فوتبال ندیدهها؛ بیاعتماد به نفسها؛ نیمی از تیمهای جام جهانی تا الان مثل ما بازی کردهاند. به روش ما؟ نه ما؛ به روش عالیجناب کیروش.حالا هی مزه بریزید که گل بهخودی بود؛ هی هوار بزنید که نود دقیقه دفاع کردیم.
ورق بزنید باحوصله، با شوق و به دورتر از اکنون بروید و به نزدیک اکنون برسید. آن دور، آن عکس، شمایید بله! شمایید خانم سیب که در نوجوانی نشستهاید روی پهنه سنگی در دشت آفتابگردان جاده خلخال- اردبیل. آن دور دور شمایید آقای سیب به وقت جوانی پا در رکاب دوچرخه هرکولس با یک جعبه شیرینی که روی دسته فرمان نشسته است.
در چندسالگیزبان فارسی را یاد گرفتهام؟ تا چند وقت پیش زیاد به این موضوع فکر نکرده بودم. حالا کمی به نظرم غریب میرسد که احتمالاً تا هفتهشت سالگی زبان ارمنی تنها زبانی بوده که به وسیله آن با دیگران مراوده داشتهام. مسلماً از سن بسیار پایین در معرض زبان فارسیای که از رادیو پخش میشده بودهام.
خرداد ماه سالجاری مصادف است با یکصد و دومین سالگرد تشکیل کمیته مجازات. این کمیته، یک سازمان مخفی تروریستی بود که توسط گروهی از مجاهدان مشروطیت در تاریخ 10 شهریور 1295 تاسیس شد و هدف از آن مجازات و ترور حمایت کنندگان و هواداران سیاست انگلستان و به طور کلی کسانی بود که متهم به خیانت به ایران بودند .
همه ما از شهری که در آن به دنیا آمدهایم خاطرات تلخ و شیرین زیادی داریم. شهر در خاطرات ما مانند عضوی از خانواده، به غریبهای آشنا میماند. با کوچه پسکوچههایش بزرگ شدهایم، خیابانهایش را میشناسیم و با بازارها و میدانها و آدمهایش خاطره بازیها کردهایم.
چهرهاش آنقدر خندان، سرحال و با هیجان است که وقتی درباره غذاهای مختلف و علاقهاش به آشپزی حرف میزند، بیشتر از آنکه گرسنه شوید، هوس میکنید در نخستین فرصت وارد آشپزخانه شوید و همه اطرافیان را مهمان دستپختتان کنید.
بالاخره عصر روز عید فطر و زمان نخستین بازی تیم ملی فوتبال کشورمان در رقابتهای جامجهانی از راه رسید. روزی که میلیونها چشم منتظر به صفحه تلویزیون خیره شدند تا تماشاگر بازی ایران-مراکش باشند.
تا به حال وقتی برای خرید به بازار تهران رفتهاید و از جلوی مسجدامام یا همان مسجدشاه گذشتهاید، چندبار داخلش رفتهاید و در حیاط بزرگش چرخی زدهاید و خیره شدهاید به حوضی که در میان مسجد است؟
آن روزها خبری از مبلهای لاکچری و چیدمان مدرن خانههای امروزی نبود. وارد هر خانهای که میشدی، فرش دستبافی را میدیدی که گلهای رنگارنگ و زمینه لاکی آن دلات را شاد میکرد و لبخندی از سر رضایت انرژی مثبتی که در خانه جاری بود، بر لب مینشاند.
امروز میخواهیم به جزیرهای سرسبز و زیبا در جنوب آسیا برویم که در گذشته نه چندان دور به آن سیلان میگفتند و حالا سریلانکا نام دارد. اینجا آمیزهای از فرهنگها و دینهای گوناگون است.
پدربزرگمادربزرگها تجربههای زیادی برای حل مشکلات دارند، فرقی ندارد دوای دلدرد با نعناع باشد یا مرهم گذاشتن خمیردندان روی سوختگی، همه داشتههایشان براساس سالها تجربه است.
خانه دار شدن برای خیلی از ما رویایی دست نیافتنی است. رویایی که اگرچه گاهی کورسوی امیدی آن را به واقعیت نزدیک میکند با رشد صعودی بازار مسکن، هر چند سال یک بار به نابودی می رود.
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .