• چهار شنبه 19 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 29 شوال 1445
  • 2024 May 08
سه شنبه 6 اردیبهشت 1401
کد مطلب : 159203
+
-

یادداشتی بر کتاب«از جهنم سرد شین تا بهشت ارزنتاک»؛ خاطرات سیدعلی کاظم‌داور

سال‌های طولانی نبرد یک رزمنده

نگاه
سال‌های طولانی نبرد یک رزمنده

نسیبه توفیقی؛ نویسنده و منتقد ادبی

برای بسیاری از رزمندگان دوران دفاع‌مقدس فرقی نمی‌کرد در چه جبهه‌ای با دشمن مقابله کنند، اکثر آنها بنا به صلاحدید و دستور فرماندهان خود به مناطق مختلف اعزام می‌شدند تا تعادل قوا در آن بخش‌ها به نفع نیروهای خودی رقم بخورد و این یکی از رموز موفقیت رزمندگان اسلام در طول 8سال دوران دفاع‌مقدس و حتی سال‌های بعد از آن بود که اشرار و مخالفان نظام در بخش‌هایی از کشورمان، مانند مناطق مرزی سیستان‌و‌بلوچستان ناامنی ایجاد می‌کردند. یکی از رزمندگان نام‌آشنا در این عرصه، زنده‌یاد سیدعلی کاظم‌داور بود که خاطرات او با عنوان«از جهنم سرد شین تا بهشت ارزنتاک» از سوی انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شده است. کاظم‌داور از اهالی رامهرمز در استان خوزستان بود که وقتی جنگ تحمیلی شروع شد، نوجوانی بیش نبود اما سلاح به‌دست گرفت و به مقابله با دشمن متجاوز پرداخت که به آب و خاک ما تجاوز کرده بود. سال‌های اول حضور او در مناطق جنگی همزمان با چند عملیات سرنوشت‌ساز در جبهه‌های جنوب بود که وی در جزیره مینو مستقر می‌شود. شرح وقایع بخشی از عملیات کربلای4 و نیز کربلای5 که سیدعلی کاظم‌داور در آن حضور داشته در فصل اول کتاب به تفصیل آمده است. بخش‌هایی مانند«فرار از کمین»، «از شهر فاو تا شلمچه»، «محاصره در جزیره» از قسمت‌های خواندنی کتاب درخصوص نبردهای مناطق جنگی جنوب است که راوی به جزئیات کامل آن را شرح داده است. خاطرات راوی ادامه پیدا می‌کند تا او به مناطق جنگی در شمال غرب کشور اعزام می‌شود.
کاظم‌داور به نیروهای قرارگاه رمضان می‌پیوندد که فعالیت‌های آنها اغلب برون‌مرزی است. او به همراه نیروهای این قرارگاه به منطقه«گلی رش» در عمق 70کیلومتری خاک عراق اعزام می‌شود که در آنجا محل قرارگاه فرماندهی رمضان واقع شده بود. این مقر آن زمان وظیفه هدایت و نظارت بر عملیات‌های جنگ‌های نامنظم را در عمق خاک عراق به‌عهده داشت. کاظم‌داور در توصیف این مقر نوشته است: «مقر را کوه‌های عظیم به خوبی احاطه کرده بودند. یک باند به شکل اچ لاتین هم برای فرود هلی‌کوپترها در آنجا وجود داشت. هلی‌کوپترهای خودی قادر بودند با پرواز در ارتفاع پایین و در میان دره‌ها و لابه‌لای کوه‌های عراق به راحتی تردد کنند.» (ص 140) راوی در این بخش از کتاب ماجراهای چندین عملیات در خاک عراق را شرح می‌دهد که اغلب با سختی‌های زیادی همراه بوده است.
