی نمی‌کند چه فیلم جدیدی اکران شود، پرفروش‌ها همان‌هایی هستند که چند وقتی از اکرانشان گذشته و همچنان هم مشتری دارند. تقریبا از میان فیلم‌هایی که اخیرا اکران شده‌اند تنها فیلم «بی‌همه‌‎چیز» است که فروش مقبولی داشته و توانسته خودش را به بالای جدول فروش برساند.
 البته نه «بی‌همه‌‎چیز» و نه هیچ‌یک از فیلم‌هایی که در یک سال گذشته اکران شده‌اند نمی‌توانند در فروش به گرد پای «دینامیت» و گشت «ارشاد 3» - که نخستین و چهارمین فیلم‌های پرفروش تاریخ سینمای ایران هستند - برسند. حتی «قهرمان» فرهادی هم نتوانست در گیشه از پس این دو فیلم برآید. با این حال، فیلم‌هایی مثل «مرد نقره‌ای» (1398) محمدحسین لطیفی، «ازدواج جنجالی» (1397) اصغر نصیری، «عطر شیرین، عطر تلخ» (1395) ناصر محمدی و «اتومبیل» (1399) علی میری رامشه که تقریبا تازه‌های اکران محسوب می‌شوند، اصلا ربطی به جامعه کنونی ایران ندارند و انگار نه‌تنها گیشه برایشان اهمیت نداشته بلکه حتی دست‌اندرکارانشان هم به جذابیت و کیفیت فیلمشان بها نداده‌اند.
 این فیلم‌ها می‌توانستند در پلتفرم‌های آنلاین اکران شوند یا آنهایی که شرایط پخش از تلویزیون را دارند، مثل «تک تیرانداز» (علی غفاری، 1399) و «یدو» (مهدی جعفری، 1399) که بدون اکران سینمایی به تلویزیون فروخته شدند، از تلویزیون به نمایش درآیند. حالا که سینمای ایران تعداد زیادی فیلم روی دستش باقی مانده که باید آنها را اکران کند، مسئولان سینما که بر جزء وکل این سینما نظارت دارند و همه معادلات و مناسبات این سینما با نظر آنها رقم می‌خورد، باید فکری به حال اکران کنند.
 بعد از جشنواره فیلم فجر تعدادی فیلم جدید اکران می‌شود که اگر کیفیتشان مشابه فیلم‌های روزهای اخیر باشد، فقط پرده‌ها را اشغال و اندک تماشاگران سینما را دلسرد می‌کنند. فیلم‌های بی‌جذابیت و به‌اصطلاح نفروش مشخصاتی مشابه دارند که با نگاه به اکران فعلی سینماها قابل شناسایی هستند.

محو شدن «مرد نقره‌ای»
باید تصدیق کرد که «مرد نقره‌ای» روی پرده نقره‌ای ـ به‌دلیل هم‌رنگی سوژه و زمینه ـ اصلا دیده نمی‌شود. شاید اگر مرد نقره‌ای از قاب تلویزیون پخش می‌شد، شانس بیشتری برای دیده شدن داشت. این فیلم به‌دلیل مضمون شعاری، فیلمنامه بی‌فراز و فرود، ترکیب تلویزیونی بازیگرانش حتی در پلتفرم‌های آنلاین هم شانسی برای دیده شدن ندارد. مهدی سلطانی تا به حال هیچ فیلمی را یک‌تنه نجات نداده و از نادر سلیمانی یا بهاره کیان‌افشار هم نمی‌شود انتظار زیادی داشت. محمدحسین لطیفی، کارگردان فیلم، از بعد از «توفیق اجباری» (1386) کار جذابی در سینما نساخته و شاید اگر به جای سریال‌سازی‌های بی‌وقفه یا اجرای برنامه ضبط‌شده و کسل‌کننده «هفت» هنوز سینما برایش مسئله بود، باز هم می‌توانست فیلم‌هایی مثل «روز سوم» (1385) یا «دختر ایرونی» (1381) بسازد که حداقل برای تماشاگر عام جذاب باشد.

یک بازیگر و کلی ضرر
به پوستر فیلم «ازدواج جنجالی» نگاهی بیندازید تا دستتان بیاید با چه فیلمی مواجهید. فیلمی از جنس فیلم‌هایی که در دهه 80با بازیگران سریال‌های طنز 90شبی ساخته می‌شدند و ویژگی اصلی‌شان خط داستانی سست، تیپ‌های تکراری و نخ‌نما، شوخی‌های لوس و بی‌مزه و در یک کلمه سرمشق گرفتن از فیلمفارسی بود. یوسف تیموری با آن شکلکی که در پوستر فیلم درآورده، دوره‌ای سپری‌شده را یادآوری می‌کند. آن لب و دهان نیمه‌باز تیموری به جای اینکه خنده‌دار باشد، بیشتر تأسف‌برانگیز است. یوسف تیموری امسال، به جز «ازدواج جنجالی»، «تکخال» (مجید مافی، 1399)، «آپاچی» (آرش معیریان، 1397)، «کله‌پوک» (جواد مزدآبادی، ‌1399) و «شهر گربه ها» (سیدجواد هاشمی، ‌1398) را هم روی پرده داشته که از این میان تنها فیلم «شهر گربه‌ها» فروش نسبتا قابل‌قبولی در حدود 4میلیارد و 224میلیون تومان داشته است. البته فروش این فیلم هیچ ربطی به تیموری ندارد و بیشتر به‌دلیل موفقیت فیلم‌های قبلی سیدجواد هاشمی است که معمولا فروش بدی در گیشه نداشته‌اند. اما مجموع فروش 4فیلم دیگر با بازی تیموری تنها در حدود یک میلیارد و 765میلیون تومان بوده است. یعنی هر فیلم چیزی کمتر از 500میلیون تومان. چنین بازیگری فقط در سینمای ما دوام می‌آورد.

گروه نچسب‌ها
جز تیموری بازیگران دیگری هم هستند که صرف وجودشان در هر فیلمی نشانه‌ای است از کیفیت نازل آن فیلم. رضا شفیعی‌جم سال‌هاست که با ادا و اطوار قصد خنداندن تماشاگران را در فیلم‌های مختلف دارد و همواره هم ناکام است. او امسال با «آپاچی» باز هم در شکست خوردن یک فیلم در گیشه نقش داشت. پوریا پورسرخ می‌تواند چه در فیلم‌های کمدی و چه در فیلم‌های اجتماعی ناموفق باشد. او امسال «تکخال» و «مدیترانه» (هادی حاجتمند، 1397) را روی پرده داشت که هر دو فیلم از فرط بی‎کیفیتی نفروختند. سحر قریشی و مهراوه شریفی‌نیا هم جزو نفروش‌ها هستند. قریشی در «تکخال»، «آپاچی» و «اتومبیل» (1399) بازی کرده و شریفی‌‌نیا در «قصه عشق پدرم» (محمدرضا ورزی، ۱۳۹۱) و «مدیترانه». این فیلم‌ها همگی جزو شکست‌خورده‌های اکران هستند. به این فهرست باید مهدی کوشکی را هم اضافه کرد. او امسال با «سیاه‌باز» و «اتومبیل» به سینما آمد که هر دو فیلم هم شکست بدی در گیشه خوردند. دانیال عبادی هم که این روزها «عطر شیرین، عطر تلخ» از او اکران شده، زمانی در دهه 80قرار بود ستاره شود؛ اما همان ایام مشخص شد عیار کارش چقدر است و کم‌کم به حاشیه رفت و همین که بعد مدت‌ها فیلمی از او اکران شده برایش کافی است.

