برای دوره میانسالی چه فیلمها و کتابهایی پیشنهاد میشود؟
کلوب میانسالان
اگر بیآنکه بخواهید در دوره میانسالی قرار گرفتهاید، در گام نخست به فکر بحران نباشید. شاید بهسراغ شما نیامد. به جای بحرانها پیشنهاد ما تماشا و خواندن درباره قهرمانهایی است که در این مرحله از زندگی قرار دارند و تصمیمهای عجیبی گرفتهاند.
چند کتاب در قفسه میانسالان
«مرگ و بحران میانسالی» الیوت ژاک، مقالهای از روانشناسی بود که برای نخستینبار از «بحران میانسالی» نام برد و از سراسر جهان برای چاپ مجدد این مقاله برایش درخواست فرستاده میشد. اگرچه این مقاله ژاک غوغایی به راه انداخت اما خود بهکار دیگری مشغول شد تا کارش را در حوزه دیگری ادامه دهد. با این حال کتابی که او در جوانی نوشت، گرچه کار دوران اولیه کاری او بود اما سرآغازی برای توجه به این بحران در جهان شده است. از این دست کتابها پس از آن بسیار منتشر شد. کتابهایی با عنوان «راهنمای فلسفی مواجهه با میانسالی» نوشته کیرن ستیا که بر پرسشهای هستیگرایانه میانسالی تمرکز دارد تا عناوینی چون«زندگی در چهلسالگی آغاز میشود» والتر پیتکین که از پرفروشترین کتابهای غیرداستانی آمریکا در ۱۹۳۳ بود یا «مقابله با بحران میانسالی» درک میلن و «زن در گذر میانسالی» اثر برناردای اسکین. اما در اینباره آثار متفاوتتری نیز منتشر شده است. مثل کتاب «عشق در میانسالی» آندرا کان یا «وانهاده» سیمون دوبووار که تکگوییهای زنی چهلواندیساله است که بحرانی بزرگ را از سر میگذراند. مونیک درست در لحظهای که احساس میکند از مسئولیتهایش در قبال خانواده تا اندازهای فارغ شده -دو دخترش بزرگ شدهاند و دیگر با آنها زندگی نمیکنند- و میتواند آزاد و رها ساعتهایش را هرطور دوست دارد بگذراند، با بحران تنهایی روبهرو میشود. او بعد از سالها زندگی در خدمت دیگران، با دشواری لذتبردن از این آزادی مواجه است. آنچه رنج مونیک را چندبرابر میکند این است که میفهمد زن دیگری در زندگی همسرش، موریس، وارد شده و حالا باید جنگ دیگری را آغاز کند. ما داستان را از زبان خود مونیک میخوانیم که در قالب یادداشتهایی برای خودش نوشته است. سیمون دوبووار با انتخاب این فرم برای روایت، ما را بیواسطه در جریان احوالات، آرزوها و سرگشتگیهای مونیک قرار میدهد. شخصیتهای اصلی و حاشیهای، در یادداشتهای شخصی مونیک معرفی میشوند. «مردی به نام اُوه» فردریک بکمن نیز داستان مرد میانسال سوئدی است که پس از بازنشستگی با مشکلات و چالشهایی مواجه میشود. این مشکلات او را درمعرض بحران قرار میدهد. در این بین با خانم مهاجر ایرانی مقیم سوئد آشنا میشود و... . این رمان، با بنمایههای روانشناسی و جامعهشناسی، در عین طنز راوی زندگی مرد میانسالی است که در 59سالگی بهصورت اجباری بازنشسته شده و احساس پوچی میکند و تا مرز خودکشی پیش میرود اما با حضور شخصیت زن داستان زندگیاش معنا پیدا میکند. این شرایط و احساس تنهایی در سنین میانسالی، مختص جامعه اروپا یا سوئد نیست و دغدغه و معضل مشترک انسانها در دنیای معاصر است.
