• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
دو شنبه 13 آبان 1398
کد مطلب : 86930
+
-

بررسی علت‌های شکست کسب‌وکارهای نوپا در گفت‌وگو با نایب‌رئیس اول اتاق اصناف ایران

شکست‌نخوردن درکار صنفی سخت شده است

سرمایه در گردشی که توسط افراد جامعه بین اصناف می‌چرخد، روزبه‌روز کمتر می‌شود

شکست‌نخوردن درکار صنفی سخت شده است

   مائده امینی_روزنامه نگار

  دست بالای دست بسیار است. دست بالای دست آنقدر بسیار است که دیگر دستی به دست‌های دیگر نمی‌رسد. این را جلال الدین محمد شکریه- نایب‌رئیس اول اتاق اصناف ایران- مهم‌ترین علت شکست کسب و کارهای نوپا می‌داند. امروز، کم نیستند جوانانی که با هزار انگیزه، همه سرمایه اولیه‌شان را به بازار اصناف می‌آورند و تلاش می‌کنند با راه‌اندازی کسب و کاری شخصی‌، کیفیت زندگی و سطح درآمد خود را بالا ببرند اما شرایط ناپایدار و غیرقابل اتکای اقتصادی، نداشتن تحقیقات لازم، موانع موجود در محیط کسب و کار ایران و هزار و یک اما و اگر دیگر، کار دست‌شان داده و آنها را زمینگیر می‌کند. پای صحبت هر کدام از اتحادیه‌ها که بنشینی، آمار و ارقام تکان‌دهنده‌ای از تعطیلی واحدهای زیرنظر خود در سال گذشته دارند که عموما علت آن را در دو چیز می‌بینند؛ وضعیت اقتصادی کشور، کثرت واحدهای مشابه. در چنین بستری چطور می‌توان صاحب کسب و کاری شد که در یک‌ماه اول روی شکست و تعطیلی به‌خود نبیند؟ محمد شکریه، ریشه دغدغه‌های امروز را در سازوکار غلط موجود می‌داند و آن را به چالش می‌کشد.

چرا راه‌اندازی یک کسب و کار تازه در ایران تا این اندازه پرخطر است؟ 
کثرت واحدهای صنفی در کشور ما، تناسبی با جمعیت موجود ندارد. در کشورهای توسعه یافته اروپایی حتی در کشورهای آسیایی که در همسایگی‌ ما قرار دارند، بین واحدهای صنفی موجود و جمعیت تناسبی به این شکل وجود دارد که به ازای هر 1500تا 2000نفر یک واحد صنفی وجود دارد. این شاخصی است که علم اقتصاد هم آن را تأیید کرده و به نوعی استاندارد این حوزه می‌داند.

در ایران اما شما اگر پای از خانه بیرون بگذاری، تا چشمت کار می‌کند مغازه می‌بینی، تمام شهر پر از واحد صنفی است. حدود 3میلیون و 200هزار واحد صنفی در کشور ما وجود دارد که تناسبی با جمعیت موجود و نیاز این جمعیت براساس استانداردها ندارد. به ازای هر 25نفر یک واحد صنفی تاسیس شده است. این آمار را مقایسه کنید با استانداردهای کشورهای توسعه یافته! چه می‌شود؟ 
تراکم‌فروشی‌ها، فروش آسمان، اصرار به ساخت و ساز، صدور آسان پروانه کسب، گسترش قارچ‌گونه پاساژها و مال‌ها، اینها همه و همه عواملی هستند که باعث شده محیط کسب و کار ایران اشباع شود.

