اندر احوالات مدارس کرونایی
کتاب باز
سیدسروش طباطباییپور:
کرونای ریزهمیزه در این روزها، بینی مبارک انسان پرمدعای قرن 21 را حسابی به خاک مالیده! زندگیاش را توی همزن برقی ریخته و دکمهی روشن را فشار داده و قار قار قار! و حالا زندگی در حوزهی خوردن، خوابیدن، دیدهبوسی، سفر، تحصیل و حتی نفسکشیدن به سه بخش پیشاکرونا، همزن برقی وپساکرونا بدل شده.
البته که همچنان مزهی دورهی پیشاکرونا، زیر زبان ماست، اما حالا و در این شماره میخواهیم دورهی اکنون یعنی همان دورهی همزن برقی را با هم مرور کنیم؛ آن هم درحوزهی تحصیل علم و دانش!
قبل از هر چیز باید بگویم درسخواندن در گذشتههای دور، تنها به دو بخش درسخواندن و نخواندن تبدیل میشد و خلاص! کمی که جلوتر آمدیم و به عصر خودمان که رسیدیم، کار کمی پیچیدهتر شد: مدرسهی دولتی شُل، عسلی، سفت، نمونه، تیزهوشان و غیرانتفاعی تلخ، ملس، شیرین و ...!
اما حالا و در این روزهای اکنون، تحصیل به یک کلاف سر در گم تبدیل شده؛ کلافی که بهخاطر تبعیض آموزشی، یک سر آن در آسمان است و سر دیگرش در زمین که نه؛ توی زیرزمین: مدرسهی شاد، غمگین، ادوبیکانکت، اسکای،حضوری، نیمهحضوری، ویس یکطرفه، دوطرفه و حتی سهطرفه، چتِ باز، چتِ بسته، تکلیف قطرهای، شیر آبی، فلکهای وحتی رودخانهای؛ اینترنت تاخت، با مانع، یورتمه، لنگان! و در نهایت مدرسه با آزمونهایی اُپن بوک، اُپن تبلت، اُپن بامادر، اُپن با معلم خصوصی، اُپن دور، اُپن ویندوز و...!
در اینجا و در این شماره، مینشینیم پای صحبتهای گروهی نوجوان و معلم حیران! و بدون قضاوت، کمی فکر میکنیم به روحیهی معلمها و نوجوانان سرزمینمان!
فاطیما کورکی،15ساله از سیرجان
سؤالهای بیجواب!
کلاسهای آنلاین ما طبق روال مدارس در دوران حضوری برگزار میشود؛ صبح ها تا ظهر فرصت نفسکشیدن برایمان باقی نمانده. عده ای از معلم ها از پخش زندهی شاد استفاده میکنند که خودش ماجرایی است. در طول پخش زنده، اینترنت زیاد قطع میشود. بعضی دبیرهایمان هم فقط به فرستادن فایل صوتی اکتفا میکنند. برای پرسش هم هر کدام از معلمها روش خودشان را دارند. مثلاً معلم تاریخمان بهجز تماس تصویری، روش دیگری را تأیید نمیکند. حتی بعضی معلم ها تماس اینترنتی میگیرند و از ما میپرسند و نمره میدهند. اما مشکل اینجاست که عده ای از بچههای شهرستان ما در روستا زندگی میکنند و اینترنتی چندان قوی ندارند. حتی ما هم که در محلههایی دورتر از مرکز شهر کوچکمان زندگی میکنیم، سرعت اینترنت ضعیفی داریم و زمانی که معلم زنگ میزند اگر جواب ندهیم، فکر میکند درس برایمان مهم نیست و از عمد پاسخ نمیدهیم. بعضی مدرسههای شهرما که غیردولتی هستند از «اسکایروم» یا «ادوبی کانکت» برای برگزاری کلاس هایشان استفاده میکنند.
مدرسهی من دولتی است و ما از مدیرمان خواستیم تا امکانات برگزاری کلاس آنلاین را برایمان فراهم کند. او گفت هزینه اش زیاد است و باید خودتان به عهده بگیرید که پرداخت آن برای خانوادهی خیلی از بچهها زیاد است.
بعضی از همکلاسیهای من گوشی هوشمند ندارند. حتی برخی از اهالی روستاهای اطرافمان، تلویزیون هم ندارند تا بتوانند شبکهی آموزش را دنبال کنند و یا در روستایشان، آنتن نمیدهد.
مشکلی دیگری هم من و خواهرم را اذیت میکند؛ اینکه ما هر دو فقط یک گوشی هوشمند داریم. ما هر دو صبح ها کلاس داریم و اگر خواهرم با گوشی هوشمند سر کلاس حاضر شود، من از کلاس جا میمانم و غیبت میخوردم.
اما انگارچاره ای نیست و این روزها میگذرد. به امید روزی که همهی بچهها مثل هم و در شرایط یکسان درس بخوانند.
نیلوفر بوربور، 17ساله از پاکدشت
جورابی زیر درخت آلبالو!
من از برنامهی شادآنقدر شادم که برنامهی شاد از شادی من هنگ میکند. مدرسهی مجازی هم خیلی باحال است؛ چون وسط درس یکهویی گوشی آنتن نمیدهد و حال معلمت گرفته میشود.
ما که توی روستا زندگی میکنیم، نه سینما داریم، نه پارک و نه چیزی دیگری برای خندیدن! دستشان درد نکند با این مدرسهی مجازی که به راه انداختند؛ چون این مدرسه از هزار تا فیلم کمدی بیشتر شادمان میکند و می خندیم.
مثلاً یک وقتهایی حوالی ساعت تشکیل کلاس، خانم معلم با همسرشان دعوایش میشود و دیر سر کلاس میرسد. یک زمانهایی هم که با معلم تماس تصویری داریم؛ وسط سؤال و جواب، فرزند عزیزخانم معلم از همهجا بیخبر، یکهو وارد صحنه میشود و ابراز گرسنگی و تشنگی میکند. حتی یکبار یکی از اعضای خانوادهی خانم معلم ، وسط کلاس مجازی داد کشید و گفت: «آتیش بگیره این مدرسهی مجازیتون! این قرمهسبزی که نمک نداره...». یک دفعهی دیگر یکی داد کشید که : «توی این مدرسه کسی میدونه جوراب من کجاست؟»
خلاصه لورل و هاردی هم اگر بودند نمی توانستند چنین فیلمهای طنزی بسازند؛ دست مدرسهی مجازی درد نکند که خیلی باحال است.
نگار مطیع، 17ساله از اهواز
فیلمهای تلمبارشده!
فکر میکنم مجازیشدن مدارس، بیش از هرچیز، تفاوت نسلهای ما و معلمانمان را به رخ می کشد. اگر از قطعی اینترنت، سرعت پایین و دردسرهای همیشگی درسخواندن غیرحضوری بگذریم، میرسیم به برخی دبیرهایی که تازه مجبور شدند روشهای استفاده از تلفنهای هوشمند را یاد بگیرند؛ کاری که ما نوجوانها در آن مهارت داریم. تازه، برخی دیگر هم چند هفتهای طول کشید تا فیلمگرفتن از صفحهی مانیتور و ضبط و تهیهی فیلمهای آموزشی بیکیفیت را یاد گرفتند و حالا به رسم تدریس در کلاسهای حضوری، برای هرجلسه، یک ساعت فیلم خستهکنندهی درسی در اختیارمان میگذارند.
ما در مدرسه روزی سه، چهار ساعت دربست، زل میزنیم به مانیتور یا گوشی، غافل از چشمان خسته و خونگرفته و سردردهای گاه و بیگاه.
