
زندگی معطوف به مرگ مأمور 007
چرا جیمز باند به خطر کردن خو کرده است؟

محمدناصر احدی ـ روزنامهنگار
همانقدر که جیمز باند را بهعنوان ماموری با جواز کشتن میشناسیم که همیشه با مرگ سروکار دارد، اما همانقدر هم او را مردی خوشگذران میدانیم که در ماموریتهای خطیرش فرصت هیچ لذتی را از دست نمیدهد. سفر به زیباترین نقاط جهان، همجواری با خوبرویان، نوشخوارگی فراوان و امتیازات دیگری که باعث میشود مردان زیادی در سرتاسر جهان بخواهند جای جیمز باند باشند، آیا بخشی از ضروریات حرفه مأمور 007 است یا تنها راه زنده ماندن در دنیایی که مرگ در هر گوشهاش کمین کرده است؟ باند که مدام در جدال با خطرناکترین و سنگدلترین جنایتکاران است، با چه مُسکنی میتواند زخمها و دردها و اضطراب ناشی از زندگی در چنین دنیایی را آرام کند و هر بار با قدرتی مضاعف به جنگ دشمنانش برود؟ در دنیای لیبرالی که باند در آن زندگی میکند، او این آزادی را داشته برای کاهش ترس و لرز ناشی از زندگی معطوف به مرگ، خود را در کاری که دوست دارد غرق کند و باند برای فرار از اضطراب انسانی مرگ ترجیح داده همیشه بیخ گوش مرگ زندگی کند، آنهم با بهرهمندی از انواع لذتها. فرق باند با دشمنانش در این است که او مرگ را ـ که از آن گریزی نیست ـ برای خودش انتخاب کرده، اما دشمنانش اضطراب وجودیشان از مرگ را با کشتن مردم سرکوب میکنند. به همین دلیل است که باند قهرمان است و آنها شریر و خبیث. هیجان، زن، اشربه و چشماندازهای اگزوتیک همگی برای باند ابزاری هستند بهمنظور فرار از اضطرابهایی که مدام زندگی محتوم به مرگش را به او یادآوری میکنند. باند قهرمان دنیای مدرن است و در دنیای مدرن، اضطراب مرگ یکی از بنیادیترین مسائل انسان است. پس، عجیب نیست که او برای فرار از واقعیتهای دردناک دنیای مدرن پذیرفته نقش مردی را ایفا کند که علاوه بر کشتن در اغواگری و لذتجویی هم تبحر دارد. در واقع کشتن و اغواگری برای جیمزباند به یک اندازه مهم هستند.
اگر باند برای مقابله با دشمنانش به ابزارآلات پیشرفتهای که «کیو» اختراع میکند نیاز دارد، برای روبهرو شدن با زنان و دلربایی از آنها بهطور ذاتی تواناست. مخالفت برخی منتقدان با تصویری که از زنان در فیلمهای باند ارائه میشود از همین ناشی میشود که زنان برای باند چیزی جز وسیله نیستند؛ وسیلهای برای فرار از اضطراب. باند آنقدری که برای درمان ترس و لرز وجودیاش به مؤانست با زنان زیبا نیازمند است، برای دست یافتن به اطلاعات و نفوذ به شبکه دشمنانش به آنها نیاز ندارد. اما گویا همین شیوه هم دیگر برای باند چندان جوابگو نیست. در جیمز باندهای دنیل کریگ که سعی شده از برخی کلیشههای جیمز باندی آشناییزدایی شود و باند رابطهای برابرتر با زنان داشته باشد، باند از همیشه آسیبپذیرتر و مضطربتر بهنظر میرسد. باند دنیل کریگ، برخلاف همتایانش، با زنان زیادی رابطه ندارد و بیشتر از آنچه از او توقع میرود به زنانی که دوست دارد اهمیت میدهد. به همین دلیل باند کریگ چهرهای انسانیتر دارد و زمینیتر است. اما این ویژگی به قیمت از دست رفتن اطمینان و آرامشی بهدست آمده که ویژگی شخصیت باند است. گویا جهان چنان شوم و ترسناک شده و شریرانش چنان رذل و پلیدند که حتی باند هم، برخلاف اسلافش، کمتر از لذاتی که نهاد ناآرام او را آرام میکردند لذت میبرد.