و این تکثر واحدهای صنفی چگونه آسیب خود را به محیط کسب و کار می‌زند؟ 
به سادگی. ببینید! تقسیم ثروت در جامعه ما به درستی انجام نمی‌شود و همین باعث می‌شود سرمایه در گردشی که توسط افراد جامعه بین اصناف می‌چرخد، روزبه‌روز کمتر شود و همخوانی درآمد و هزینه را به حداقل برساند. بنگاه اقتصادی نوپا یا کسب و کار نوین چطور می‌تواند سری در بین این‌همه سر دربیاورد؟ 

این وسط کدام نهاد یا سازمان کم کاری می‌کند؟ 
مجوز دادن در ایران سازوکار درستی ندارد و چارچوب مناسبی برای آن در نظر گرفته نشده است. شورای‌عالی شهرسازی باید مثل یک نهاد ناظر با اقدامات کارشناسی شده جلوی تکثر بیهوده را بگیرد.

یعنی صرفا تعداد بالای واحدهای صنفی، موجب تعطیلی مازاد آنها می‌شود؟ 
نه. قطعا علت‌های دیگری هم مثل شرایط اقتصادی نابسامان مؤثر است اما موضوع تکثر، ‌موضوع ساده‌ای نیست. در کنار مازاد واحدهای صنفی، ما دستفروش‌ها را هم داریم که روزبه‌روز بر تعدادشان افزوده می‌شود. از سوی دیگر فروشگاه‌های زنجیره‌ای هر روز شعبه تازه‌ای به شعب خود اضافه می‌کنند که هر واحد این فروشگاه‌ها به اندازه 200واحد صنفی، ارزش دارند.
در کنار همه اینها کسب و کارهای مجازی و اصناف اینستاگرامی و تلگرامی و... را هم باید قرار دهیم. تصور کنید همان ابتدایی که فراخوان ثبت‌نام این کسب و کارها آمد، 18هزار نفر برای دریافت مجوز اقدام کرده بودند. باور کنید که در چنین محیطی، راه‌اندازی کسب و کار تازه و شکست نخوردن و ادامه دادن بسیار سخت است.

یعنی شما تلویحا از مردم می‌خواهید که دنبال راه‌اندازی کسب و کار جدید در حوزه اصناف نروند؟ 
من سازوکار غلط را مورد نقد قرار می‌دهم. ما که نمی‌توانیم مردم را مقصر کنیم. دانشجویی که با هزار زحمت و هزینه درس خوانده، دانشگاه رفته اما به‌خاطر سیستم غلط ناهماهنگی خروجی دانشجو با نیاز بازار کار مربوط به رشته‌اش، کار پیدا نمی‌کند، ناخودآگاه وارد اصناف می‌شود. از سوی دیگر کارگر ساده‌ای که درآمدش کفاف زندگی‌‌اش را نمی‌دهد، کارمندی که حقوق بخور و  نمیر دارد، بازنشسته‌ای که حقوق بازنشستگی‌اش در کف است، همه و همه می‌خواهند کسب و کار خودشان را راه‌ بیندازند و خب خیلی از اینها هم به‌خاطر همین نابسامانی‌ها شکست می‌خورند.

آقای شکریه! سالانه به‌طور میانگین چه تعداد پروانه کسب صادر می‌شود؟ از آن سو چند واحد صنفی در مقابل، ریزش کرده و تعطیل شده‌اند؟ 
مدت‌هاست که تعداد واحدهای صنفی ما همین حول و حوش 3 میلیون تا 3میلیون و200هزار واحد نوسان می‌کند و این یعنی ما تقریبا به همان اندازه که پروانه کسب صادر می‌کنیم، جواز کسب باطل می‌کنیم. همه ساله همان تعداد کسب و کار تازه‌ای که وارد چرخه می‌شوند از چرخه اصناف خارج می‌شوند و این ورود و خروج برابر نشان می‌دهد که محیط کسب و کار ما، محیط سالمی نیست که اگر بود براساس فرمول‌های علم اقتصاد ما باید 500هزار واحد صنفی برای این جمعیت می‌داشتیم نه 3میلیون و 200هزارواحد.

و این رویکرد در‌آینده نزدیک چه می‌شود؟
واحدهای تازه تاسیس ماندگار نیستند. درآمدزایی بالا ندارند و اشتغال مولد به واسطه حضور آنها در کشور شکل نمی‌گیرد.

