محمد صیاد؛ عکاس پیشکسوت، از ثبت خاطرات ماندگار انقلاب اسلامی میگوید
دوربین عکاس انقلاب در پناه مردم بود
نیلوفر ذوالفقاری
روزهای پرالتهاب یکی از مهمترین انقلابهای تاریخ، یعنی انقلاب اسلامی ایران، چه برای آنها که آن روزها را به چشم دیدهاند و چه برای جوانانی که سالها بعد از آن به دنیا آمدهاند، در قاب عکسهای عکاسان پیشکسوت ماندگار شده است. محمد صیاد، راوی بسیاری از مهمترین وقایع تاریخی دهههای اخیر، از جمله اتفاقات منجر به پیروزی انقلاب اسلامی است. عکسهایی که او از زاویه نگاه روایتگر خود با دوربینش ثبت کرده، از مهمترین اسناد مستندنگاری انقلاب اسلامی محسوب میشود. محمد صیاد که نامش بهعنوان پیشکسوت عکاسی خبری شناختهشده است، هنوز دوربین را زمین نگذاشته و میگوید اگر بار دیگر به دنیا بیاید، باز هم عکاسی را انتخاب میکند. گفتوگوی ما را با این هنرمند درباره عکاسی و ثبت وقایع پیروزی انقلاب اسلامی بخوانید.
بهنظر شما عکسهای باقیمانده از اتفاقات انقلاب اسلامی، چقدر راوی واقعیت این واقعه هستند؟
این عکسها راوی صد درصد انقلاب هستند، چرا که غیر از آنها چیزی موجود نیست. فیلمهایی در تلویزیون هست اما همه به آنها دسترسی ندارند.عکس زنده است و جوانی که به آن نگاه میکند، میتواند بارها آن را مرور کند و به اتفاقات آن فکر کند.
چرا عکسهای پرتعداد شما از انقلاب اسلامی، تا به حال به شکل یک مجموعه کامل منتشر نشده است؟
قرار است در آینده نزدیک این اتفاق بیفتد. هرچند من فکر میکنم زود است که عکسها منتشر شود اما به اصرار دوستان این کار را انجام دادهام.
بهنظرتان چه زمانی برای انتشار عکسهای یک واقعه تاریخی مناسب است؟
من فکر میکنم باید زمان زیادی، مثلا 70سال از اتفاقی مانند انقلاب بگذرد تا عکسهای آن منتشر شود. کودکان نسل بعدی میتوانند با دیدن این عکسها، واقعیت آن روزها را درک کنند و آن موقع عکسها باارزشتر است.
تصویری هست که در ذهنتان مانده اما به هر دلیلی موفق نشده باشید از آن عکس بگیرید؟
این اتفاق برای من نیفتاده، هر جا که حضور داشتهام عکاسی کردهام. در روزهای انقلاب، حقوق چندانی نداشتم اما از مغازهای که قبلا در آن شاگرد عکاس بودم، فیلم دوربین میگرفتم، بنابراین پیش نیامد که حین عکاسی فیلم تمام کنم. اگر از در بیرونم میکردند، از پنجره تو میرفتم تا عکاسی کنم! اگر ثبت عکسی را از دست میدادم، عصبی و ناراحت میشدم اما سعی میکردم هرطور شده آن عکس را تکرار کنم. مردم هر روز در خیابان بودند، درگیری و آتشسوزی هر روز اتفاق میافتاد و فرصت عکاسی داشتم. تنها موقعیتهایی که از دست دادم، عکاسی از مدرسه علوی و دیدار همافران با امام خمینی(ره) بود. اما در این سالها اتفاقاتی هم افتاده که من از آنها عکاسی نکردهام و از این موضوع ناراحتم؛ یکی حادثه سیل تجریش است و دیگری سقوط هواپیمای مسافربری.
