رئیسالوزرا: سردار سپه
نخستوزیری سردار سپه در اوج شورشهای داخلی آغاز شد
از صبح روز سوم اسفند 1299تا 4آبان 1302، رضاخان میرپنج که فرماندهی دیویزیون قزاق را به عهده گرفت و فرمانده کل قوا شد، نشان داد که تنها وزارت جنگ را نمیخواهد و گامهای بلندتری را در سپهر سیاست ایران برخواهد داشت. رضاخان که به سردار سپه ملقب شده بود در صحنه بازی سیاست در تهران برای خود حامیانی دست و پا کرد که از میان رجال جوان و سودای پیشرفت و روشنفکران سرخورده از رجال قدیمی و شازدههای قجری، بودند. افرادی مثل تقیزاده، فروغی، داور، حکمت و... رضاخان را در سودایش همراهی میکردند. او در کابینههای متعدد بعد از سیدضیاء طباطبایی که کم هم نبودند و عمدتا دولت مستعجل بودند سمت خود را حفظ کرد. گویی رضاخان میماند و رئیسالوزراها میروند. احمدشاه جوان اما در رؤیای فرنگ، تهران را برای خود کوچک میدید و به رسم پدربزرگش رخت ایرانی از تن برکند و کلاه سیلندر و عصا بهدست گرفت و راهی پاریس شد.
رضاخان میرپنج در چنین شرایطی که مملکت شاه نداشت حکم رئیسالوزرایی گرفت.
دوران نخستوزیری سردارسپه، دورهای بود که شورشها و خوانین محلی بهشدت سرکوب شدند؛ دوستمحمدخان بلوچ و پدرش بهرام خان بعد از 25سال حکومت در بلوچستان توسط قوای حکومتی از بین رفتند، شیخ خزعل در جنوب ایران تسلیم شد و به تهران آمد.در همین دوران بود که اتفاق مهمی رخ داد که بعدها مقدمهای برای انقراض سلطنت قاجار و پادشاهی پهلوی شد. بعد از اقدامات تند و سرکوبگرایانه سردارسپه از آذربایجان تا جنوب شرقی و از سرخس و سرحد شمالی تا خوزستان در ۲۵ بهمنماه ۱۳۰۳ مجلس شورای ملی در ماده واحدهای تصویب کرد که در آن «ریاست عالیه کل قوای دفاعیه و تأمینیه (امنیه) مملکتی را مخصوص آقای رضاخان سردار سپه دانسته که با اختیارات تامه در حدود قانون اساسی و قوانین مملکتی انجام وظیفه نمایند و سمت مزبور بدون تصویب مجلس شورای ملی از ایشان سلب نتواند شد». این قانون به این معنی بود که عملا در کنار دولت، ارتش نیز در اختیار سردار سپه قرار گرفت و او دیگر در فرماندهی قوای مسلح نیازی به فرمان شاه نداشت.
رضاخان سردار سپه در سالهای نخستوزیری، در کنار اختیارات فوقالعادهای که داشت دست به یک رشته اصلاحات عمومی ازجمله اصلاح قانون مدنی، اصلاح تقویم و... زد. در روزگاری که ایران در عسرت به سر میبرد، این اقدامات باعث برخی نظرهای مساعد به او شد تا جایی که رضاخان نیز هنوز از نظر مذهبی خود را مدافع مذهب رسمی کشور میدانست و حتی بعد از خلع ید شیخ خزعل در خوزستان به عتبات عالیات برای زیارت رفت و در دوران وزارت جنگ و نخستوزیری همواره در تظاهرات مذهبی مثل برگزاری مراسم تعزیه عاشورا اقدام میکرد. رضاخان پیش از ماده واحده اختیارات البته مراعات رجال قدیمی را نیز میکرد و از وجود شاهزادگان قاجاری پرنفوذ همچون نصرتالدوله و صارمالدوله در دولت استفاده میکرد تا حدودی موازنه قدرت را برقرار کند. در کنار آن گروه حامیانش از روزنامهچیها و سخنرانهای کلوبهای سیاسی در تهران وی را ناجی پس از دوران فلاکت بار دهه پایانی قرن گذشته میپنداشتند. افرادی که البته بعدها پس از اینکه رضاخان، رضاشاه شد رفتهرفته یا در زندان کشته شدند و یا به تبعید رفتند.