 او به جنگ‌های نامنظم در شرایط سخت جوی هم اشاره می‌کند که به‌دلیل زمستان‌های سرد و برفی در کوهستان‌های آن منطقه عملا فعالیت‌های روزمره را با دشواری‌های زیادی مواجه می‌کرد. خاطرات راوی همراه با ذکر دقیق اسامی افرادی که او را در عملیات‌های مختلف همراهی کرده‌اند و همچنین نشانی مناطق و نیز زمان وقوع رویدادهاست که این مسئله ثبت دقیق رویدادهای جنگ براساس خاطرات شفاهی افراد را آسان و کاربردی‌تر می‌کند. کاظم‌داور بعد از پایان جنگ هم به فعالیت‌های خود به مقابله با تهدیدهایی که کشورمان را تهدید می‌کرد ادامه داد و برای مبارزه با اشرار به منطقه سیستان‌و‌بلوچستان اعزام شد. او در آنجا هم با رشادت‌های خود در مقابله با اشرار موفق عمل کرد و باعث پیشرفت طرح‌های عملیاتی مبارزه شد. او در شرح ماجرای حضور خود در مناطق مرزی استان سیستان‌و‌بلوچستان نوشته است: «صبح یکی از روزهای مهر1368بود که با حدود 15دستگاه ماشین و تقریبا 100تا 150نفر سرباز به فرماندهی آقای رضا خراسانی، فرمانده تیپ عملیاتی 23عاشورای کمیته زاهدان، با تجهیزات و مایحتاج کامل و با 3قبضه دوشکا و همچنین یک‌قبضه توپ 14/5ضد‌هوایی، که من سراکیپی آن را به‌عهده داشتم، همراه با تعدادی از نیروهایم، برای یک گشت و کمین چند روزه از مقر تیپ‌مان خارج شده و با حرکت در قسمتی از جاده زاهدان به سمت شهر خاش رفتیم... .» (251 و 252) راوی کتاب مدت‌ها در منطقه سیستان‌و‌بلوچستان با اشرار مقابله ‌کرد و سرانجام پس از پایان ماموریت به شهر و دیار خود در استان خوزستان برگشت. او در پایان کتاب اعلام کرده برای هر عملیات جدید دیگری که برای حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی نیاز باشد آماده حضور است و این یکی از آرزوهای او در همه زندگی‌اش است. بخش پایانی کتاب را قسمت«عکس‌ها و اسناد» تشکیل می‌دهد که در آن بیش از 50عکس و سند مرتبط با موضوع کتاب ارائه شده است.
در بخشی از کتاب از جهنم سرد شین تا بهشت ارزنتاک می‌خوانیم:« بالاخره به رودخانه دریاسور رسیدیم. از شدت تشنگی سرم را توی آب رودخانه بردم و آن‌قدر از آن آب سرد و گوارا نوشیدم، تا سیر شدم. کفش‌هایم گِلی شده بود. آن‌ها را در رودخانه شستم. به‌ دلیل خستگی و نداشتن راهنما و همچنین طغیان آب رودخانه، عبور از آن خیلی مشکل بود. بنابراین، به توقف در این سمت رودخانه مجبور شدیم. چند خانه متروکه در مجاورت کوه بلندی در حاشیه رودخانه قرار داشت. شب را در همان خانه‌ها ساکن شدیم. باران شدیدتر شد و از سقف فرسوده و ترک‌خورده اتاق‌ها مدام قطرات باران بر سرمان می‌چکید. سرما تا مغز استخوان نفوذ می‌کرد. هیچ پتویی نداشتیم. بچه‌ها با هر زحمتی بود، هیزم‌های خیس را آتش زدند و خودشان را گرم کردند. آسمان بعد از چند ساعت سروصدا آرام گرفت، و چرت ما به خوابی عمیق تبدیل شد.»
کتاب«از جهنم سرد شین تا بهشت ارزنتاک»؛ خاطرات سیدعلی کاظم‌داور در 338صفحه با شمارگان 2500نسخه از سوی انتشارات سوره مهر در تهران چاپ و منتشر شده است.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید