نام گروه ما «مافیا» است که از حرفهای اول اسمهایمان متینروپایی، احمدپسته، فرزادکرگدن، یاورنردبون و اردلانخان، یعنی خودم ساخته شده است. این یادداشتها، روزنگاریهای من است از ماجراهای من و گروه مافیا که در روزهای قرنطینه در دفتر خاطراتم مینویسم؛ باشد که بماند به یادگار برای آیندگان!
در این روزها خبر پرکشیدن آدمها را بیشتر از قبل میشنویم و رفتنشان ما را غمگین میکند، اما شاید، خبر رفتن بعضیها بیشتر قلبمان را بهدرد میآورد. بعضیها که برایمان آشناترند و با آنها سر کلاس درس، خاطرهای داریم یا مثلاً اسمشان را روی جلد کتابهایمان دیدهایم.
آقای نقاش میخواسته نمایی را از بندر و ماهیفروشهایش بهتصویر بکشد. ظاهراً هم موفق شده، اما اگر کمی دقت کنید، متوجه میشوید که او اطلاعات دقیق و درستی از بندرگاه نداشته است. بههمین دلیل در نقاشیاش مرتکب 14 اشتباه عجیب و حتی باورنکردنی شده است!
شخصیتهای اصلی و صحنههای مهم افسانهها در کنار هم و دورتادور فضای نمایشگاه به یک ضیافت سیاهوسفید دعوت شدهاند. انسانها، حیوانات، دیوها و ابزاری مثل تمبک و قوری و سماور، اجزای افسانهها را تشکیل میدهند.
با فاطمه به ویترین کتابفروشی بزرگی نگاه کردیم که تازه افتتاح شده بود. گفتم: «بهنظر لاکچری میآد! یه رمان جدید اومده، میخوام بخرم. بیا بریم ببینیم داره یا نه.»
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .