فتانه احدی - روزنامهنگار
کودکان در دوران کرونا از بستری فاصله گرفتند که در آن فعالیت جمعی و نقشپذیری اجتماعی محقق میشود. قرنطینه و دورشدن از آموزش حضوری، کودک و نوجوان را با نوع دیگری از زندگی آشنا کرد و آنها را بهخود وفق داد اما حال زمان آن فرارسیده که برای مرحلهای دیگر آماده شوند، دورانی را که با آن عجین شده بودند کنار بگذارند و برای زندگیای دیگر خود را آماده کنند. هرچند بهگفته بسیاری از کارشناسان، این دوران کودکان و نوجوانان را دچار خستگی روانی کرده است و حالا خانوادهها باید روندی دیگر پیشگیرند و کودکان خود را برای غلبه بر این وضعیت و بازگشت به زندگی عادی آماده کنند. ساجده ودودی، روانشناس کودک و نوجوان از آمادهسازی کودکان برای زندگی پساکرونا برایمان میگوید که با هم در ادامه میخوانیم.
تجربه کودکان از نوع دیگر زندگی را چگونه میتوانیم توضیح بدهیم؟
با شروع دوران کرونا زندگی برای بچهها تغییر کرده و نوع جدیدی از زندگی را تجربه کردهاند. بعد از گذر از این دوره باید تلاش کنیم آنها را به زندگی عادی برگردانیم. واقعیت این است این تجربه جدید از زندگی کرونایی نهتنها برای کودکان بوده بلکه بزرگترها هم دچارش شدهاند. البته نکته مهمی که باید موردتوجه قرارگیرد این است که اصلا قرار نیست ما به دوران قبلی و به همان مدل گذشته برگردیم. زندگی همه ما دستخوش تغییرات زیادی شده است. بنابراین باید در زندگیهایمان به ترکیبی از زندگی قدیم و جدید برسیم و براساس آن برنامهریزی کنیم. اگر انتظارمان این است که با تمام شدن کرونا، دیگر بچهها به موبایل نیازی ندارند و به روند گذشته برمیگردند، دچار اشتباه شدهایم.
آیا پس از کرونا میتوانیم به دوره قبل از کرونا، به همان سطح و سبک زندگی برگردیم؟
بعد از دوره کرونا بچهها باید به مهدکودک، مدرسه و دبیرستان بروند و بزرگترها سرکارهایشان برمیگردند. در ابتدا برای انجام این رفتارهای پساکرونایی و تغییر عادت نیاز به تلاش مضاعفی است تا بتوان خود را با آن وفق داد. البته اگر فکر کنیم کاملا به دوره قبل برمیگردیم، انتظاری دور از ذهن است. کرونا مدت طولانی با مردم همراه بوده و اینکه فکر کنیم اتفاقی نیفتاده و برمیگردیم سرخانه اول، این اتفاق نمیافتد.
بچههایی که درس خواندن را در زمان کرونا آغاز کردهاند، چگونه میتوانند به روشی دیگر عادت کنند؟
برای بسیاری از کودکانی که زمان مدرسه رفتنشان فرارسیده بود، کرونا راه و رسم تازهای برایشان رقم زد و مجبور شدند در خانه بمانند و با کمک ابزار الکترونیکی درس را آغاز کنند. بنابراین جدایی از خانه و والدین و چالشهای دوستیابی و درس خواندن با معلم در محیط مدرسه را تجربه نکردهاند. اکنون لازم است که به این نکته توجه کنیم؛ اینکه فرزندان ما در چه سنی و چه مقطع تحصیلیای باشند اهمیتی ندارد، این مدت طولانی در خانه ماندن، باعث شده که حس رفتن به کلاس اول و اضطراب روزهای اول مدرسه در کودکان دیده شود. قرار است با دغدغههایی جدید مانند دوست پیدا کردن و با چالشهایی مواجه شوند که بچهها در مدرسه با آن دستوپنجه نرممیکردند. باید ذهنشان را برای همه اینها آماده کنیم. گاهی مادرانی مراجعه میکنند و میگویند: «دوباره بعد از مدتها باید سرکار برگردم و کودکم را به مهدکودک ببرم با اینکه قبلا هم به مهد میرفت اما اکنون واکنش نشان میدهد و دوست ندارد از من جدا شود». انتظار این مادر این است که چون قبلا این مسائل را تجربه کرده اکنون نباید مقاومت کند. لازم است این نکته بیان شود که باید دوران جذب را پشت سر بگذاریم و به نوعی دوباره از اول همهچیز را آغاز کنیم.