عکاسی در شرایط روزهای انقلاب، چه حال و هوایی داشت؟
آن روزها تعداد عکاسان، انگشتشمار بود. مردم خیلی به عکاسها کمک میکردند، اگر ماموری عکاس را میگرفت، مردم نجاتش میدادند. رفتاری که متأسفانه دیگر شاهد آن نیستیم. آن زمان مردم به دوربین اعتماد داشتند، وقتی روز بعد عکسهای خود را در مطبوعات میدیدند، استقبال میکردند. ترسی از عکاسی یا برخورد ساواک نداشتم. من عکاس مطبوعات بودم و کار خلافی نمیکردم، اتفاقی تاریخی در حال افتادن بود و من باید آن را ثبت میکردم تا برای نسلهای آینده باقی بماند. در روزهای انقلاب، 66روز مطبوعات تعطیل شد و خبری از حقوق نبود، با این حال هنوز همپای مردم در خیابانها مانده بودم و عکاسی میکردم تا حافظه تصویری آن روزها باشم. خودم را مسئول میدانستم که واقعیت آن روزها را برای نسلهای آینده ثبت کنم. اگر باخبر میشدم که در نقطه دیگری از شهر اتفاقی افتاد، با موتور گازی خودم را به صحنه میرساندم و عکاسی میکردم.
چه ویژگی از روزهای منتهی به پیروزی انقلاب، شما را بیشتر تحتتأثیر قرار داد؟
همراهی مردم با عکاسان واقعا قابل توجه بود، انگار که دوربین عکاس، در پناه مردم بود. به همین دلیل ترسی احساس نمیکردم.در یکی از درگیریهای زمان انقلاب، ساواک من و کاوه گلستان را بالاتر از پمپبنزین میدان فردوسی گرفته بود. مردم یک ماشین پلیس را برگردانده بودند و ما در حال عکاسی از این صحنه بودیم. وقتی ساواک ما را سوار ماشین کرد تا به ساختمان خودشان ببرد، من فریاد زدم و مردم برای نجات ما آمدند. همان هفتههای اول شروع فعالیتهای انقلابی در خیابانها، مردم به حضور عکاسان در کنار خود عادت کردند.
هیچوقت برای عکاسی با واکنشهای نامناسب دیگران مواجه شده بودید؟
هرگز کسی با من بدرفتاری نکرد، چرا که من کارم را درست انجام میدادم. اگر برای عکاسی از شخصیتی مثل رئیسجمهور میرفتم، خودم حواسم بودم که لباسش مرتب و صاف باشد و تصویر نامناسبی از او ثبت نشود. معتقد بودم اگر قرار است عکسی از یکی از شخصیتهای کشور منتشر شود، باید به او وجهه دهد نه آنکه تصویرش را خراب کند. اهل کار سفارشی هم نبودم. وقتی از من خواستند در دوران جنگ تحمیلی، از صفهای مردم برای خرید شیر و تخممرغ عکاسی کنم، از این کار خودداری کردم چون بهنظرم این وضعیت در شرایط جنگی طبیعی بود و دلیلی نداشت به شکل منفی نمایش داده شود. همانطور که در انگلیس، مردم برای یکپنی سیگار ارزان، صف میایستادند اما کسی از آنها عکاسی نکرد.
انتشار عکسهای وقایعی مانند انقلاب و جنگ، چه ملاحظاتی دارد؟
ابتدا باید ببینیم چهکسی پشت دوربین است؟ به نگاه عکاس توجه کنیم و ببینیم آیا با غریزه شخصی با اتفاق مواجه میشود یا فقط بهعنوان یک عکاس راهی صحنه شده است؟ عکاس باید بیطرف باشد و آنچه در کادر میبیند را ثبت و ارسال کند، نباید چیزی به این قاب اضافه کند.این کار شدنی است. یادمان باشد که عکاس خبری، عکاس هنری نیست. عکس خبری را نمیتوان و نباید دستکاری کرد. نمایش صحنههای خشن و درگیریها هم قواعد خاص خود را دارد که رسانهها باید به آنها توجه کنند.
عکاسی خبری ایران را در مقایسه با عکاسی خبر دنیا چطور ارزیابی میکنید؟
عکاسی خبری ایران، چیزی از عکاسی خبری دنیا کم ندارد. بهنظر من عکاسان ما مهارت عکاسی خبری را به خوبی یاد گرفتهاند. آنها میدانند که اگر عکسی که مربوط به یک خبر است، دستکاری شده و ساختگی باشد، مردم متوجه آن میشوند. مردم درباره عکس و عکاسی، هوشیارند و اطلاعات دارند، مخصوصا که حالا دیگر همه خودشان با گوشیهای هوشمند عکاسی میکنند. به همین دلیل هم عکاس خبری باید به واقعیت وفادار باشد.