مدیری هم که از شدت پرکاری از آن طرف بام افتاده و نتیجهاش، تنها فایلهای تلنبار شده و فیلم های ندیده و بچههایی است که خسته میشوند و کلاً قید شرکت در کلاسهای مدرسه را میزنند...
نمیدانم مدرسهی بقیهی نوجوانها، چه وضعیتی دارد، ولی مدرسهی من، گرفتار مشکل تولید محتوا بدون توجه به دگرگونیهای آموزشی است، چیزی که باعث میشود بچهها به آموزشهای رسمی بیتوجه شوند.
مهسا کرمانشاهی، 16ساله از اهواز
شاد تکهتکه!
در شهر اهواز هر مدرسه، شیوهی تدریس متفاوتی را در پیش گرفته. معمولاً مدارس نمونه دولتی و تیز هوشان، از نرمافزار «اسکای روم» استفاده میکنند،نرمافزاری که برای برگزاری کلاسهای آنلاین و دو طرفه طراحی شده و آموزش در این بستر، شرایط بهتری را نسبت به مدارس دولتی ایجاد میکند.
اما بچههای مدارس دولتی مجبورند از طریق برنامهی شاد درس بخوانند که بیشتر اوقات قطع میشود. تدریس در برنامهی شاد هم به این صورت است که معلم صدا و عکسهای مربوط به هر درس را در گروه مشخصی میفرستد و بچهها باید آن را یاد بگیرند. پرسش و امتحان هم در مدرسهی ما بهصورت صدای ضبطشده یا فرستادن عکس از برگهی امتحانی است.
در این روش برگزاری آزمون، بیشتر دانشآموزان درس نمیخوانند و جوابها را با تقلب کردن از روی کتاب و دفتر برای معلم میفرستند!
بهارسادات طباطبایی، 13ساله از تهران
آزمونهای آنلاین بیرحم
معلمهای مدرسهی ما انگار نمیخواهند در خانه بیکار بمانیم؛ به همین دلیل و بدون توجه به حجم تکالیف معلمهای دیگر، کلی تکلیف به ما میدهند. از برگههای تمرین چاپی هم که خبری نیست؛ ما مجبوریم صورت سؤال و جواب را در برگههایی بنویسیم و تصویرش را برای معلم بفرستیم. خیلی شبها تا 11 و 12 شب مشغول نوشتن و فرستادن هستم و این در حالیاست که سالهای گذشته، من ساعت 10 شب، خواب بودم.
مشکل دیگر، برگزاری آزمونهای آنلاین و ارسال آن در زمانی محدود است. اما بدتر از آن نکتهای است که اخیراً کشف کردم: خیلی از معلمهای مدرسهی ما چون نگران تقلب در زمان آزمون هستند، زمان آزمون را کمتر از حد استاندارد میدهند، و سؤالها راهم چنان سخت و پیچیده طراحی میکنند تا اگر پدرمان هم در کنارمان بود، نتواند کمکمان کند. من که امسال خیلی خسته شدهام؛ خسته...!
اسدی، مادر یکی از نوجوانها
خداحافظ هنر!
فرزند من در مدرسهای غیرانتفاعی در منطقهی یک تهران تحصیل میکند. اوضاعش در سالهای گذشته خوب بود. چون مدرسهی پسرم به کلاسهای مهارتی و فوقبرنامه هم توجه میکرد و همهی تمرکزش بر روی درسهایی مثل ریاضی، علوم و فارسی نبود. تازه؛ کلی برنامه و مسابقه و جشن فرهنگی هم داشتند که بچهها با استعدادهای متفاوت را جذب خودش میکرد و روحیه میگرفتند.
