
فرهنگ و زندگی/ داستان یک مهمانی

حمیدرضا محمدی
فروردین ١٣٢١، خیل عظیمی از آوارگان جنگزده لهستانی به ایران گسیل و در شهرهای انزلی، کرج، اراک، اصفهان، مشهد، قزوین، همدان، اهواز و خرمشهر پراکنده شدند. در تهران هم در یوسفآباد و دوشانتپه، در اردوگاههایی اسکان یافتند.
این در شرایطی بود که مردم ایران هم شرایط نامطلوبی را تجربه میکردند. قحطی و بیماری ناشی از جنگ دمار از روزگارشان درآورده بود و در چنین ایامی بود که مهاجران لهستانی به ایران آمدند. اما عجب آنکه ایرانیان با روییگشاده و آغوشی گرم آنان را پذیرفتند. این رفتار باعث حس همدلی میان ایرانیها و لهستانیها شد.
ایرانیها که همیشه مهماننوازیشان زبانزد بوده - و هست - حدود یکصدهزار مهمان را پذیرفتند و حتی برخی از زنانشان، با مردان ایرانی، پیوند زناشویی بستند. افزون بر این، آنان مجله منتشر کردند، در رادیو ساعتی به پخش برنامههایشان اختصاص یافت، اجازه یافتند نمایش و کنسرت موسیقی برگزار کنند و حتی کافه پولونیا را در خیابان لالهزار راه انداختند.
3سال بعد، خیلیهایشان رفتند اما آنهایی که ماندند، در فرهنگ ایران جاری شدند. از میان آنها هم، بعضیهایشان حتی با ایرانیها ازدواج کردند و صاحب فرزند شدند. یکی از آنها «ماریا بایدان» (Marysia Bajdan) بود که وقتی به ایران آمد 15سال داشت و تا پایان عمر در وطن دوم خود زیست. او تاریخ گویای این مهاجرت بود و مثل همه آن لهستانیها مردم ایران را دوست داشت و با وجود حفظ ملیت خود، با مردم ایران عجین شده بود. ماریا یکی از آخرین مهمانان ناخوانده بود که 3هزار کیلومتر دورتر از وطن مادری، در وطن دوم، در 94سالگی درگذشت و هفته گذشته، در آرامستان دولاب تهران به خاک سپرده شد؛ جایی که حالا مدفن همین لهستانیهاست.
اینهمه یعنی فرهنگ ایرانی، فرهنگ تساهل و تسامح است و مردم ایران، اهل رواداری، حتی با خارجیها، آن هم در دشوارترین برههها. زیست مسالمتآمیز اساس فرهنگ مردم این سرزمین است.