مجتهدی که ناصرالدینشاه از او میهراسید
هیچکس فکرش را نمیکرد پسر جوانی که برای فروش میوه و ترهبار روستا راهی شهر میشد و وقت اذان آستین بالا میزد و با آب حوض وسط مدرسه مروی وضو میگرفت روزی بشود رئیس مدرسه مشهور مروی و آن قدر در بین مردم و افراد سیاسی نفوذ پیدا کند که ناصرالدینشاه هم از او حساب ببرد.