اما امسال بعد از آغاز سال تحصیلی و برگزاری کلاس های آنلاین مدرسه، فهمیدیم که همهی کلاسهای فوقبرنامه و مهارتی، تعطیل شده. حتی یک روز به عشق دیدن معلم ورزش و هنر سال گذشته و البته دیدن بعضی از دوستانش، به او اجازه دادم در کلاسهای نیمهحضوری مدرسه شرکت کند، اما وقتی به خانه برگشت حسابی پکر شده بود. میگفت مدرسه بهخاطر نبودن بچهها عذر این معلمها را خواسته است. حتی میگفت یکی دو تا از خدمهی مدرسه هم بیکار شده بودند. خلاصه پسرم از صبح اول وقت، پشت سر هم، ریاضی و علوم و فارسی میخواند و چپ و راست امتحان میدهد و با اضطراب، تکلیفش را برای معلمها ارسال میکند تا شاید باسواد شود!
فیضیاقدم، دبیر هنر مدرسهی شاهد در شهرستان بهارستان
بازدید تکالیف!
در مدارس دولتی، معمولاً کلاسها طبق ساعت تدریس هر درس در دورهِ تشکیل کلاسهای حضوری و از طریق برنامهی شاد امکانپذیر است. یعنی من سر ساعت برنامهی درسی گروه کلاس را باز میکنم و بچه ها هم میتوانند وارد کلاس شوند. بیش تر همکاران، تدریس را از طریق ارسال صدا انجام میدهند. اخیراً برنامهی شاد بستر تدریس آنلاین را هم فراهم کرده. من بارها و بارها بهخاطر اینکه بچهها در زمان تدریس درس هنر، باید شیوهی قلمگذاری، یا روشهای طراحی را ببینند، قصد استفاده از این امکان را داشتم؛ اما بهخاطر ترافیک زیاد در ساعتهای میانی روز و یا سرعت پایین اینترنت مدرسه یا منطقه، و یا کیفیت پایین دوربین مدرسه، کلاس آنلاین آنقدر قطع میشد و تصویر بیکیفیت بود که این ارتباط را غیرممکن کرد.
موضوع دیگر، ماجرای بازدید تکالیف در مدارس دولتی است. من امسال حدود 300 دانشآموز دارم و برای آموزش بهتر، هر هفته باید تکالیف مشخصی را برای بچهها در نظر بگیرم. تصور کنید که هر هفته، همهی بچهها هم فایل تصاویر تکالیف انجام شده را برای من بفرستند و زمان دانلود و بازدید فایل هر دانشآموز، هم حدود دو دقیقه باشد. با این حساب من باید بیش از 10 ساعت در هفته برای بازدید تکالیف بچهها خارج از ساعت کلاس درسی زمان بگذارم؛ و این در صورتی است که کلی زمان هم خارج از کلاس لازم دارم تا برای بچهها محتوای الکترونیکی تولید کنم و این ماجرا عملاًغیرممکن است.
جهانی، دبیر ادبیات دورهی دوم متوسطه در مدارس غیرانتفاعی شهر تهران
تبعیض آموزشی!
امروز در مدرسهای غیرانتفاعی که مشغول تدریس هستم، درس ششم کتاب ادبیات را برای بچههای کلاس یازدهم به پایان رساندم؛ و این درحالیاست که بچههای مدرسهای دولتی در همین منطقه، تازه درس سوم کتاب را آغاز کردهاند. دلیلش هم روشن است؛ وزارت آموزش و پرورش، مدارس دولتی را موظف کرده که حتی در دورهی دبیرستان متوسطهی دوم هم، یک زنگ کلاس مجازی را در 35 دقیقه برگزار کنند و با این حساب بچهها حدود ساعت 11، تعطیل میشوند. اما کلاسهای من در مدرسهی غیرانتفاعی، حدود 60 دقیقه است و تا ساعت سه بعدازظهر، کلاسها برقرار. همین موضوع باعث میشود بچهها در مدارس دولتی از بودجهبندی عقب بیفتند.