فیلم‌های ته‌باری
اغلب فیلم‌های بی‌مخاطب اکران ـ که ربطی به جامعه کنونی ایران ندارند ـ تولید سال‌های گذشته هستند. فیلم‌هایی که حتی در شرایط عادی هم مخاطب نداشتند و احتمالا اصلا به‌دنبال سود در گیشه نیستند و در مرحله تولید به سودی که مدنظرشان بوده رسیده‌اند. برای سازندگان این تصاویر متحرک، اکران فیلمشان در سینما در حکم خامه روی کیک است. اتفاقی که به ذهنشان هم خطور نمی‌کرده و به هدیه‌ای غافلگیرکننده می‌ماند. دست‌اندرکاران این فیلم‌ها انتظار فروش از فیلمشان ندارند و همین که فیلمشان روی پرده می‌افتد برایشان کفایت می‌کند. اما باید از مسئولان سینما پرسید، در شرایطی که سینمای ایران با کمبود سالن مواجه است و تعداد زیادی فیلم که تولید همین یکی دو سال اخیر هستند پشت خط اکران مانده‌اند، چرا باید اکران فیلم‌های قدیمی در دستور کار قرار بگیرد؟ چرا هر فیلمی باید اکران بگیرد و به شلوغ شدن بیهوده اکران دامن بزند؟ درست است که تعداد سانس‌های این فیلم‌ها زیاد نیست، اما اکران این فیلم‌ها حتی به فروش فیلم‌هایی که شاید فروش متوسطی داشته باشند می‌تواند لطمه بزند. برای مثال، «قصه عشق پدرم» (محمدرضا ورزی، ۱۳۹۱) که در حدود 35میلیون تومان فروخت یا پروژه طول و دراز «لاله» که از سال 1389تولیدش شروع شد و امسال بالاخره به اکران رسید و کمتر از 100میلیون تومان فروش داشت، چرا باید اکران شوند؟ البته همه فیلم‌های نفروش و بی‌مخاطب، مانده و قدیمی نیستند. فیلم‌هایی مثل «گیسوم» (نوید به‌تویی، ۱۳۹۹) با فروشی معادل 72میلیون تومان و «رمانتیسم عماد و طوبا» (کاوه صباغ‌زاده، 1398) با فروشی در حدود 158میلیون تومان قدیمی نبودند و نفروختن‌شان صرفا به تاریخ تولیدشان برنمی‌گردد. سینمایی که برای همه جزئیاتش برنامه می‌ریزند، باید برای اکرانش هم برنامه ریخت و حلقه نمایش را به امان خدا رها نکرد.

بی‌گیشه ولی باکیفیت
هر نفروختنی نشانه بی‌کیفیتی نیست. بعضی از فیلم‌های نفروش آبرو و اعتبار سینما هستند. فیلم‌هایی که در حافظه تاریخی سینمای ایران می‌مانند و سال‌ها بعد به یاد آورده می‌شوند و روزگاری ارج و قرب خود را پیدا می‌کنند. هرچقدر هم بعضی مفسران از این فیلم‌ها بدگویی کنند و ایرادهای بی‌پایه و اساس به آنها بگیرند و بخواهند که این فیلم‌ها را به اندازه سلیقه خودشان کوچک کنند، باز هم این فیلم‌ها در تاریخ سینمای ایران می‌مانند. «تومان» (مرتضی فرشباف)، «جنایت بی‌دقت» (شهرام مکری) و حتی شاید «پوست» (برادران ارک) جزو این فیلم‌ها هستند. این فیلم‌ها نفروخته‌اند اما در امکانات بیانی سینما دست به آزمایشگری زده‌اند. دنبال گیشه نبوده‌اند. در پی چیز دیگری بوده‌اند که حتی اگر شکست خورده باشند، باز در مسیری گام برداشته‌اند که پیش از این کسی در آن مسیر قدم نگذاشته بوده است. حساب اینها را باید از آن فیلم‌هایی که سودای گیشه داشته‌اند اما بلد نبوده‌اند چه کنند و چه نکنند سوا کرد. این فیلم‌ها همچنان باید ساخته و اکران شود تا امکان نوآوری و جسارت در سینما زنده بماند و به رونق گرفتن سینمای آلترناتیوی بینجامد که همیشه پیشنهادهای جذابی برای سینمادوستان واقعی دارد.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید