معرفی پرفروشترین آثار ادبیات ایران در سال 99
کتابهای محبوب
باور کردنش ساده نیست اما هیچ مکانیسم منظمی برای اعلام فهرست پرفروشترین آثار ادبی در طول یک سال در کشور وجود ندارد! این موضوعی است که معمولا منتقدان هم نسبت به آن اعتراض دارند. فهرستهای منتشرشده از پرفروشهای سالی که گذشت هم بیشتر بر مبنای اطلاعاتی است که ناشران بزرگ ثبت کردهاند. این فهرست هم براساس اعلام آثار پرفروش بعضی ناشران و نمایشگاههای مطرح سال 99جمعآوری شده است.
چشم سگ
عالیه عطایی
«مهاجرت همانند خوردن یک قهوه تلخ است؛ یعنی در عین تلخی، آرامبخش نیز هست چرا که مهاجر برای مهاجرتش دلیل داشته است. شخص مهاجر اما میتواند شکری باشد که در قهوه حل میشود و از تلخی قهوه کم میکند.» عالیه عطایی، نویسنده فارسی زبان اهل افغانستان بهگفته خودش تمام تلاش خود را کرده است تا با وجود تمام تعصبی که به فرهنگ اجدادش دارد، بهعنوان یک مهاجر حل شود. او در کتاب چشم سگ، حضور افغانها در ایران را بهعنوان یک تجربه دوگانه، تعلق به دو خاک روایت میکند.
نیم دانگ پیونگیانگ
رضا امیرخانی
این اثر حاصل 2سفر رضا امیرخانی به کشور کرهشمالی در سال1397 است. او در خردادماه 1397 و در پوشش مستندنویس با همراهی جمعی از اعضای حزب موتلفه اسلامی راهی پیونگ یانگ میشود تا توصیفی خواندنی و دقیق از فضای جامعه و قوانین جاری در این کشور را با زبانی ساده و تأثیرگذار بهدست دهد.
پدر، عشق و پسر
سیدمهدی شجاعی
کتاب پدر، عشق و پسر یکی از آثار سیدمهدی شجاعی است که «انتشارات کتاب نیستان» منتشر کرده است. این کتاب زندگی حضرت علیاکبر(ع) را روایت میکند. 10فصل که با نام «مجلس» در کتاب آورده شده زندگی حضرت علیاکبر(ع) را از زبان عقاب، اسب ایشان بازگو میکند. مخاطب راوی در داستان، لیلی بنت ابی مرّه مادر گرامی حضرت علی اکبر(ع) است و کتاب در 87صفحه نوشته شده است.
از چیزی نمیترسیدم
زندگینامه خودنوشت سردار سلیمانی
دست نوشتههای شخصی شهید سلیمانی از دوران کودکی و زندگی در روستای قنات ملک کرمان تا میانه مبارزات انقلابی در سال ۵۷، در قالب کتابی با نام «از هیچچیزی نمیترسیدم» منتشر شده است. نخستین نسخه این کتاب، ۲۶ آذرماه ۱۳۹۹، در پایان دیدار خانواده شهید سلیمانی با رهبر معظّم انقلاب اسلامی اهدا شده است. این داستان شکلگیری مردی است که از چوپانی به جایگاهی رسید به بلندای آسمانها.
تکههایی از یک کل منسجم
پونه مقیمی
این کتاب مختص افرادی نوشته شده که میخواهند به دنیای درونی خود نزدیک شوند و با تعمق بیشتری با دنیای ناشناخته روانشان ارتباط برقرار کنند. مولف، این کتاب را تکههایی از یک کل منسجم میداند؛ کلی که هنوز تکمیل نشده اما در مسیر پیداشدن و بیرون آمدن از ابهام است. این کتاب حاصل یادداشتهای پونه مقیمی در صفحه مجازی وی در اینستاگرام است.
یادت باشد...
روایت همسر شهید
کتاب «یادت باشد...» ماجرای زندگی و خاطرت شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر شهید است. این کتاب دارای 10فصل است که هر کدام از آنها مقطعی از زندگی شهید سیاهکالی مرادی را پوشش میدهد. محل شهادت شهید همچنان نامشخص است اما همچنان که در کتاب ذکر شده همسر شهید فقط نامی از آن گودال میداند و اینکه در حلب سوریه واقع شده است.
پریکشی
علیرضا حسنزاده
رمان «پریکشی» تاریخ عشق به روایت پریان شمال است و خواننده را در برابر داستانهایی از سرزمینهای پریان شمال قرار میدهد. در این دوره طولانی از تاریخ، عشق حلقه و پل اتصال آدمیان و پریان است و افسانههای عشق، حکایت دلدادگی آدمی به پری و پری به آدمی است. در این رمان برای نخستین بار با پریان دریا، مرداب، جنگل و کوه و سرزمینهای آنان در شمال ایران آشنا میشویم.
راهنمای مردن با گیاهان دارویی
عطیه عطارزاده
مادر و دختری در خانه حیاطدار بزرگی در تهران مشغول تهیه داروهای گیاهیاند و از فروش آنها روزگار میگذرانند. حادثهای در کودکی دخترک نحوه زندگی او را تغییر داده است. او که با مادرش به تنهایی زندگی میکند به کتابها علاقهمند است. دختر در نقش راوی، گذران زندگی خویش را شرح میدهد تا وقوع اتفاقی پای دختر را به دنیایی باز میکند که تاکنون نمیشناخته است.
زخم بوتیمار
ناصر قلمکاری
«زخم بوتیمار» دومین رمان از سهگانهای است که ناصر قلمکاری با مضمون گمگشتگی نوشته است. کتاب قبلی او، دیدار در کوالالامپور، نخستین رمان از این سهگانه، با نگاه به مهاجران غیرقانونی مقدمهای بود برای پرداختن به انسان گمشده ایرانی در مرزهای جهان و زخم بوتیمار همین انسان گمشده را در جغرافیایی بسیار محدودتر و ذهنی دنبال میکند. داستان نویس در این رمان که فضایی کابوسگونه و کاملا متفاوت با کار قبلیاش دارد، باز موفق میشود گمشده را پیدا کند و او را به ما بشناساند. این کشف هویت شاید مهمترین دستاورد نویسنده طی جستوجویش باشد.
آخرین رؤیای فروغ
سیامک گلشیری
داستان درباره زن میانسالی به نام فروغ است که حال جسمانی نامساعدی دارد و دچار فراموشی شده است. دختران فروغ به همراه همسرانشان در ویلایی در شمال دور فروغ جمع شدهاند و پسرش بیژن هم قرار است به آنها ملحق شوند تا ببینند چرا حال مادر وخیم شده است؛ اما طی داستان آنها متوجه رازی درباره مادر میشوند و از طرفی مادر فراموشی گرفته و فرزندانش را به یاد نمیآورد.