عکاسی بهنظر شما شبیه چه کاری است؟
عکاسی یک هنر است. هنر هم یکی و یگانه است. عکاسان باید قدر این هنر را بدانند و سعی کنند قبل از هر چیز، عکسی که میگیرند برای خودشان مهم باشد. عکاسی من در دوران انقلاب، برای خودم حرف اول را میزد. به همین دلیل هم محمد صیاد اگر دوباره متولد شود، باز هم سراغ عکاسی و کار مطبوعاتی میرود. من شاگرد عکاس بودم که وارد مطبوعات شدم و به کانون خبرنگاران رفتم، چون این هنر را دوست داشتم. همیشه هم خودم را شاگرد عکاسان پیشکسوت دانستم و سعی کردم از آنها یاد بگیرم. کنار دست آنها مینشستم و به زاویه لنز آنها نگاه میکردم، حرکاتشان را زیرنظر میگرفتم و درباره مهارتهای عکاسی از آنها میپرسیدم.
نظرتان درباره استفاده رسانهها از عکسهایی که شهروندان از وقایع مختلف گرفتهاند، چیست؟
گاهی میبینیم که ساعتی بعد از یک اتفاق، عکسی که یک شهروند از آن اتفاق گرفته در رسانهها منتشر میشود. بهنظر من این کار غلط است، چون آن فرد مطبوعاتی نیست. رسانهها باید متکی به عکاسان حرفهای خود باشند. در گذشته هر روزنامه فقط از عکسهای عکاسان خود استفاده میکرد، به همین دلیل عکاسان جایگاه خاص خود را داشتند و کسی به آنها بیاحترامی نمیکرد. البته که ثبت اتفاقات توسط مردم باارزش است اما روزنامهها و رسانهها نباید از چنین عکسهایی استفاده کنند.
هنوز هم عکاسی میکنید؟
من هنوز هم عکس میگیرم و عکسها را برای خودم نگهمیدارم. بعضی روزها به خیابان میروم و عکسهایی میگیرم که آنها را آرشیو کنم. خیلی دوستان بارها با شوخی گفتهاند که بس است دیگر، تا کی میخواهی عکس بگیری؟ اما من عکاسی را هرگز کنار نگذاشتهام.
تا به حال برای تحسین شدن و جایزه گرفتن عکاسی کردهاید؟
من هیچوقت منتظر این نبودم که جایزه بگیرم. من برای جایزه کار نمیکنم، برای عکاسی کار میکنم. پول چیز خوبی است اما همهچیز نیست.
اولین دوربینی که خریدید را به یاد دارید؟
اولین دوربینم، یک دوربین 6در 6بود که قسطی خریدم و هنوز هم آن را دارم. آن زمان روزنامه دوربین نداشت که به عکاسان بدهد.
شورش، عکسهای صیاد و گلستان از انقلاب
با وجود اینکه محمد صیاد آرشیو کاملی از رویدادهای تاریخی مثل پیروزی انقلاب اسلامی، سالهای دفاعمقدس، واقعه طبس، کوچ کردهای عراق و اتفاقات مهم دیگر دارد اما این عکسها تنها در کتابهای پراکندهای منتشر شده و به شکل یک مجموعه کامل به چاپ نرسیده است. هرچند صیاد در گفتوگوها به آماده شدن مجموعهای مستقل از عکسهایش برای انتشار اشاره کرده است. کتاب شورش، مجموعهای ارزشمند از عکسهای محمد صیاد و کاوه گلستان از وقایعی است که پیش از انقلاب اسلامی در کشور جریان پیدا کرد و به پیروزی آن منجر شد. تاریخ ثبت عکسها از سال 1356تا 1358است و در زمستان سال 58منتشر شده است. همه عکسهایی که در این کتاب جمعآوری شدهاند، سیاه و سفید هستند. کتاب در این سالها تجدید چاپ نشده است. صیاد معتقد است عکسهای او از رویدادهای تاریخی باید در زمانی مناسب، سالها بعد از وقوع آن رویدادها منتشر شوند تا برای نسلهای آینده جذابیت داشته باشند.
در همینه زمینه :