دوران جذب چیست؟
دوران جذب یعنی به کودکان این زمان را بدهیم که بتوانند خود را برای شرایط جدید آماده کنند و خود را با آن وفق دهند و در عین حال از حضور بهموقع ما و از در دسترس بودن ما اطمینان پیدا کنند. مانند زمانی که قبلا در مهدکودک و مدرسه مینشستیم، لازم است دوباره این کار را انجام دهیم و در دسترس باشیم. مانند زمانی که خیلی مواقع بین روز تماس میگرفتند که کودکمان بیقراری میکند و باید دنبالش برویم، باید این کارها را دوباره انجام دهیم و باید به این بیقراریها اهمیت بدهیم. البته که خیلی موارد بستگی به خلق و خوی کودک، مدل فرزندپروری والدین، ارتباط و تعاملشان با یکدیگر دارد. باتوجه به این موارد، پروسه بازگشت به زندگی عادی برای بچهها، میتواند بین یک تا 3هفته و گاهی هم تا یکماه طول بکشد. بنابراین لازم است که ما بهعنوان والدین همراهشان باشیم و این اصول مهم را رعایت کنیم. باید با جملاتی مانند «آره میدونم سختته، اون طوری راحتتر بود، میدونم دلت میخواست تو این شرایط نباشی اما فعلا نمیتونیم این کار رو انجام بدیم، دیگه اون دوران تمومشده و ما باید برگردیم به زندگی عادی» برایشان توضیح دهیم که اگر وضعیت تغییر کرده حتما حسنهایی هم خواهد داشت؛ خاطرات خوش مدرسه، خوراکی خریدن، دوستیابی، زنگ تفریح و اردو رفتن و بسیاری از کارهایی که در مدرسه انجام میگرفت و بچهها از آن لذت میبردند.
چگونه میتوانیم کودکان را به زندگی عادی عادت بدهیم؟
میتوانیم با یادآوری خاطرات خوش گذشته آنها را به زندگی عادی برگردانیم و آنها را متقاعد کنیم، شاید دنیای پیشرو راحتی الان را ندارد اما در کنارش تجربههای جدیدی بهدست میآورند و خاطرات خوشی خواهند ساخت که با خانهماندن هیچیک از اینها بهدست نخواهد آمد. البته این بیشتر تصور والدین و آدمبزرگهاست که فکر میکنند، آنها از دنیایشان جدا شدهاند اما ماهیت بچهها و نوجوانان در ارتباط با همسالان شکل میگیرد. در این ارتباطداشتن است که آنها میتوانند رشد کنند و بزرگ شوند. قطعا هیچ بچهای از این ناراحت نیست که به محیط برگردد و همسالانش را در کنار خود داشته باشد و تجارب جدید کسب کند.
گاهی اوقات از موضوعی میترسیم و آنقدر در ذهن خود بزرگش میکنیم که ترسناکتر میشود و مواجهه با آن نیز ترسناکتر است. باید اجازه داد تا این شرایط پیشآید و ما هم بتوانیم در این شرایط قرار بگیریم. دوباره صبح زود بیدار شدن، ناهار و خوراکی آماده کردن و هر روز یک برنامه مشخص و روتین داشتن، برای خیلیها قاعدتا میتواند سخت و چالشبرانگیز باشد.
آیا میتوان به راحتی شرایط جدید را پذیرفت؟
به هر ترتیب با موقعیت جدیدی روبهرو هستیم و بهتر است به آن فکر کنیم که چه تجربه جدیدی را میتوانیم در اختیار خود و خانواده قرار دهیم و به زندگی عادی بازگردیم؛ همانطور که در مواجهه با کرونا برایمان بسیاری از کارها سخت بود. ماسک زدن، قرنطینه شدن، فاصله گرفتن از عزیزان، شستوشو و ضدعفونی مدام و استفاده بیش از گذشته از فضای مجازی چالشهای جدیدی بود که هر کسی به نوعی با آن کنار آمد و بعد از مدتی به آن عادت کردیم. این خاصیت انسان است که میتواند به شرایط عادت کند. حتی میتواند ثبات و امید به تغییر را در خود ایجاد کند و ما باز هم میتوانیم از پس آن برآییم، همانطور که بارها توانستیم انجام دهیم.
بچهها را یاد خاطرات خوش گذشته بیندازید
مصاحبه با ساجده ودودی، روانشناس درباره آمادهسازی کودکان برای دوران بعد از کرونا
در همینه زمینه :