سر برگِ حسین

ماه دوازده‌بار دورش را که گِرد زمین بزند، سی روزش را با عطرش طی می‌کند. با مشکیِ پرچم و سبزِ شال و دود اسپندِ جلوی تکیه. با زبانی که حا و سی و یا و نون با شوق هجی می‌کند و به‌هم می‌چسباند و گوشی که همان را نرم‌تر می‌شنود. و بیدار می‌شود هوشیار‌تر از نفخه سور.