اتاق اصناف هم بالاخره یک سوی این ماجراست و نمی‌تواند خود را کنار بکشد. در اتاق چه اقداماتی برای حل مشکلاتی که از آن حرف می‌زنید شده است؟ 
اتاق اصناف راهکارهای خود را در برنامه ششم توسعه ارائه داده بود اما واقعیت این است که ما هم باید به سمت و سویی حرکت کنیم که با دولت برای برنامه هفتم توسعه به اجماع برسیم اگر نه هر سازو کاری که تدوین شود، مثمر ثمر نخواهد بود. تمام تلاش اتاق این است که برای ارائه راهکارهای مدون در برنامه هفتم توسعه دست پر و با برنامه به گفت‌وگو با دولت بنشیند.

مشخصا به یکی از این اقدامات اشاره کنید. شاید بهتر باشد...
قانون و شیوه‌ای برای حمایت از کسب و کارهای نوین وجود ندارد. همه‌‌چیز بر دوش خود فرد و به نوعی بخش خصوصی است. برندسازی و حمایت از تولید ملی است که می‌تواند کسب و کارهای نوین را از ورشکستگی و تعطیلی نجات دهد. امروز ما به‌دنبال برندسازی هستیم.

چه مشاغلی در محیط کسب و کار کنونی ما پایدارترند و بیشتر به ادامه حیات آنها می‌توان امید بست؟
در محیط کسب و کار امروز، آنهایی پایدارترند که بخشی از فعالیت خود را به شبکه‌های اجتماعی منتقل کرده باشند. البته پا گرفتن در مشاغل توزیعی و خدماتی سخت‌تر از تولیدی است. اصناف توزیعی و خدماتی بیشتر در معرض تعطیلی قرار می‌گیرند.

 شما سال‌هاست که در حوزه اصناف به‌کار مشغولید. چه توصیه‌ای برای آنهایی دارید که با وجود همه این‌ حرف‌ها دنبال راه‌اندازی کسب و کار خود هستند؟ چه کار کنند که تعطیل یا ورشکسته نشوند؟ 
جوان‌های عزیزی که می‌خواهند واحد صنفی خود را تاسیس کنند یا صاحب کسب و کار جدیدی شوند نباید فراموش کنند که پیش از شروع باید تحقیقات لازم را انجام دهند، سرمایه خود را درست برآورد کنند نه کمتر و نه زیادتر و با یک آمایش درست به دل ماجرا بروند. جامعه هدف‌شان را بشناسند و بررسی کنند و برای کسب و کاری که می‌خواهند راه بیندازند، ‌نیازسنجی‌های لازم را انجام دهند؟ آیا نیاز کافی در این حوزه بین مردم احساس می‌شود؟ 
نکته دیگر این است که حتما تکثر رسته شغلی خود را درنظر بگیرند و آمار جمعیت محله، شهر یا نقطه مکانی مورد نظر خود را داشته باشند. فراموش نکنند که امروز به جایی رسیده‌ایم که دست بالای دست آنقدر زیاد است که به راحتی می‌توان تنها چند‌ماه بعد از راه‌اندازی یک کسب و کار، شکست را تجربه کرد.
ظاهربینی، ‌بلندپروازی یا ترس بیش از اندازه، گرانفروشی برای جبران ضررو جانمایی غلط(بدون مشورت با اتاق اصناف و اتحادیه‌های مربوطه) می‌تواند از عوامل مهم شکست یک کسب و کار تازه باشد.

جویندگان کار
کارگر ساده‌ای که درآمدش کفاف زندگی‌‌اش را نمی‌دهد، کارمندی که حقوق بخور و  نمیر دارد، بازنشسته‌ای که حقوق بازنشستگی‌اش در کف است، همه و همه می‌خواهند کسب و کار خودشان را راه‌ بیندازند و خب خیلی از اینها هم به‌خاطر همین نابسامانی‌ها شکست می‌خورند
 

این خبر را به اشتراک بگذارید