روی دور فیلم
«آخرین وگاس» یک کمدی آمریکایی، محصول ۲۰۱۳ به کارگردانی جان ترتلتاب است. بازیگران آن مایکل داگلاس، رابرت دنیرو، مورگان فریمن و کوین کلاین، چهار دوستاند که همگی بالای ۶۰ سال سن دارند و تصمیم میگیرند برای آخرین بار، مجردی برای تفریح به لاس وگاس بروند؛ از آن دست تجربهها که در میانسالی به سر آدم میزند. البته در این فهرست فیلم، نمونههای فراوانی وجود دارد چون کارگردانانی که پا به میانسالی گذاشتهاند، علاقهمند بودند آن بحران را تصویر کنند. مثلا فیلم «هشتونیم» فلینی که نمونهای از این دست آثار است؛ داستان کارگردانی موفق که با فرایند پیرشدن سر و کله میزند. وحشت از پیرشدن بدون خلق اثری مهم، در بخش اعظم فیلم حضور دارد. «یک دور دیگر یا مَستی» نیز محصول ۲۰۲۰ به کارگردانی توماس وینتربرگ است. داستان مارتین، مرد میانسالی که در مدرسهای در کپنهاگ به تدریس تاریخ مشغول است و احساس میکند زندگیاش یکنواخت و خستهکننده شده، دانشآموزانش به کلاس او اهمیتی نمیدهند و روابط زناشویی او نیز ضعیف و سرد شده. پس عجیب نیست که از او در ادامه داستان فیلم رفتارهای عجیب و غریبی ببینیم. مثل شخصیت اصلی فیلم «کار ناتمام» کن اسکات که داستان آن درباره یک مالک سختکوش کسبوکاری کوچک است که با رؤیای دستزدن به کاری بزرگ در میانسالی به همراه دو تن از همکارانش راهی اروپا میشود تا بزرگترین معامله زندگی خود را انجام دهد اما او نیز مثل شرلی نمیداند که درگیر بحران میانسالی است. «شرلی ولنتاین»، به کارگردانی لوئیس گیلبرت است. شرلی زن خانهدار میانسالی است که خانوادهاش توجه کافی به او ندارند. او با دیوارهای آشپزخانهاش حرف میزند و وقتی دوستش برنده سفری دونفره به یونان میشود، شرلی، بیتفاوت به شخصیتش، بهسرعت پیشنهاد همراهیکردنِ دوستش را قبول میکند.
اما بُعد دیگری از بحران میانسالی را شاید بتوان در فیلمهایی چون «زیبایی آمریکایی» ردیابی کرد؛ درامی از سام مندز درباره مرد میانسالی که کوین اسپیسی نقش آن را ایفا میکند. او که روابطش مدتهاست رو به سردی رفته با دوست دخترش، جینی، آشنا و عاشق او میشود. این تغییر و درپی هیجان بودن را میتوان در فیلم «راههای فرعی» هم دنبال کرد. این فیلم به کارگردانی الکساندر پین است که موفق شد در ۵رشته کاندیدای جایزه اسکار شود و از آن میان جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی را از آنِ خود کند. راههای فرعی، ماجرای دو مرد میانسال (با بازی پل جاماتی و توماس هادن چرچ) است که برای آزمونی به یک سفرِ جادهای یکهفتهای به شهرستان سانتا باربارا، کالیفرنیا میروند. «گمشده در ترجمه» نیز با کارگردانی سوفیا کوپولا درباره باب (با بازی بیل ماری) و شارلوت (با بازی اسکارلت جوهانسون) است. دو شخصیت که در وضعیت بحران وجودی قرار گرفتهاند. شارلوت خودش را در رابطهای بدون عشق و علاقه در شهری بیگانه و ناآشنا پیدا میکند که کاری ندارد آنجا انجام دهد و باب بازیگر مسنی است که در میانه بحران میانسالی است که وحشتی از پیرشدن دارد. «کشتیگیر» دارن آرونوفسکی، «من به پایاندادن به اوضاع فکر میکنم» چارلی کافمن و «باشگاه کتاب»، «این است ۴۰»، «امید میروید» از این دست فیلمها به شمار میروند.