شکاف دیگر بین مدارس غیرانتفاعی و دولتی، اختلاف فاحش میان کیفیت فیلمهای آموزشی تولیدشده توسط معلم است. در مدارس غیرانتفاعی، معمولاً همکارانی که در حوزهی ساخت فیلمهای آموزشی مهارت دارند، به معلمها در تولید محتوای الکترونیکی کمک میکنند، حتی برخی از مدارس اتاق ضبط فیلم، دست و پا کردهاند و فیلمهای آموزشی را با کیفیتی مناسب بهدست بچهها میرسانند؛ اما در مدارس دولتی، معلمها در این زمینه که حوزهای کاملاً تخصصی است، هیچ کمکی ندارند و معمولاً اگر دلسوز باشند، فیلمهای آموزشی موجود در سایتهای معتبر و گاهی هم نامعتبر آموزشی را در اختیار بچهها قرار میدهند...
بنیطبا، معاون پرورشی یکی از مجتمعهای آموزشی
بیمهری به پرورش!
البته که همیشه کارهای پرورشی با بیمهری همراه بوده، اما من کرونا را فرصت میبینم. مثلاً در سالهای اخیر، منابع کشور محدودتر شده و هزینههای چاپ کاغذ، بنرهای مناسبتی و... بسیار بالا رفته. ما در گذشته برای برگزاری یک مسابقهی کتاب، مجبور بودیم کلی هزینه کنیم، اما حالا و در همین روزها، بهمناسبت هفتهی کتابخوانی، با هماهنگی چند ناشر و قراردادن نسخهی پیدیاف چند کتاب در فضای مجازی، مسابقهی کتابخوانی با شکوهی برگزار کردیم. بهخصوص که همکاران پرورشی من چون تواناییهای هنری بالایی دارند، میتوانند محصولات پرورشی با کیفیت تولید کنند و در اختیار بچهها قرار دهند.
اما من بسیاری از مدارس دولتی و غیرانتفاعی را سراغ دارم که بهدلیل عدم حضور بچهها، هیچ قدمی در زمینهی کارهای پرورشی انجام نمیدهند. حتی برخی را مدارس غیرانتفاعی در این روزهای کروناخیز، عذر همکاران پرورشی را خواستهاند و...
فرزان، مدیر سابق یکی از مدارس ایران در شهر لندن
اولویتهای روحی!
در شهر لندن و برخی ایالتهای کانادا که این روزها، آمار مبتلایان به کرونا همچنان بالا است، قوانین بسیار سختگیرانهای برای رعایت پروتکلهای بهداشتی در نظر گرفتهاند؛ مثلاً اگر مسافری وارد این کشور شود، خودش و تمام اعضای خانوادهاش تا دو هفته قرنطینه هستند و حق خارجشدن از خانه حتی به بهانهی خریدهای ضروری را هم ندارند.
اما به دستور بوریس جانسون، نخستوزیر، همهی مدارس این کشور، باید بهشکل حضوری پذیرای دانشآموزان باشند و فقط دانشآموزانی که مشکوک به بیماری کرونا هستند، میتوانند از امکانات کلاسهای مجازی استفاده کنند. اصلاً انگار قوانین بهداشتی را چنان رعایت میکنند تا بچههایشان بتوانند سر کلاس حاضر شوند. این قانون، هم در مدارس دولتی و هم مدارس خصوصی اجرا میشود و پلیس کشور، با خانوادههای متخلف، برخورد قانونی خواهد کرد.
البته دلیل محکمی هم برای گرفتن این تصمیم دارند؛ اینکه معتقدند خسارت روحیای که دانشآموزانشان بهخاطر حضورنداشتن در فضای پرورشی و آموزشی مدرسه باید تحمل کنند، جبرانناپذیرتر از خسارت جسمیای است که بهخاطر تهدید بیماری کووید 19 به آنها وارد میشود. به همین دلیل بیشتر بچهها در کشورهایی مثل کانادا، انگلستان و برخی دیگر از کشورهای اروپایی، با رعایت دستورالعملهای سخت بهداشتی، بهشکل حضوری در کلاس درس شرکت میکنند.