نگاهش مانده به کاغذی که رویش نوشتهاند«به یک کارگر ساده نیازمندیم». مرد لاغر تنش را تکیه میدهد به دیوار. کارگر ساده است. 27 سال است که کارگر ساده است؛ چه آن وقتها که بوی وحشتناک مرغداری ته شهر را به جان میخرید، چه آن سالها که استکانهای کمرباریک چای را در قهوهخانه نمور وسط بازار میداد دست مردم.
اولین خبر خوب امروزمان را یک جوان باانگیزه دهه شصتی از دیار گیلان رقمزده است. «علی حسننیا دستکی» که با نوآوری و طراحی ماشین باگی از لوازم استوک، دست به یک ابتکار جدید و کمنظیر زده است.
شما مثل یک آدم معمولی زندگیتان را میکنید، آن وقت، شبی بیدلیل از خواب میپرید. اول ذهنتان به شام شب گیر میدهد که سر دلتان مانده است، اما بعدش میفهمید که بالاخره در زندگی شما هم زخمهایی پیدا شده است که مثل خوره، روح آدم را در انزوا میخراشد و میتراشد.
همانطور که میدانید یکی از مشکلات زندانیان بعد از آزادی، پیدا کردن شغل مناسب است. به همین دلیل هم معمولا در زندانها، مهارتهای شغلی مختلفی به زندانیان آموزش داده میشود تا بعد از آزادی بتوانند برای خود کار و کسبی دست و پا کنند.
دنیا خیلی پیشرفت کرده، اما همین حالا هم تصور اینکه در یک اتوبان گاز بدهیم و ماشینمان شارژ شود، کمی تخیلی بهنظر میرسد، اما این ایده، واقعیتر از خیال است.