• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
سه شنبه 31 اردیبهشت 1398
کد مطلب : 56574
+
-

اتفاقات اطراف ما تا چه اندازه تصادفی‌اند؟

در دایره جبر، ما مختاریم

شهره‌بانو پرخو/روانشناس بالینی

«مغز ما پیش از آنکه حتی از تصمیماتمان مطلع شویم، برای ما تصمیم‌گیری می‌کند.»؛ این نظریه را بنجامین لیبت، عصب‌شناس آمریکایی، در سال۱۹۸۳ با انجام آزمایشی روی مغز به اثبات رساند تا دوباره بحث آزادی اراده (اختیار) که همیشه از گذشته تا به امروز مطرح بوده به چالش بکشاند و بر جبرگرایی حاکم بر جهان و انسان تأکید کند. در این آزمایش او دریافت که فعالیت مغزی به‌طور میانگین، ۳۰۰میلی‌ثانیه پیش از آنکه افراد نسبت به تصمیم‌گیری آگاه شوند، صورت می‌گیرد؛ یعنی قبل از اینکه تصمیم فرد به قسمت آگاهی‌اش انتقال یابد و منجر به دستور به اندام‌ها شود 300میلی‌ثانیه تصمیم در مغز گرفته شده. سال 2007 نیز این آزمایش با توجه به مدرن‌تربودن دستگاه‌ها انجام شد و زمان از 300میلی ثانیه به یک‌و‌نیم ثانیه ارتقا یافت؛ بدین معنا که یک‌و‌نیم ثانیه قبل از اینکه فرد تصمیم بگیرد به شکل جبر اتفاق افتاده. این آزمایش نشان می‌داد که ما جبر را حتم به یقین داریم اما از اختیار اندکی نیز برخورداریم. این موضوع در تصادفات نیز مصداق دارد. بنابراین واکنشی که من می‌خواهم نسبت به یک تصادف نشان دهم مانند ترمز‌کردن یا تغییر جهت، یک‌و‌نیم ثانیه قبل در مغز این اتفاق افتاده؛ در واقع فرد در رخداد اتفاقات تا حدی مختار است.
در پذیرش تقدیر2 نوع نگرش مدنظر است: نگرش مذهبی و نگرش علمی.
اگر بخواهیم تقدیر را بپذیریم به‌معنای اینکه اتفاقات را به‌صورت از پیش تعیین‌شده قبول کنیم ریشه در اعتقادات مذهبی و تابوهایی دارد که به‌صورت فرهنگی نسل به نسل منتقل شده. در تمام ادیان مسئله اختیار و جبر گفته شده و قرن‌هاست که بر سر پذیرش هر یک چالش وجود دارد.
از نظر علمی نیز دانشمندان و نظریه‌پردازان بزرگ دنیا متفق‌القولند که جهان دارای یک نظم و هماهنگی خاصی است و هر اتفاقی که در این چرخه بیکران هستی در حال وقوع است بر مدار هدفمندی قرار دارد که همه در ید‌قدرت کائنات است که همان خداست. بنابراین این اتفاقات همگی از قبل برنامه‌ریزی شده اما از سویی براساس لایه‌های مغزی که برای انسان گذاشته شده مقدار اندکی نیز دامنه اختیار برای انسان درنظر گرفته شده که در علم روانشناسی به آن کرتکس مغزی یا لایه ششم مغزی می‌گویند که فرایندهای عالی ذهنی را بر عهده دارد. بنابراین خدا بخشی از اختیار را نیز به ما داده؛ در واقع در دایره جبر، ما مختاریم.
کسانی نیز که در مواجهه با تقدیر از نظر فردی و شخصیتی، از مکانیسم‌های دفاعی استفاده می‌کنند مانند انکار یا پذیرش اتفاقات پیش‌رو، روان‌های سالم‌تری دارند. چرا اگر در مواجهه با یک مشکل، فرد بخشی از بار روانی را بر دوش تقدیر بیندازد و از کنترل تمام قد آن توسط خود بکاهد، بهزیستی روانشناختی را تهدید نخواهد کرد؛ زیرا چنین پذیرشی موجب می‌شود تا برخی از افکار منفی مانند نشخوارهای ذهنی، سرزنش‌ها و سرخوردگی‌هایش کاهش یابد؛ عواملی که گاهی موجب ایجاد افسردگی در افراد می‌شود؛ در واقع اگر به مسئله جبر اعتقاد داشته باشیم تا حدی بهزیستی روانشناختی ما تامین شده. اگر هم افراد اعتقادی به این مسئله نداشته باشند و آن را انکار کنند از طریق اقدامات روانشناسی، می‌توان تاب‌آوری‌شان در تحمل مشکلات را بالا برد.
در مجموع باید گفت که جبرگرایی در روانشناسی به اثبات رسیده و پذیرش آن موجب می‌شود بهزیستی روانشناختی افراد تا حد زیادی تامین شود. اما این مسئله به‌معنای رد اختیار نیست؛ چرا که باید اختیار را نیز پذیرفت تا در مسیر زندگی بتوان بهترین انتخاب‌ها را داشت.

این خبر را به اشتراک بگذارید